• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم امامت (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حکم امامت
۱. ابلاغ امامت علی علیه السلام
۸۴۵. وجوب ابلاغ امامت علی (علیه‌السّلام) بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) :
«یـایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته...؛ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملا (به مردم) برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای و خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگاه میدارد...»
(طبق روایت منقول از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) و غیر ایشان، مقصود از «ما انزل الیک» امامت علی (علیه‌السّلام) است.
در این آیه رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با اینکه دارای القاب زیادی است بعنوان رسالت مورد خطاب قرار گرفته، واین از این جهت است که در این آیه گفتگو از تبلیغ است، و مناسب‌ترین القاب و عناوین آن جناب در این مقام همان عنوان رسالت است، برای اینکه بکار رفتن این لقب خود اشاره ایست به علت حکم ، یعنی وجوب تبلیغی که بوسیله همین آیه به رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گوشزد شده است، و می‌فهماند که رسول، جز رسالت و رسانیدن پیام کاری ندارد، و انجام رسالت رفته البته به لوازم آن که همان تبلیغ و کسی که زیر بار رسانیدن است قیام می‌کند.
دوم اینکه در این آیه از خود آن مطلبی که باید تبلیغ شود اسم نبرده، تا هم به عظمت آن اشاره کرده باشد و هم به آن چیزی که لقب رسالت به آن اشاره داشت، اشاره کند، یعنی بفهماند که این مطلب امری است که رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در آن هیچ گونه اختیاری ندارد، بنابراین، در آیه شریفه دو برهان بر سلب اختیار از رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در تبلیغ کردن و یا تاخیر در تبلیغ اقامه شده است، یکی تعبیر از آن جناب به رسول، و یکی هم نگفتن اصل مطلب، و در عین اینکه دو برهان است دو عذر قاطع هم هست برای رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جراتش بر اظهار مطلب و علنی کردن آن برای عموم، و در عین حال تصدیق فراست رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم هست، یعنی می‌فهماند که رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درست تفرس کرده و در احساس خطر مصیب بوده است، و نیز می‌رساند که این مطلب از مسائلی است که تا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) زنده است باید به زبان مبارک خودش به مردم ابلاغ شود و کسی در ایفای این وظیفه جای خود آن جناب را نمی‌گیرد.
شان نزول :
گرچه متاسفانه پیشداوریها و تعصبهای مذهبی مانع از آن شده است که حقایق مربوط به این آیه بدون پردهپوشی در اختیار همه مسلمین قرار گیرد، ولی در عین حال در کتابهای مختلفی که دانشمندان اهل تسنن ، اعم از تفسیر و حدیث و تاریخ نوشته‌اند، روایات زیادی دیده که با صراحت می‌گوید: آیه فوق درباره علی (علیه‌السّلام) نازل شده است.
این روایات را جمع زیادی از صحابه از جمله زید بن ارقم و ابو سعید خدری و ابن عباس و جابر بن عبدالله انصاری و ابو هریره و براء بن عازب و حذیفه و عامر بن لیلی بن ضمره و ابن مسعود نقل کرده‌اند و گفته‌اند که آیه فوق درباره علی (علیه‌السّلام) و داستان روز غدیر نازل گردید.
اشتباه نشود منظور این نیست که دانشمندان و مفسران فوق نزول این آیه را درباره علی (علیه‌السّلام) پذیرفته‌اند بلکه منظور این است که روایات مربوط به این مطلب را در کتب خود نقل کرده‌اند، اگر چه پس از نقل این روایت معروف آنها به خاطر ترس از شرائط خاص محیط خود، و یا به خاطر پیشداوریهای نادرستی که جلو قضاوت صحیح را در اینگونه مباحث میگیرد، از پذیرفتن آن خودداری کرده‌اند، بلکه گاهی کوشیده‌اند تا آنجا که ممکن است آن را کم رنگ و کم اهمیت جلوه دهند، مثلا فخر رازی که تعصب او در مسائل خاص مذهبی معروف و مشهور است برای کم اهمیت دادن این شأن نزول آن را دهمین احتمال آیه قرار داده و ۹ احتمال دیگر که غالبا بسیار سست و واهی و بی ارزش است قبل از آن آورده است!.
