• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شفاعت (شبهات)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شفاعت یکی از اعتقادات عموم مسلمانان و معتقدان به ادیان آسمانی است؛ و منظور این است که روز قیامت اولیای الهی، در حقّ گروهی از گناه‌کاران شفاعت کرده و آنان را از عذاب جهنّم نجات می‌دهند، یا اینکه با شفاعتشان از شخصی سبب ترفیع درجه او می‌شوند. در میان مسلمانان، وهابیان معتقدند که تنها می‌توان از خدا طلب شفاعت کرد و اگر کسی از خود شافعان طلب شفاعت کند (خصوصاً در پس از درگذشت آنها) مشرک است، ولی عموم مسلمانان قائلند این حقّی را که خداوند برای شافعان قرار داده، می‌توان از آنان درخواست نمود، البته با اعتقاد به اینکه: اصل این حق از آنِ خداست و اولیا بدون اذن او شفاعت نمی‌کنند.

اعقتاد به شفاعت در میان شیعیان جایگاه ویژه و گسترده‌تری دارد.





واژۀ شفاعت از مادۀ شَفع به معنای ضمیمه کردن چیزی به چیز دیگر است.
[۱] ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۵
همچنین شفیع را از این جهت شفیع گویند که با ضمیمه کردن شخص دیگری به خود،‌ باعث رفع کمبودها و نجات او می‌شود.

شفاعت در اصطلاح یعنی واسطه شدن یک مخلوق، میان خداوند و مخلوق دیگر، در رساندن خیر یا دفع شر، خواه در دنیا و خواه در آخرت. شفاعت به معنای ایجاد تغییر و تحوّلی در مجرم است به گونه‌ای که استحقاق کیفر را از او سلب کرده و او را از قانون‌ مجازات خارج سازد؛ چنان‌که توبه، انسان گنه‌کار را از استحقاق کیفر بیرون می‌آورد و مستحق عفو خداوند می‌کند: «لاشَفیعَ أنْجَحُ مِنَ التّوبَةِ : هیچ شفاعتی نجات‌بخش‌تر از توبه نیست»
[۲] بحارالانوار ج۶ ص۱۹؛


شفاعت ارتباط نزدیکی با توسل دارد: توسل کار نیازمندی است که به فرد معصوم (علیه‌السلام) پناه می‌برد و از او طلب شفاعت می‌کند و شفاعت کار معصوم (ع) است که از خدا می‌خواهد آن فرد را ببخشد.

اعتقاد به شفاعت در دیگر ادیان آسمانی همچون یهودیت و مسیحیت نیز وجود دارد.
[۳] دایرة المعارف کتاب مقدس، ص ۴۱۱





شفاعت پیامبر اکرم (ص) در قرآن کریم صریحاً مورد تایید قرار گرفته است و هیچ یک از مسلمانان دربارۀ اصل وجود شفاعت اختلافی ندارند و تنها در احکام و جایگاهش اختلافاتی به چشم می‌خورد. به عنوان مثال در آیه: «وَ مِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَک عَسَی أَنْ یبْعَثَک رَبُّک مَقَامًا مَحْمُوداً »
[۴] الإسراء: ۷۹
همه مفسران شیعه و سنی بر این مطلب اتفاق دارند
[۵] تفسیر الرازی، ج ۳، ص ۵۵
که منظور از مقام محمود در این آیه، همان مقام شفاعت است که خداوند آن را به پیامبرش وعده داده است.

آیاتی که در قرآن کریم درباب شفاعت آمده است چند دسته است؛ برخی از آنها شفاعت در قیامت را مطلقاً نفی می‌کنند،
[۶] بقره: ۲۵۴
[۷] بقره:۴۸
برخی دیگر شفاعت را تنها مختص به خداوند می‌دانند،
[۸] سجده:۴
[۹] زمر:۴۴
برخی دیگر نیز شفاعت را مشروط به اذن و فرمان خدا می‌کنند؛
[۱۰] بقره: ۲۵۵
[۱۱] سباء: ۲۳
[۱۲] انبیاء:۲۸
و برخی شفاعت را در برخی افراد منتفی می‌دانند.

