تنور در قرآن خام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تنور :مكان جوشش آب در داستان طوفان نوح عليه السلام
تنور كه در عربى با تشديد نون و در فارسى بدون تشديد خوانده مى شود، در لغت به معناى جاى پختن نان
[۱] ، سطح زمين
[۲] ، جوى آب، محل جمع شدن آب در دره
[۳] ، محل فوران آب
[۴] و روشنايى
[۵] آمده است.
لغت شناسانى چون ابن دُريد و ابن سيده برآن اند كه اين واژه در اصل فارسى بوده و سپس در عربى به كار رفته است.
[۶] فرانكل معتقد است تنورِ عربى، از لغت زبان آرامى و آن از اصلى ايرانى گرفته شده است.
[۷] كاربرد واژه در اوستا، فارسى بودن آن را تأييد مى كند.
[۸] با وجود اين، تنور و واژه هاى مشابه آن، در زبان هاى حبشى، آرامى، سريانى، عبرى، ارمنى و اكدى گزارش شده
[۹] و نقل هاى تاريخى نيز آن را مشترك در همه زبان ها مى دانند.
[۱۰] آرتور جفرى، اين واژه را متعلق به مردمى دانسته كه پيش از سامى ها و آريايى ها مى زيسته اند و آن گاه به همان شكل و معنا به سامى و آريايى راه يافته است، بر اين اساس به احتمال زياد عرب ها نيز آن را بى واسطه از همان منبع گرفته اند.
[۱۱] برخلاف ديدگاه هاى پيش گفته، برخى واژه شناسان آن را عربى و برگرفته از «نار»
[۱۲] يا «تنر»
[۱۳] دانسته اند؛ ولى بسيارى اين نظر را نمى پذيرند.
[۱۴] واژه تنّور در قرآن كريم دو بار و در آيات ۴۰ هود(هود: ۴۰) و ۲۷ مؤمنون(مومنون: ۲۷) در ضمن داستان طوفان نوح عليه السلام آمده است. برخى بر اين باورند كه بت پرستان براى به آتش افكندن حضرت ابراهيم، بنايى شبيه تنور ساختند و در آن آتش افروختند.
[۱۵] (صافات: ۹۷)
در پى دعوت نوح و انكار و تمسخر قومش خداوند آن ها را به سيل و طوفان گرفتار كرد. قرآن در بيان چگونگى عذاب، از فوران آب از تنور خبر داده و مى فرمايد: (به نوح) گفتيم از هر نوع حيوان يك جفت، و نيز خانواده ات به جز آنان كه نابوديشان حتمى است و همچنين مؤمنان را در آن (كشتى) سوار كن:«حَتّى اِذا جاءَ اَمرُنا وفارَ التَّنّورُ قُلنَا احمِل فيها مِن كُلٍّ زَوجَينِ اثنَينِ واَهلَكَ اِلاّ مَن سَبَقَ عَلَيهِ القَولُ و مَن ءامَنَ». (هود: ۴۰) همين مضمون در آيه ۲۷ مؤمنون نيز آمده است: «فَأَوْحَيْنَآ إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَ وَحْيِنَا فَإِذَا جَآءَ أَمْرُنَا وَ فَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَ أَهْلَكَ ...» (مومنون: ۲۷) .
مفسران درباره مقصود از تنّور در دو آيه ياد شده، گوناگون نظر داده اند؛ تنور نان پزى، سطح زمين، بلندترين بخش زمين و روشنى صبح؛ همچنين معناى مجازى و آن كنايه بودن از خشم پروردگار
[۱۶] ؛ ولى بيشتر آنان معناى نخست را معروف دانسته، كلام خدا را بر آن حمل مى كنند.
[۱۷] ظاهر بسيارى از روايات نيز همين معنا را تأييد مى كند.
[۱۸] افزون بر اين، گزارش هاى تاريخى از آشنايى فراوان اعراب با تنور نان پزى
[۱۹] و همچنين وجود تنور و كوره هاى صنعتى در بعضى نواحى شبه جزيره
[۲۰] حكايت مى كنند؛ همچنين در اشعار كهن عربى، اين واژه به معناى تنور نان پزى آمده است.
[۲۱] كتاب مقدس ضمن بيان ماجراى طوفان نوح، به باريدن باران و جوشيدن آب از گودى هاى زمين اشاره مى كند.