از فخر رازی زیاد تعجب نمیکنیم، زیرا روش او در همه جا چنین است، تعجب از نویسندگان روشنفکری همچون سید قطب در تفسیر فی ظلال و محمد رشید رضا در تفسیر المنار داریم که یا اصلا سخنی از این شأن نزول که انواع کتابها را پرکرده است به میان نیاورده‌اند، یا بسیار کم اهمیت جلوه داده‌اند به طوری که بهیچوجه جلب توجه نکند، آیا محیط آنها اجازه بیان حقیقت را نمیداده و یا پوششهای فکری تعصب آمیز بیش از آن بوده است که برق روشنفکری در اعماق آن نفوذ کند و پردهها را کنار زند؟! نمیدانیم.
ولی جمعی دیگر نزول آیه را در مورد علی (علیه‌السّلام) مسلم دانسته‌اند.
به هر حال همانطور که در بالا گفتیم روایاتی که در این زمینه در کتب معروف اهل تسنن - تا چه رسد به کتب شیعه - نقل شده، بیش از آن است که بتوان آنها را انکار کرد، و یا به سادگی از آن گذشت نمی‌دانیم چرا درباره شأن نزول سایر آیات قرآن به یک یا دو حدیث قناعت می‌شود اما درباره شان نزول این آیه اینهمه روایت کافی نیست، آیا این آیه خصوصیتی دارد که در سایر آیات نیست؟ و آیا برای اینهمه سختگیری در مورد این آیه دلیل منطقی میتوان یافت؟
موضوع دیگری که در اینجا یادآوری آن ضرورت دارد این است که روایاتی که در بالا ذکر کردیم تنها روایاتی بود که در زمینه نزول آیه درباره علی (علیه‌السّلام) وارد شده است (یعنی روایاتی مربوط به شأن نزول آیه بود) و گرنه روایاتی که درباره جریان غدیر خم و خطبه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و معرفی علی به عنوان وصی و ولی نقل شده به مراتب بیش از آن است، تا آنجا که نویسنده محقق علامه امینی در الغدیر حدیث غدیر را از ۱۱۰ نفر از صحابه و یاران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و با اسناد و مدارک و از ۸۴ نفر از تابعین و از ۳۶۰ دانشمند و کتاب معروف اسلامی نقل کرده است که نشان می‌دهد حدیث مزبور یکی از قطعیترین روایات متواتر است و اگر کسی در تواتر این روایت شک و تردید کند، باید گفت که او هیچ روایت متواتری را نمیتواند بپذیرد.
۲. امامت بر متقین
۸۴۶. مطلوب بودن درخواست امامت و پیشوایی بر متقین:
«وعباد الرحمـن الذین یمشون علی الارض هونـا واذا خاطبهم الجـهلون قالوا سلـمـا• والذین یقولون ربنا... واجعلنا للمتقین اماما؛ بندگان خاص خداوند رحمن آنها هستند که با آرامش و بی تکبر بر زمین راه می‌روند و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند به آنها سلام می‌گویند (و با بی اعتنائی و بزرگواری می‌گذرند)• ... • آنها کسانی هستند که می‌گویند پروردگارا از همسران و فرزندان ما، مایه روشنی چشم ما قرار ده و ما را پیشوای پرهیزگاران بنما!»
این آیات بحث جامع و جالبی پیرامون صفات ویژه بندگان خاص پروردگار که تحت عنوان عباد الرحمان آمده، مطرح می‌شود، و در حقیقت تکمیلی است برای آیات گذشته که مشرکان لجوج هنگامی که نام خداوند رحمان برده می‌شد از سر استهزاء و غرور می‌گفتند: رحمان چیست؟ و دیدیم که قرآن ضمن دو آیه خداوند رحمان را به آنها معرفی کرد، اکنون نوبت این رسیده است به بندگان خاص این خداوند رحمان را معرفی کند، جائی که بندگان او این قدر عالی مقام و با شخصیتند عظمت خدای رحمان را بهتر می‌توان درک کرد.