بررسی مجموع آیات شفاعت نشان می‌دهد که قرآن کریم نوعی از شفاعت را تایید می‌کند و نوع دیگری از شفاعت را باطل دانسته و نفی می‌کند. منظور از آیات نفی‌کنندۀ شفاعت این است که کسی مستقل از خدا چنین حقی را ندارد و منظور از آیات اثبات‌کنندۀ شفاعت این است که اساسا و ذاتاً شفاعت برای خداست و برای غیرخدا با اذن و تملیک اوست.

«وَلا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عَنْدَهُ إِلاّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ »
[۱۳] سبأ: ۲۳
«شفاعت کسی سودی نمی‌بخشد مگر شفاعت آن کس که خدا به او اذن دهد».




در احادیث پیامبر و اهل بیت علیهم السلام حقیقت شفاعت به روشنی مورد تایید قرار گرفته و زوایای آن تبیین شده است.

پیامبر (ص) فرمود: «اعطیتُ خمساً... واعطیتُ الشفاعة، فادّخرتُها لأُمّتی فهی لِمَن لا یشرک باللّه شیئاً
[۱۴] مسند احمد:۱/۳۰۱؛ سنن نسائی:۱/۲۰۹؛ سنن دارمی:ج۲ ص۸۷۳ وغیره
«خداوند به من پنج امتیاز عطا فرموده است... که یکی از آنها شفاعت است و آن را برای امت خود نگاه داشته‌ام، شفاعت برای کسانی است که شرک نورزند».

• همچنین پیامبر (ص) فرمود:
[۱۵] بحارالأنوار، ج ۸، ص ۳۴
سه گروهند که در نزد خداوند برای گنهکاران شفاعت می‌کنند و شفاعتشان مورد قبول واقع می‌شود: انبیاء، علمای دین و شهدا.

روایات شفاعت سه دسته هستند:

۱- روایاتی که می‌گوید شفاعت باعث می‌شود که شخص گناهکار از رفتن به جهنم بخشوده شود.

۲- روایاتی که بیان می‌کند برخی از گناهکاران پس ازآنکه مدتها در جهنم می‌مانند مورد شفاعت قرار گرفته و از عذاب نجات می‌یابند.

۳- روایاتی که می‌گوید عده‌ای اصلاً شفاعت نشده و برای همیشه باید در عذاب جهنم باشند.

بنابراین روایاتی که می‌گویند هرکس ذره‌ای ایمان داشته باشد شفاعت می‌شود با روایاتی که می‌گویند کسی که مثلاً نماز را سبک بشمارد شفاعت نمی‌شود منافات ندارد زیرا کسی که ایمان به خدا داشته باشد سرانجام شفاعت خواهد شد اما ممکن است سالیانی بس دراز در دوزخ معذب باشد تا با پاک شدن برخی آلودگی‌ها لیاقت شفاعت پیدا کند.




از نظر دلایل نقلی وجود شفاعت قطعی و احکام آن نیز روشن و واضح است. اما متفکران مسلمان علاوه بر دلایل نقلی تبیین عقلی نیز از شفاعت ارائه داده‌اند. شهید مطهری می‌نویسد:

«اگر فرضا هیچ دلیل نقلی بر شفاعت در دست نبود ناچار بودیم از راه عقل و براهین قاطعی از قبیل برهان امکان اشرف و نظام داشتن هستی به آن قائل شویم.

وقتی کسی وجود مغفرت خدا را بپذیرد، مبانی محکم عقلی او را ناچار می‌سازد که بگوید جریان مغفرت باید از مجرای یک عقل کلی یا یک نفس کلی یعنی عقل و نفسی که دارای مقام ولایت کلیه الهیه است صورت گیرد، امکان ندارد که فیض الهی بیرون از قانون و حساب به موجودات برسد.»
[۱۶] مطهری، مرتضی، عدل الهی ص ۲۵۳


از دیدگاه عقلی شفاعت در عالم تکوین نیز جاری است و لازمه نظام اسباب و مسببات است.

تبیین عقلی شفاعت بر دو امر مبتنی است:
[۱۷] مطهری مرتضی، عدل الهی، صص ۲۳۲ تا ۲۳۶


# رحمت عام خداوند: رحمت الهی عام است و همه مخلوقات را در بر گرفته است. و اگر مخلوقی بهره کمتری از رحمت الهی داشته باشد تنها به خاطر نقص قابلیت خود اوست. اساسا هیچ موجودی به تنهایی و بدون رحمت الهی هرگز نمی‌تواند به سعادت و موفقیت برسد و از عذاب رهایی یابد.
# نظام مند بودن جهان: از دیدگاه عقلی، جهان دارای نظام و سلسله مراتب است. این نظام سلسله مراتب همان دستگاه اسباب و مسببات ویا همان نظام علت و معلول است. نیازهای مادی انسان از طریق زنجیره‌ای از سبب‌های طبیعی که همگی به اذن خدا تأثیرگذارند، به او می‌رسد.