[۲۲] گرچه عهد قديم در اين باره به طور مشخص از تنور نام نمى برد، مى توان جوشش آب از گودى هاى زمين را به گونه اى بر تنور تطبيق كرد، براين اساس، گزارش كتاب مقدس نيز مؤيد ديدگاه نخست است. در مواردى ديگر نيز كتاب مقدس، از تنور نان پزى ياد مى كند
[۲۳] ، گرچه برخى «فَارَالتَّنُّورُ» را به معناى جوشش آب گرفته، آن را مناسب سياق مى دانند.
[۲۴] براساس روايات، حضرت نوح مشغول ساختن كشتى
[۲۵] يا گذاشتن اسباب و لوازمى در كشتى بود
[۲۶] كه همسر يا كنيزش
[۲۷] جوشش آب از تنور را به وى خبر داد. نوح به سرعت خود را به تنور رساند، سرپوشى بر آن نهاد و با مُهر خود آن را مُهر كرد. پس از ساختن كشتى، مُهر خود را شكست و سرپوش را برداشت تا آب فوران كند.
[۲۸] در تفاسير، اطلاعاتى نامستند و عمدتا بى اعتبار درباره خصوصيات اين تنور و مكان آن بيان شده است؛ براى مثال، آن را تنورى سنگى و متعلق به آدم يا حوّا دانسته اند كه در اختيار نوح
[۲۹] و در خانه وى در سرزمين دمشق بوده است. برخى نيز آن را متعلق به پيرزن مؤمنى دانسته اند كه در كوفه مى زيسته است. در رواياتى ديگر، محل تنور، نواحى كوفه يا مسجد كوفه ياد شده است.
[۳۰] برخى نيز در بيان مكان تنور، از هند يا شام ياد كرده اند.
[۳۱] بعضى نيز «ال» را در «التَّنّور» به معناى جنس گرفته و جوشش آب از تنورها را سبب شگفتى از قدرت خدا شمرده اند.
[۳۲] بر اساس اين احتمال، قوم بى ايمان نوح جوشيدن آب از درون تنورهاى خانه هاشان را ديدند و مانند گذشته از كنار اين گونه اخطارهاى پرمعناى الهى چشم و گوش بسته گذشتند.
[۳۳] روايتى از امام صادق عليه السلام نيز جوشيدن آب از تنور را از نشانه هاى الهى دانسته است تا نوح متوجه طوفان شود و خود و يارانش بر كشتى سوار شوند.
[۳۴] طبق معانى ديگرى كه براى تنّور بيان شده معناى فرمان خداوند به نوح عليه السلام تفاوت مى كند: هنگامى كه آب را در سطح زمين ديدى، فوران آب را از بلندترين بخش زمين مشاهده كردى يا نور صبح پديدار گشت، خود و پيروانت بر كشتى سوار شويد.
[۳۵] رشيد رضا «فَارَالتَّنُّور» را كنايه از شدت غضب پروردگار و اعلام نزديك شدن عذاب كوبنده الهى دانسته و با نقد رواياتى كه معانى ديگرى از تنّور ارائه داده اند، آن ها را اسرائيلى شمرده است.
[۳۶] در مقابل، بيشتر مفسّران، از جمله سيد مرتضى و طبرسى، به جز معناى اول، ديگر اقوال را مجاز دانسته، حمل كلام بر حقيقت را اولى مى دانند؛ به ويژه آنان قول اخير را ضعيف ترين وجه شمرده اند.
[۳۷] برخى قرآن پژوهان معاصر، با بعيد شمردن وجود تنور در دوران نوح، مقصود از فوران تنّور را فعال شدن آتشفشانى در آن منطقه و نشانه آغاز طوفان دانسته، سپس با توجّه به آيه «مِّمَّا خَطِيـٔـتِهِمْ أُغْرِقُواْ فَأُدْخِلُواْ نَارًا فَلَمْ يَجِدُواْ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا» (نوح: ۲۵) نتيجه گرفته است كه قوم نوح پس از ابتلا به سيل، در آن (گدازه هاى آتشفشان) سوختند
[۳۸] ؛ ليكن ادعاى نبودِ تنور در آن زمان و نيز وقوع آتشفشان، بدون دليل بوده، با ظاهر آيات (پناه بردن فرزند نوح به كوه و...) ناسازگار است. علاوه بر آن ظاهر آيه اين است كه منظور از آتش در اين آيه، آتش جهنم است نه دنيا.
