سَنَسِمُه (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سَنَسِمُه:
(سَنَسِمُهُ عَلَى) سَنَسِمُه: از ماده
«وسم» (بر وزن رسم) و
«سمة» (بر وزن هبه) به معنى «اثر گذاشتن» (داغ، علامت و نشان) است و
«متوسّم» (اسم فاعل) به كسى مىگويند كه از كمترين اثر، پى به واقعيتهايى مىبرد و معادل آن در فارسى: هوشيار، بافراست و باذكاوت است:
(إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيٰاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ)«در اين (سرگذشت عبرتانگيز) نشانههايى است براى هوشياران»
بنابراين «متوسّمين» اشخاص باهوش و زيركند و به علامت و نشان نظر مىافكنند و از روى فراست از ظاهر به باطن و حقيقت چيزى پى مىبرند و فراست از صفات مؤمنان است، چنانكه پيامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مىفرمايد: «از فراست مؤمن بپرهيزيد، چرا كه به نور خدا مىبيند.» در روايت ديگرى مىخوانيم كه امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «متوسّمين، امامانند» و از امير مؤمنان على (علیهالسلام) نقل شده كه فرمود: «متوسّم، پيامبر بود و من بعد از او و سپس امامان از دودمان من».
به موردی از کاربرد
سَنَسِمُه در
قرآن، اشاره میشود:
(سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ) (ولى ما بزودى بر بينى او داغ ننگ مىنهيم.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: مصدر وسم و همچنين سمه به معناى علامتگذارى است و كلمه خرطوم به معناى بينى است. بعضى گفتهاند: اطلاق خرطوم بر بينى آن شخص
کافر، با اينكه خرطوم تنها بينى فيل و خوک است، در حقيقت نوعى توبيخ و ملامت است و در اين
آیه تهديدى است به آن شخص، به خاطر عداوت شديدى كه با
خدا و رسول او و دينى كه بر رسولش نازل كرده، مىورزيده است. و ظاهرا منظور از علامتگذارى در بينى او اين باشد كه بىنهايت او را خوار مىكنيم و ذلتى نشاندار به او مىدهيم، به طورى كه هر كس او را ببيند با آن علامت او را بشناسد، چون بينى در قيافه و صورت انسان يكى از مظاهر
عزت و ذلت است، هم مىگوييم فلانى باد به دماغش انداخته و هم مىگوييم من دماغ فلانى را به خاک ماليدم و يا دماغش را خرد كردم، و ظاهرا عمل علامتگذارى در دماغ آن شخص در قيامت واقع مىشود نه در
دنیا. هر چند كه بعضى از مفسرين آن را حمل بر رسوايى در
دنیا كرده و براى توجيه اين نظريه خود را به زحمت انداخته است.
(إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ) (در اين سر گذشت عبرتانگيز، نشانههايى است براى هوشياران.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: كلمه آيه به معناى علامت و نشانه است و منظور از آيات كه در اول آيه است نشانههايى است كه بر وقوع حادثهاى دلالت كند، مانند بقايا و آثار آن حادثه. و مراد از كلمه آيه كه در دو آيه بعد آمده، علامتى است براى مؤمنين كه بر حقانيت دعوت الهى و انذار آن دلالت كند. و كلمه توسم به معناى تفرس و منتقل شدن از ظاهر چيزى به حقيقت و باطن آنست.
و معناى آيه اين است: در جريان اين عذابى كه بر قوم لوط آمد و بلاد آنها را نابود كرد، علامتها و بقاياى آثارى است كه هر متفرس و زيركى از ديدن آن به حقيقت جريان منتقل مىشود، چون اين علامات سر راه هر عابرى است و هنوز بطور كلى نابود نشده است و اين خود براى مؤمنين نشانهايست كه بر حقيقت انذار و دعوت دلالت مىكند و معلوم مىسازد كه آنچه پيغمبران از آن انذار مىكردند حقيقت دارد و شوخى نيست. با اين بيان روشن مىگردد كه چرا يک جا جمع آورد و فرمود آيات و جاى ديگر مفرد آورد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «سَنَسِمُه»، ج۴، ص۶۶۸.