رحمت و مغفرت خداوند نیز اگرچه عام و همگانی است اما از این قاعده بیرون نیست و محال است که بی‌واسطه انجام شود؛ و این مساله در تمام رحمت‌های الهی صادق است. مثلاً وحی که رحمت و هدایت خداوند است هرگز بر همه انسانها نازل نمی‌شود، بلکه بر برخی افراد خاص نازل می‌شود و دیگران به واسطه او از این رحمت بهره‌مند می‌گردند؛ زیرا جز پیامبران کسی این شایستگی را ندارد که مورد خطاب مستقیم خداوند قرار گیرد. و این همان نظام سلسه مراتبی عالم هستی است. ویا مثلا وقتی نماز استسقا خوانده می‌شود، اینطور نیست که بدون هیچ تغییری در شرایط جوی، باران ببارد، بلکه خداوند براثر نماز باران، اسباب باریدن باران را اعم از متراکم شدن ابرها و یا وزیدن بادها فراهم می‌سازد؛
[۱۸] (اللّه الذی یرسل الریاح فتثیرُ سحاباً فیبسطه فی السماء کیف یشاء ویجعله کِسَفاً)روم: آیه ۴۸
همان‌طور که نماز استسقا سبب می‌شود که شرایط ریزش باران فراهم شود، شفاعت و توبه و مانند آنها باعث تحوّل حال گنه‌کار می‌شود تا به نصاب قبول عفو یا تخفیف یا ترفیع برسد.
[۱۹] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۴، ص۲۶۲


جایگاه شفاعت در این نظام این است که قابلیت شخص را بالاتر می‌برد تا بتواند بهره بیشتری از رحمت عام الهی ببرد. چرا که عقل اقتضا دارد که اگر موجودی فاقد کمال است، باید آن کمال را از مبدئی که عین کمال است دریافت کند و اگر شرایط لازم را برای کمال‌یابی ندارد باید با کمک گرفتن قابلیت خود را به حدّ لازم برساند. چنین چیزی نه ‌تنها قانونی را نقض نمی‌کند، بلکه مقتضای قوانین عقلی است.

بنابراین شفاعت درباره یک شخص به ین معنا نیست که در عین حال که او ناقص و فاقد شرایط است، شفاعت درباره او پذیرفته شود یا در شفاعت تشریعی به معنای ابطال قانون مجازات و عدم اجرای آن درباره شخص مجرمی که مستحق مجازات است نیست، بلکه شفاعت به معنای ایجاد تغییر و تحوّلی در مجرم است به گونه‌ای که استحقاق مجازات را از او سلب کرده و او را از قانون‌ جزا و شمول آن خارج سازد؛ همانطور که توبه، انسان گنه‌کار را از استحقاق عذاب بیرون می‌آورد و شایسته عفو خداوند می‌کند؛ به همین جهت در روایات آمده است که توبه بهترین شفیع است.
[۲۰] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۴، ص۲۶۲


به بیان دیگر فرق اساسی شفاعت واقعی و حقیقی، با شفاعت باطل و نادرست در این است که شفاعت واقعی، از خدا آغاز شده و به گناه‌کار ختم می‌گردد و شفیع تنها واسطۀ رساندن فیض حق به مادون است؛ اما در شفاعت باطل مانند پارتی بازی، شخص پایین‌تر بدون داشتن لیاقت خاصی و به صرف زدوبند با فرد بالاتر، تقاضای رسیدن به خواسته خود را دارد.





۵.۱ - شفاعت تکوینی و تشریعی


شفاعت تکوینی به معنی آن است که مبدأ و سرچشمۀ هر تأثیر و فعلی خداوند است و همه اسباب و عوامل دیگر واسطه‌هایی هستند که به اذن او فیض و رحمت خدا را به مراتب پایین‌تر می‌رسانند. به این ترتیب همه علل در جهان، شفیع معلول خود هستند چون رحمت و فیض الهی را به مراتب پایین‌تر منتقل می‌کنند. مثلا آفتاب شفیع دانه گندم است تا او رشد دهد.