عرفا در تأويلات عرفانى خود فوران تنّور را به چيرگى خواهش هاى طبيعى بر قلب و غرق شدن در ماديات و در نتيجه نابودى معنا كرده اند.
[۳۹] برخى هم آن را ظهور فجر و پديده صبح مى دانند.
[۴۰] منابع
امالى، السيد المرتضى (م. ۴۳۶ ق.)، به كوشش حلبى، قم، مكتبة النجفى، ۱۴۰۳ ق؛ تاج العروس، الزبيدى (م. ۱۲۰۵ ق.)، به كوشش على شيرى، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۴ ق؛ التبيان، الطوسى (م. ۴۶۰ ق.)، به كوشش احمد حبيب العاملى، بيروت، دار احياء التراث العربى؛ تفسير روح البيان، بروسوى (م. ۱۱۳۷ ق.)، بيروت، دار الفكر؛ تفسير العياشى، العياشى (م. ۳۲۰ ق.)، به كوشش رسولى محلاّتى، تهران، المكتبة العلمية الاسلاميه؛ تفسير غرائب القرآن، نظام الدين النيشابورى (م. ۷۲۸ ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۶ ق؛ تفسير القرآن الكريم، محيى الدين بن عربى (م. ۶۳۸ ق.)، به كوشش مصطفى غالب، بيروت، دار الاندلس؛ التفسير الكبير، الفخر الرازى (م. ۶۰۶ ق.)، قم، دفتر تبليغات، ۱۴۱۳ ق؛ تفسير كنزالدقايق، المشهدى، به كوشش درگاهى، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ ق؛ تفسير المنار، رشيد رضا (م. ۱۳۵۴ ق.)، قاهرة، دارالمنار، ۱۳۷۳ ق؛ تفسير موضوعى قرآن كريم، جوادى آملى، تهران، اسراء، ۱۳۷۳ ش؛ تفسير نمونه، مكارم شيرازى و ديگران، تهران، دار الكتب الاسلامية، ۱۳۷۵ ش؛ جامع البيان، الطبرى (م. ۳۱۰ ق.)، به كوشش صدقى جميل، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۵ ق؛ الدرالمنثور، السيوطى (م. ۹۱۱ ق.)، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۴ ق؛ روح المعانى، الآلوسى (م. ۱۲۷۰ ق.)، به كوشش محمد حسين، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۷ ق؛ طوفان نوح، عبدالرحمن غنيم، دمشق، دارالجليل، ۲۰۰۱ م؛ فرهنگ فارسى، معين (م. ۱۳۵۰ ش.)، تهران، اميركبير، ۱۳۷۵ ش؛ قاموس الكتاب المقدس، بطرس عبدالملك و ديگران، القاهرة، دارالثقافة، ۱۹۹۴ ق؛ الكافى، الكلينى (م. ۳۲۹ ق.)، به كوشش غفارى، تهران، دار الكتب الاسلامية، ۱۳۷۵ ش؛ الكتاب المقدس، بيروت، دارالكتاب المقدس فى شرق الاوسط، ۱۹۹۳ م؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، به كوشش على شيرى، بيروت، دار احياء التراث العربى، ۱۴۰۸ ق؛ لغت نامه، دهخدا (م. ۱۳۳۴ ش.) و ديگران، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ ش؛ مجمع البيان، الطبرسى (م. ۵۴۸ ق.)، بيروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ المعرب من الكلام الاعجمى، الجواليقى (م. ۵۴۰ ق.)، به كوشش خليل عمران، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۹ ق؛ المفصل، جواد على، بيروت، دارالعلم للملايين، ۱۹۷۶ م؛ الميزان، الطباطبايى (م. ۱۴۰۲ ق.)، بيروت، اعلمى، ۱۳۹۳ ق؛ واژه هاى دخيل در قرآن مجيد، آرتور جفرى، ترجمه: بدره اى، توس، ۱۳۷۲ ش؛ ونديداد، هاشم رضى، تهران، سوره، ۱۳۷۶ ش.
[۴۱] لسان العرب، ج ۲، ص ۵۷، «تنر»؛ لغت نامه، ج ۵، ص ۶۱۹۵، «تنور».
[۴۲] لغت نامه، ج ۵، ص ۶۱۹۵؛ المعرب، ص ۴۷، «تنور».
