حضرت رباب (شعر عاشورایی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرت رباب (سلاماللهعلیها) از نژاد
عربی‑
نصاری بود و با
امام حسین (علیهالسلام) ازدواج کرد؛ دو فرزندشان،
سکینه و عبد الله (
علی اصغر) به دنیا آمد.
او در روز
عاشورا همراه با فرزندانش در کنار امام (علیهالسلام) حضور داشت و پس از شهادت خاندان، به اسارت گرفته شد و به
کوفه، سپس
شام منتقل شد.
پس از آزادی، رباب با بیان فصیح خود، ستم
امویان را به مردم کوفه و
مدینه اطلاع داد و مراسم عزاداری را در مدینه برپا کرد.
او در سال
۶۲ هجری (یک سال پس از عاشورا) درگذشت. برخی اشعار و مرثیههای او نیز نقل شده است که به شهادت امام (علیهالسلام) و درد و رنج او اشاره دارد.
رباب دختر
امرئ القیس بن عدی بن اوس، عالمه و شاعره از ارباب
فصاحت و
بلاغت است. پدرش از نصارای عرب شام بود که در زمان
عمر بن الخطّاب اسلام آورد.
رباب با حضرت امام حسین (علیهالسّلام) ازدواج کرد و سکینه و عبد اللّه (علی اصغر) از او متولّد گشتند.
اباعبد اللّه نسبت به همسر و دخترش علاقه زیادی داشت.
هنگامی که حضرت امام حسین (علیهالسّلام) با اهل و عیال خود از مدینه راهی
مکّه و سپس کوفه شد،
رباب همراه دو فرزند خود از ملتزمین رکاب امام (علیهالسّلام) بودند.
در روز
عاشورا شاهد همهی مصائب و سختیها و دشواریها بود.
پس از واقعهی جانگداز
طف او همراه سایر خاندان عصمت و طهارت (علیهالسّلام) اسیر گشت و با قافله اسیران
کربلا راهی کوفه و سپس شام شد.
رباب نیز در نهایت
فصاحت برای مردم کوفه شقاوتهای سپاه کوفه را در کربلا بیان و بازگو فرمود و مردم را از ظلم حکومت جبّار اموی آگاه کرد.
رباب با سایر خاندان
آل رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مدینه بازگشت و در حیاط خانه، بدون سایبان و سقف مجالس عزا و نوحهسرایی برپا کرد.
رباب سرنوشت شگفتی داشت.
او که دیده بود چگونه در آفتاب تند و سوزان کربلا، حسین (علیهالسّلام) را تنها شهید کردند و سپاه
عمر بن سعد با نیزه و شمشیر بر پیکر پاک او ضربه زدند و اسبها بر پیکر امام (علیهالسّلام) تاختند.
او که با دیدگان اشکبار خود از کنار اجساد شهدا گذشته بود از عمرش آنچه باقی بود را به ماتم و اشک گذراند و هرگز زیر سقفی ننشست.
او آنقدر گریست که دیگر چشمانش یاری نکرد و بهگونهایکه اشک در دیدگانش نماند.
وی به سال ۶۲ هجری یکسال بعد از واقعه عاشورا از دنیا رحلت فرمود.
از رباب در رثای شهید کربلا مرثیهای باقی مانده است:
| | |
| انّ الّذی کان نورا یستضاء بهفی کربلاء قتیل غیر مدفون | | |
| سبط النّبیّ جزاک اللّه صالحةعنّا و جنّبت خسران الموازین | | |
| قد کنت لی جبلا صلدا الوذ بهو کنت تصحبنا بالرّحم و الدّین | | |
| من للیتامی و من للسائلین و منیغنی و یاوی الیه کلّ مسکین | | |
| و اللّه لا ابتغی صهرا بصهرکمحتّی اغیّب بین الرّمل و الطّین | | |
| | |
| | |
۱ - آنکسیکه خود نور بود و از او روشنایی میگرفتند، در کربلا شهید شده است و پیکرش بر خاک مانده است.
۲ - پسر پیامبر! خداوند از سوی ما، تو را پاداش نیکو دهد، و از خسران موازین در قیامت به دور دارد.
۳ - تو به مثابه کوهی بودی که با مهر و دیانت با ما رفتار مینمودی!
۴ - پس از تو، چه کسی یار یتیمان باشد و فقیران؟ چهکسی درماندگان را در پناه گیرد؟
۵ - پس از تو همواره تنها خواهم ماند، تا آنکه در میان خاک و گل قرار گیرم.
رباب (سلاماللهعلیها) در مجلس
یزید، سر امام حسین (علیهالسّلام) را برداشت، بوسید و در دامان گرفت و خواند:
| | |
| وا حسینا فلا نسیت حسینااقصدته اسنّة الاعداء | | |
| غادروه بکربلاء صریعالا سقی اللّه جانبی کربلاء | | |
| | |
| | |
۱ - وا حسین، هیچوقت حسین (علیهالسّلام) را از یاد نمیبرم، که دشمنان قصد او کردند.
۲ - پیکر او را در کربلا بر خاکانداختند، هیچگاه سرزمین کربلا باران نبیند!
• دانشنامه شعر عاشورایی، ج۱، ص۴۲