در قرآن کریم داریم: «لَهُ مَا فِی السمَاوَاتِ وَ مَا فِی الارْضِ مَن ذَاالذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلا بِإِذْنِهِ »
[۲۱] بقره: ۲۵۵
هر آنچه که در آسمانها و زمین است از آن خداست؛ چه کسی است که بدون اذن او بتواند نزد او شفاعت کند؟

شفاعت تشریعی به معنای آن است که خداوند متعال از روی رحمت و فیض خود قوانینی را برای بشر فروفرستاده که باعث هدایت او می‌شود و در واقع شفیع او برای ورود به بهشت می‌گردد. تمام احکام دینی و مانند آن از این قبیل هستند.


۵.۲ - شفاعت صحیح و باطل


شفاعت باطل: آن است که مجرم برخلاف قانون ‌اقدام کرده و از راه غیر قانونی یا نامشروع بر ارادۀ قانون‌گذار و هدف قانون چیره ‌شود. این‌گونه شفاعت در دنیا نوعی ظلم است و در آخرت غیرممکن.
[۲۲] مطهری، مرتضی، عدل الهی، ص ۲۳۴
ایرادهایی که بر شفاعت وارد می‌شود، بر همین قِسم است و این همان است که در قرآن کریم نیز نفی شده است.

شفاعت باطل ناشی از اعتقاد به تفویض است که عقیده‌ای نادرست و به این معناست که خداوند بعد از خلق عالم اداره آن را به دیگران سپرده و خود دیگر نقشی در آن ندارد؛ به همین جهت دیگران می‌توانند مستقل و جداگانه اقدام به شفاعت کنند و اگر کسی بتواند نظر شفیعان را جلب کند دیگر نیازی به جلب نظر خداوند ندارد.

شفاعت صحیح: شفاعت به معنای صحیح و قرآنی آن، که مورد اعتقاد شیعه و تایید احادیث ائمه اطهار است آن است که شفاعت به طور کامل از آن خداوند است و هیچ کس بی‌اذن او نمی‌تواند شفاعت نماید. شفاعت انبیا و ائمه نیز هرگز به این معنا نیست که آنان نقشی مستقل دارند یا برای رسیدن به شفاعت ایشان اموری غیر از آنچه خداوند به آن فرمان داده لازم باشد. بلکه به عکس، آنان تنها کسی را شفاعت می‌نمایند که خدا از او راضی باشد: «لا یشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضی»
[۲۳] انبیاء: ۲۸



۵.۳ - شفاعت مغفرت و شفاعت ترفیع درجه


گاهی شفاعت برای ترفیع درجه است که این قسم مورد قبول همه مذاهب اسلامی است و گاهی شفاعت برای مغفرت و بخشش گناهان می‌باشد که این نوع را برخی همچون معتزله و خوارج قبول ندارند. این دو فرقه در مورد کسانی که اهل گناهان کبیره بوده و مستحق عذابند و کسانی که داخل جهنم شده‌اند، شفاعت را نمی‌پذیرند. آنان می‌گویند: «کسی که داخل دوزخ شده از آن خارج نمی‌گردد».
[۲۴] مقالات الاسلامیین، ج ۱، صص ۱۶۸ و ۳۳۴؛ الکشاف، زمخشری، ج ۱، ص ۱۵۲


شفاعت گاهی در امور اخروی است، مثل شفاعت پیامبر(ص) از گناهکاران در قیامت، و گاهی در امور دنیوی. چنان‌چه کاری خیر باشد، شفاعت در آن نیز پسندیده است و اگر گناه باشد نه تنها پسندیده نیست بلکه بخشی از گناه به گردن شفیع خواهد بود.
[۲۵] «مَنْ یشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً یکُنْ لَهُ نَصِیبٌ مِنْهَا وَمَنْ یشْفَعْ شَفاعَةً سَیئَةً یکُنْ لَهُ کِفْلٌ مِنْها» (نساء: ۸۵) کسی که شفاعت در کار نیکی کند، نصیبی از آن برای او خواهد بود؛ و کسی که شفاعت در معصیتی کند، سهمی از آن خواهد داشت.





شفاعت همان مغفرت و رحمت الهی است و رحمت خداوند از هیچ کس دریغ نمی‌شود، اما گاهی به خاطر عدم قابلیت از دریافت رحمت محروم می‌ماند. به همین ترتیب در شفاعت نیز قابلیت داشتن فرد مورد شفاعت ضرورت دارد.