این آیات دوازده صفت از صفات ویژه آنان را بیان می‌کند که بعضی به جنبه‌های اعتقادی ارتباط دارند، و برخی اخلاقی، و پاره‌ای اجتماعی، قسمتی جنبه فردی دارد و بخش دیگری جمعی است، و رویهم رفته مجموعه‌ای است از والاترین ارزشهای انسانی.
در پایان آیه می‌فرماید: آنها کسانی هستند که می‌گویند: «پروردگارا ما را امام و پیشوای پرهیزگاران قرار ده!»، باز توجه به این نکته لازم است که آنها فقط دعا نمی‌کنند که تکیه بر جای بزرگان به گزاف زنند بلکه اسباب بزرگی و امامت را آنچنان فراهم می‌کنند که صفات شایسته یک پیشوای راستین در آنها جمع باشد، و این کاری است بسیار مشکل با شرائطی سخت و سنگین.
حتما فراموش نکرده‌ایم که این آیات صفات همه مؤمنان را بیان نمی‌کند بلکه اوصاف گروه ممتاز مؤمنان را که در صف مقدم قرار دارند تحت عنوان عباد الرحمان شرح می‌دهد، آری آنها بندگان خاص رحمانند، و همانگونه که رحمت عام خدا همگان را فرا می‌گیرد، رحمت این بندگان خدا نیز از جهاتی عام است، علم و فکر و بیان و قلم و مال و قدرتشان پیوسته در مسیر هدایت خلق خدا کار می‌کند.
آنها الگوها و اسوه‌های جامعه انسانی هستند.
آنها سرمشقهائی برای پرهیزگاران محسوب می‌شوند.
آنها به چراغهای راهنمائی در دریاها و صحراها می‌مانند که گم گشتگان را به سوی خود می‌خوانند و از فرو غلتیدن در گرداب، و افتادن در پرتگاهها رهائی می‌بخشند.
در روایات متعددی می‌خوانیم که این آیه درباره علی (علیه‌السّلام) و ائمه اهلبیت (علیهم‌السّلام) وارد شده، و یا در روایت دیگری از امام صادق (علیه‌السّلام) می‌خوانیم که : «منظور از این آیه مائیم.»
بدون تردید ائمه اهلبیت (علیهم‌السّلام) از روشنترین مصداقهای آیه می‌باشند، اما این مانع از گسترش مفهوم آیه نخواهد بود که مؤمنان دیگر نیز هر کدام در شعاعهای مختلف امام و پیشوای دیگران باشند.
بعضی از مفسران از این آیه چنین استفاده کرده‌اند که تقاضای ریاست معنوی و روحانی و الهی نه تنها مذموم نیست، بلکه مطلوب و مرغوب نیز می‌باشد.
ضمنا باید توجه داشت که واژه امام هر چند مفرد است گاه به معنی جمع می‌آید و در آیه مورد بحث چنین است.
۳. امامت ظالمان
۸۴۷. جایز نبودن امامت، برای غیر معصوم و ستمگر:
«واذ ابتلی ابرهیم ربه بکلمـت فاتمهن قال انی جاعلک للناس امامـا قال ومن ذریتی قال لا ینال عهدی الظــلمین؛ (به خاطر بیاورید) هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگونی آزمود، و او بخوبی از عهده آزمایش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهیم عرض کرد: از دودمان من (نیز امامانی قرار بده) خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند شایسته این مقامند).»
(طبق تقسیم عقلی، مردم چهار دسته‌اند: ۱. کسانی که در تمام عمر خود ظالم‌اند، ۲. در آغاز زندگی ظالم بودند، اما در پایان زندگی صالح می‌شوند، ۳. در آغاز زندگی صالح و در پایان ستمگرند، در تمام عمرشان از ظلم مبرا هستند. شأن ابراهیم (علیه‌السّلام) اجل از این است که امامت را برای گروه نخست و گروه سوم درخواست کرده باشد. می‌ماند دو گروه، که خداوند امامت را از گروهی که در آغاز ظالم بودند نفی می‌کند. تنها گروهی که در تمام عمرشان از ظلم مبرا بودند حق امامت دارند. مقصود از امامت یاد شده امامت با عنوان منصب الهی، که از شرایط آن عصمت است، می‌باشد.)