[۴۳] لغت نامه، ج ۵، ص ۶۱۹۶.
[۴۴] لسان العرب، ج۲، ص ۵۷.
[۴۵] فرهنگ فارسى، ج ۱، ص ۱۱۵۶، «تنور».
[۴۶] المعرب، ص ۴۷؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۵۷؛ لغت نامه، ج ۵، ص ۶۱۹۵.
[۴۷] واژه هاى دخيل، ص ۱۵۸ - ۱۵۹.
[۴۸] ونديداد، ج ۲، ص ۸۹۰؛ ونديداد، ج ۲، ص ۱۱۱۶.
[۴۹] واژه هاى دخيل، ص ۱۵۸ - ۱۵۹.
[۵۰] واژه هاى دخيل، ص ۱۵۸ – ۱۵۹؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۵۷.
[۵۱] واژه هاى دخيل، ص ۱۶۰؛ لغت نامه، ج ۵، ص ۶۱۹۵.
[۵۲] تاج العروس، ج ۶، ص ۱۳۴ ـ ۱۳۵، «تنر».
[۵۳] تاج العروس، ج ۶، ص ۱۳۴؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۵۷.
[۵۴] لسان العرب، ج ۲، ص ۵۷؛ تاج العروس، ج ۶، ص ۱۳۴ - ۱۳۵؛ واژه هاى دخيل، ص ۱۵۸.
[۵۵] جامع البيان، ج ۲۳، ص ۸۹؛ التبيان، ج ۸، ص ۵۱۴.
[۵۶] جامع البيان، ج ۷، ص ۵۱ - ۵۲؛ مجمع البيان، ج ۵، ص ۲۴۷.
[۵۷] جامع البيان، ج ۷، ص ۵۳؛ مجمع البيان، ج ۵، ص ۲۴۷، التفسير الكبير، ج ۶، ص ۳۴۷.
[۵۸] امالى، ج ۳، ص ۷۶؛ الميزان، ج ۱۰، ص ۲۲۶.
[۵۹] المفصل، ج ۷، ص ۵۷۴.
[۶۰] المفصل، ج ۷، ص ۵۱۲.
[۶۱] واژه هاى دخيل، ص ۱۵۸.
[۶۲] كتاب مقدس، پيدايش، ۷: ۱۱ - ۱۴.
[۶۳] قاموس الكتاب المقدس، ص ۲۲۳ - ۲۲۴.
[۶۴] تفسير موضوعى، ج ۶، ص ۲۸۰.
[۶۵] تفسير عياشى، ج ۲، ص ۱۴۷.
[۶۶] التفسير الكبير، ج ۶، ص ۳۴۶.
[۶۷] الدر المنثور، ج ۴، ص ۴۳۰؛ كنزالدقائق، ج ۶، ص ۱۶۰.
[۶۸] تفسير عياشى، ج ۲، ص ۱۴۷؛ كنز الدقائق، ج ۶، ص ۱۶۰.
[۶۹] روح المعانى، ج ۷، ص ۷۷.
[۷۰] الكافى، ج ۳، ص ۴۹۳ - ۴۹۴، ح ۹؛ مجمع البيان، ج ۵، ص ۲۴۷؛ التفسير الكبير، ج ۶، ص ۳۴۶.
[۷۱] التفسير الكبير، ج ۱۶، ص ۳۴۶؛ غرائب القرآن، ج ۴، ص ۲۱؛ روح البيان، ج ۴، ص ۱۶۷.
[۷۲] روح المعانى، ج ۷، ص ۷۷.
[۷۳] روح المعانى، ج ۷، ص ۷۷؛ نمونه، ج ۹، ص ۹۸.
[۷۴] تفسير عياشى، ج ۲، ص ۱۴۶.
[۷۵] جامع البيان، ج ۷، ص ۵۱ - ۵۲؛ مجمع البيان، ج ۵، ص ۲۴۷؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۴۲۲ - ۴۲۳.
[۷۶] تفسير المنار، ج ۱۲، ص ۷۵.
[۷۷] امالى، ج ۳، ص ۷۶؛ مجمع البيان، ج ۵، ص ۲۴۷.
[۷۸] طوفان نوح، ص ۶۸ - ۶۹.
[۷۹] تفسير ابن عربى، ج ۱، ص ۵۶۳.
[۸۰] تفسير موضوعى، ج ۶، ص ۲۸۰.