قرآن و روایات به دلیل رعایت وجه تربیتی شفاعت و جسور نشدن در انجام گناه، تمام جزئیات و شرایط مورد شفاعت قرار گرفتن را بیان نکرده‌اند، اما برخی ویژگی‌های لازم را تذکر داده‌اند.

مهم‌ترین شرط شفاعت شدن رضایت خداوند است:لا یشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضی .

روشن است کسی که به خاطر گناه نیازمند شفاعت مغفرت است آن عملش مورد رضایت خداوند نیست بلکه منظور آن است که خداوند از دین و اعتقاد آن فرد راضی باشد.

به عبارت دیگر شفاعت شونده اگرچه گناهکار و اهل کبیره است، اما نباید ارتباط خود را با خداوند و اولیای دین قطع نموده باشد.


۶.۱ - عوامل مانع شفاعت


از آیات قرآن برداشت می‌شود که بعضی عوامل مانع برخورداری از شفاعت است. برخی از گروههایی که از شفاعت محروم هستند عبارتند از:
[۲۶] معاد در قرآن ج۲/۱۴۵


# کافران و مشرکان
# ستمگران
# دشمنان خاندان پیامبر(ص) (ناصبی‌ها)
# آزارکنندگان ذرّیه و فرزندان رسول خدا (ص)
# تکذیب کنندگان شفاعت
# خیانت پیشه‌گان
# سبک‌شماران نماز
# منکران ولایت علی (علیه‌السلام) و ائمه اطهار (ع)
# منافقان
# تارکان نماز

از آیات قرآن دو شرط برای شفاعت کننده استفاده می‌شود؛

۱. نزد خدا عهدی داشته باشد
[۲۷] «لا یمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَن عَهْداً» (مریم: ۸۷) آنان هرگز مالک شفاعت نیستند؛ مگر کسی که نزد خداوند رحمان، عهد و پیمانی دارد.


۲. با علم به حقّ شهادت دهد
[۲۸] «وَ لا یمْلِکُ الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ یعْلَمُونَ» (زخرف: ۸۶) کسانی را که غیر از او می‌خوانند قادر بر شفاعت نیستند؛ مگر آنها که شهادت به حق داده‌اند و به خوبی آگاهند.





شفاعت تکوینی که به معنای اثرگذاری اسباب و مسببات است در تمامی عالم وجود دارد. به همین دلیل در روایات حق شفاعت علاوه برافراد و گروهها برای برخی مکانها هم ذکر شده است و به معنای اثری است که این امور در هدایت انسانها دارند. شفیعان در شفاعت تشریعی یا از اعمال صالح شخص هستند و یا از انبیا و اولیاء الهی یا اموری دیگر.

پیامبر: شفاعت پیامبر را شفاعت کبرا می‌نامند. در روایات متعدد ذکر شده است که شفاعت ایشان شامل مؤمنانی است که مرتکب گناهان کبیره شده‌اند

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)

ائمه اطهار (علیهم السلام)

فاطمه زهراء (سلام الله علیها)

قرآن کریم

پیامبران و اوصیا
[۲۹] محمد بن یزید قزوینی، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۷۲۴ و نیز ر.ک. سید حمیری، قرب الاسناد،ص۶۴


توبه: امتیاز شفیعانی چون پیامبران و فرشتگان نسبت به توبه این است که شفاعت آنان در قیامت نیز مؤثر است، در حالی که توبه، اختصاص به دنیا دارد.

فرشتگان
[۳۰] انبیاء: ۲۸


علما
[۳۱] محمد بن یزید قزوینی، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۷۲۴ و نیز ر.ک. سید حمیری، قرب الاسناد،ص۶۴


شهدا

خداوند متعال: از آنجا که خداوند متعال ارحم الراحمین است، بعد از آنکه شفیعان در روز قیامت شفاعت می‌کنند، بسیاری از کسانی که حتی از شفاعت همه شفیعان محروم مانده‌اند مشمول شفاعت و رحمت خداوند خواهند شد.
[۳۲] برای نمونه این روایات رجوع کنید به: علم الیقین، ج ۲، ص ۱۳۲۵.صحیح بخاری، ج ۴، کتاب توحید، باب ۲۴، ص ۳۹۲، ح ۷۴۳۹بحار، ج ۸، ص ۳۶۲