امام کیست؟
از آیه مورد بحث اجمالا چنین استفاده می‌شود: مقام امامتی که به ابراهیم بعد از پیروزی در همه این آزمونها بخشیده شد. فوق مقام نبوت و رسالت بود.
توضیح اینکه : امامت معانی مختلفی دارد:
۱ امامت به معنی ریاست و زعامت در امور دنیای مردم (آنچنان که اهل تسنن می‌گویند).
۲ امامت به معنی ریاست در امور دین و دنیا (آنچنان که بعضی دیگر از آنها تفسیر کرده‌اند).
۳ امامت عبارت است از تحقق بخشیدن برنامه‌های دینی اعم از حکومت به معنی وسیع کلمه، و اجرای حدود و احکام خدا و اجرای عدالت اجتماعی و همچنین تربیت و پرورش نفوس در ظاهر و باطن و این مقام از مقام رسالت و نبوت بالاتر است، زیرا نبوت و رسالت تنها اخبار از سوی خدا و ابلاغ فرمان او و بشارت و انذار است اما در مورد امامت همه اینها وجود دارد به اضافه اجرای احکام و تربیت نفوس از نظر ظاهر و باطن (البته روشن است که بسیاری از پیامبران دارای مقام امامت نیز بوده‌اند).
در حقیقت مقام امامت، مقام تحقق بخشیدن به اهداف مذهب و هدایت به معنی ایصال به مطلوب است، نه فقط ارائه طریق.
علاوه بر این هدایت تکوینی را نیز شامل می‌شود یعنی تاءثیر باطنی و نفوذ روحانی امام و تابش شعاع وجودش در قلب انسانهای آماده و هدایت معنوی آنها (دقت کنید).
امام از این نظر درست به خورشید می‌ماند که با اشعه زندگی بخش خود گیاهان را پرورش می‌دهد، و به موجودات زنده جان و حیات می‌بخشد نقش امام در حیات معنوی نیز همین نقش است.
حاصل اینکه قرائن روشن گواهی می‌دهد که مقام امامت که پس از امتحانات مشکل و پیمودن مراحل یقین و شجاعت و استقامت به ابراهیم بخشیده شد غیر از مقام هدایت به معنی بشارت و ابلاغ و انذار بوده است.
پس هدایتی که در مفهوم امامت افتاده چیزی جز ایصال به مطلوب و تحقق بخشیدن روح مذهب و پیاده کردن برنامه‌های تربیتی در نفوس آماده نیست.
این حقیقت اجمالا در حدیث پر معنی و جالبی از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده : «خداوند ابراهیم را بنده خاص خود قرار داد پیش از آنکه پیامبرش قرار دهد، و خداوند او را به عنوان نبی انتخاب کرد پیش از آنکه او را رسول خود سازد، و او را رسول خود انتخاب کرد پیش از آنکه او را به عنوان خلیل خود برگزیند، و او را خلیل خود قرار داد پیش از آنکه او را امام قرار دهد، هنگامی که همه این مقامات را جمع کرد فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم، این مقام به قدری در نظر ابراهیم بزرگ جلوه کرد که عرض نمود: خداوندا از دودمان من نیز امامانی انتخاب کن، فرمود پیمان من به ستمکاران آنها نمی‌رسد... یعنی شخص سفیه هرگز امام افراد با تقوا نخواهد شد.»

فهرست مندرجات

۱ - پانویس
۲ - منبع


۱. مائده/سوره۵، آیه۶۷.    
۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۲۸۳.    
۳. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج۶، ص۱۹۲.    
۴. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۶، ص۷۰.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۴.    
۶. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۲، ص۵۱.    
۷. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۱، ص۶۵۲.    
۸. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۷.    
۹. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳.    
۱۰. فرقان/سوره۲۵، آیه۷۴.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۱۴۷.    
۱۲. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۳۱.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۱۶۸.    
۱۴. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۳۹.    
۱۵. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۴، ص۲۳- ۲۴.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۳۱۶.    
۱۷. بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.    
۱۸. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۷۴.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۳۷.    
۲۰. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۱، ص۱۸۶.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۳.    
۲۲. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۱، ص۵۵۶.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم امامت».    



جعبه ابزار