ماهیت شفاعت نه تشویق به گناه است و نه چراغ سبز برای گناه کار، همچنین عامل عقب افتادگی یا واسطه‌گری هم نیست بلکه مسئله مهم تربیتی است که پی آمدهای سازنده‌ای دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

۱ـ امید آفرینی:

غالباً چیرگی هوای نفس بر انسان سبب ارتکاب گناهان بزرگی می‌شود و به دنبال آن روح یأس بر شخص حاکم می‌شود و این ناامیدی او را به آلودگی بیشتر در گناهان می‌کشاند. در مقابل امید به شفاعت اولیای الهی به عنوان یک عامل بازدارنده به افراد نوید می‌دهد که اگر خود را اصلاح کنند ممکن است گذشته آن‌ها از طریق شفاعت نیکان و پاکان جبران گردد.

۲ـ برقراری پیوند معنوی با اولیای الهی:

مسلّماً کسی که امید به شفاعت دارد می‌کوشد به نوعی این رابطه را برقرار سازد و کاری که موجب رضای آنهاست انجام دهد و پیوندهای محبت و دوستی را نگسلد. این محبت و پیوند به اعمال خیر بیشتر منتهی می‌شود.

۳ـ تلاش برای به دست آوردن شرایط شفاعت:

امیدواران شفاعت باید در اعمال گذشته خویش تجدید نظر کرده و نسبت به آینده تصمیمات بهتری بگیرند زیرا شفاعت بدون زمینه مناسب انجام نمی‌گیرد، چراکه شفاعت نوعی تفضل است که از یک سو به خاطر زمینه‌های مناسب شفاعت شونده و از سوی دیگر به خاطر آبرو و احترام و اعمال صالح شفاعت کننده تحقق می‌یابد.
[۳۳] سلفی گری و پاسخ به شبهات ص ۴۶۵





همه اهل سنت از جمله وهابیان شفاعت را قبول دارند. بزرگ وهابیان ابن تیمیه می‌گوید:

احادیث الشفاعة کثیرة متواترة، منها فی الصحیحین احادیث متعددة، و فی السنن و المسانید ممّا یکثر عدده.
[۳۴] مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج ۱، ص ۳۱۴
احادیث شفاعت بسیار و متواتر است؛ بخشی از آن احادیث که متعدد است در صحیح بخاری و مسلم آمده و بسیاری از آنها نیز در سنن و مسانید وجود دارد.

در جای دیگر می‌گوید: وَلَهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ - فِی الْقِیامَةِ - ثَلَاثُ شَفَاعَاتٍ... أَمَّا الشَّفَاعَةُ الثَّالِثَةُ: فَیشَفَّعُ فِیمَنْ اسْتَحَقَّ النَّارَ وَهَذِهِ الشَّفَاعَةُ لَهُ وَلِسَائِرِ النَّبِیینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَغَیرِهِمْ فَیشَفَّعُ فِیمَنْ اسْتَحَقَّ النَّارَ أَنْ لَا یدْخُلَهَا وَیشَفَّعَ فِیمَنْ دَخَلَهَا أَنْ یخْرُجَ مِنْهَا.

برای پیامبر (ص) در روز قیامت سه شفاعت است... شفاعت سوم برای کسانی است که مستحق آتش هستند. شفاعت آن حضرت و سایر انبیاء و صدیقین و دیگران به این است که کسی که سزاوار آتش است، وارد آن نشود، و نیز در مورد کسی که داخل آتش شده شفاعت می‌شود (تا نجات یابد).
[۳۵] مجموع الفتاوی، ج۳،‌ ص۱۴۷


آنها درخواست شفاعت از انبیا و صالحین را در دنیا در زمان حیات شفیع و در روز قیامت قبول دارند، عبد الرحمن بن حسن بن محمد بن عبدالوهاب(م ۱۲۸۵ق) می‌گوید:

وأمّا الاستشفاع بالرسول فی حیاته فإنّما هو بدعائه (ص) و دعائه مستجاب وأمّا بعد وفاته فلا یجوز الاستشفاع به؛ طلب شفاعت از پیامبر در زمان حیاتش به سبب دعای اوست و دعای او مستجاب است، امّا بعد از وفاتش طلب شفاعت از ایشان جایز نیست».
[۳۶] کتاب التوحید وقرّة عیون الموحّدین، ص۲۵۸


مورد نزاع بین وهابیان با سایر مسلمانان، درخواست شفاعت از انبیا و اولیای الهی در عالم برزخ است که وهابیان از آنجا که حیات برزخی را قبول ندارند این نوع شفاعت را جایز ندانسته بلکه شرک به حساب می‌آورند. عبدالله بن محمد بن عبد الوهاب می‌گوید:

ما شفاعت را برای پیامبرمان در روز قیامت به حسب آنچه از روایات وارد شده ثابت می‌کنیم. و همچنین آن را برای سایر انبیا و ملائکه و اولیا و اطفال به حسب آنچه وارد شده ثابت می‌کنیم، ولی شفاعت را از مالک آن (خداوند)... می‌خواهیم... شفاعت را باید از خدا طلب کرد نه از شفیعان، یعنی نگوید:‌ای رسول خدا،‌ای ولی خدا از تو شفاعت یا نحو آن را در خواست می‌کنم... و مثل این عباراتی که به جز خدا کسی قادر بر آن نیست. درخواست شفاعت از شفیع زمانی که در برزخ قرار دارد از اقسام شرک است.
[۳۷] نثبت الشفاعة لنبینا محمد صلی الله علیه وسلم یوم القیامة حسب ما ورد، وکذلک نثبتها لسائر الأنبیاء، والملائکة، والأولیاء، والأطفال حسب ما ورد أیضا، ونسألها من المالک لها، والإذن فیها لمن یشاء من الموحدین، الذین هم أسعد الناس بها، کما ورد، بأن یقول أحدنا - متضرعا إلی الله تعالی: اللهم شفع نبینا محمدا صلی الله علیه وسلم فینا یوم القیامة، أو: اللهم شفع فینا عبادک الصالحین، أو ملائکتک، أو نحو ذلک، مما یطلب من الله، لا منهم؛ فلا یقال: یا رسول الله، أو یا ولی الله، أسألک الشفاعة، أو غیرها، کأدرکنی، أو أغثنی، أو اشفنی، أو انصرنی علی عدوی، ونحو ذلک، مما لا یقدر علیه إلا الله تعالی. فإذا طلب ذلک مما ذکر فی أیام البرزخ، کان من أقسام الشرک. الدرر السنیه، ج۱، ص۲۳۱





مهمترین اشکالاتی که از سوی وهابیان مطرح شده عبارتند از:


۱۰.۱ - در خواست شفاعت از غیر خدا شرک است


طلب شفاعت از شفیع به منزله خواندن غیر خداست و این شرک در عبادت است، زیرا خداوند متعال می‌فرماید:فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً ؛ «سوره جن/۱۸» با خدا هیچ‌کس را نخوانید.

پاسخ: این اشکال ناشی از تصور غلط وهابیان در باب معنای توحید و مفهوم شرک است. با تحلیل مفهوم شرک و مفهوم صحیح توحید، به روشنی می‌توان دریافت که صدا زدن و خواندن غیر خدا به خودی خود مستلزم شرک نبوده و حتی حرام هم نیست چرا که شرک ورزیدن در جایی است که اعتقاد به الوهیت و ربوبیت و مستقل دیدن چیزی وجود داشته باشد و شیعیان هرگز برای امامان خود یا هیچ موجود دیگری جز خدای متعال چنین ویژگیهایی قائل نیستند.

بدون شک صدازدن مسلمانان و درخواست کمک از آنان امری مجاز و مشروع است و لازم است دیگران در حد توان او را یاری دهند. از طرفی هرگاه انجام عملی توسط فردی مجاز و مشروع باشد، درخواست انجام آن از وی نیز مجاز و مشروع خواهد بود. هرگاه شفاعت کردن برای پیامبر(ص) و دیگر شفیعان در قیامت حق و مشروع باشد طلب شفاعت از آنان نیز حق و مشروع خواهد بود.

درخواست دعا از دیگران به اتفاق همه مسلمانان امر جایزی است، مثل این‌که از کسی درخواست کنیم: «اُدعُ لی»، بنابراین درخواست شفاعت از کسی که از طرف خداوند اجازه شفاعت دارد، به این‌ نحو که به او گفته شود: «إشْفَع لی عِندَ اللّهِ» نیز مشروع و جایز خواهد بود.

خداوند به جهت عفو و آمرزش گناهان، مردم را دعوت می‌کند که از پیامبر(ص) بخواهند تا برای آنان استغفار نماید: و اگر هنگامی که به خود ستم کردند به نزد تو می‌آمدند و از خدا طلب آمرزش می‌کردند و پیامبر هم برای آنها استغفار می‌کرد خدا را توبه‌پذیر و مهربان می‌یافتند.

«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِیماً » (نساء: ۶۴)

بعضی خواسته‌اند این آیه را این‌گونه توجیه کنند: آنان شخص پیامبر را آزار داده و بایستی از او طلب حلالیت می‌کردند، ولی با دقت در خود آیه نادرستی این حرف روشن می‌شود: اگر بحث گذشتن پیامبر از حق خود مطرح بود بایستی از لفظ «وَ غَفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ: پیامبر آنان را بخشید» استفاده می‌شد در حالیکه در آیه «وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ : پیامبر برایشان درخواست مغفرت کرد» آمده است.

از طرفی آیه مورد استدلال وهابیان (همراه خدا هیچ‌کس را نخوانید) نهی از معیت است یعنی کسی را هم شأن و هم‌رتبه و هم عرض خدا ندانید. مخاطب آیه مورد نظر مشرکانی هستند که با نظر استقلالی به واسطه‌ها می‌نگریستند. از طرفی اگر درخواست از غیر خدا شرک است فرقی بین زمان حیات و ممات افراد وجود ندارد و در زمان حیات هم نباید پیامبر یا کس دیگری را بخوانیم.

در روایات صحیح اهل سنت داریم: تِرمِذی از انس بن ‌مالک نقل کرده که از پیامبر خواست تا در قیامت او را شفاعت کند. سَأَلْتُ النَّبِی (ص) أَنْ یشْفَعَ لِی یوْمَ القِیامَةِ، فَقَالَ: «أَنَا فَاعِلٌ» قَالَ: قُلْتُ: یا رَسُولَ اللَّهِ فَأَینَ أَطْلُبُک؟ قَالَ: «اطْلُبْنِی أَوَّلَ مَا تَطْلُبُنِی عَلَی الصِّرَاطِ».

من از پیامبر درخواست کردم که برای من در روز قیامت شفاعت کند. حضرت فرمود: من انجام خواهم داد. عرض کردم: کجا به دنبال شما باشم؟ فرمود: ابتدا در کنار صراط.
[۳۸] صحیح ترمذی، ج ۴، ص ۶۲۱، باب ما جاء فی شأن الصراط



۱۰.۲ - اختصاص شفاعت به خداوند


قرآن کریم شفاعت را حقّ ویژه خداوند دانسته است: «قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً : بگو شفاعت تنها از آنِ خداوند است زمر/۴۴». بنابر این باید شفاعت را فقط از خداوند درخواست کرد.

پاسخ: شفاعت از آن جهت که نوعی تأثیرگذاری در هستی است، از مظاهر و جلوه‌های ربوبیت خداوند است و بدین ‌جهت به او اختصاص دارد، ولی این مطلب با اعتقاد به حق شفاعت برای پیامبران و صالحان منافات ندارد، زیرا شفاعت آنان به صورت مستقل نیست، بلکه مشروط به اذن و خواست خداست، همان‌طور که در سایر امور هم چنین است. خداوند در قرآن می‌فرماید: «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً : تمام قدرت‌ها از آن خداوند است بقره/۱۶۵»، این آیه به این معناست که همه قدرت‌ها در عالم هستی از آن خداست و بقیه موجودات به اذن و مشیت او و به میزانی که خداوند به ایشان قدرت دهد صاحب «قدرت» می‌ش‌وند و بعد از اینکه خدا به مخلوقی قدرت داد می‌توان از او درخواست کمک کرد، آیۀ «لِلّٰهِ اَلشَّفٰاعَةُ جَمِیعاً » هم به این معناست که همه شفاعت‌ها از آن خداست و اگر خدا مصلحت دید و به مخلوقی اذن شفاعت داد می‌توان از آن مخلوق درخواست کرد از اذنی که خدا به او داده در حق این فرد استفاده کند.


۱۰.۳ - تشابه با کار مشرکان


در قرآن کریم، خداوند مشرکانِ عصر رسالت را به این دلیل که از غیر خدا طلب شفاعت می‌کردند مشرک دانسته است: وَ یعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یضُرُّهُمْ وَ لا ینْفَعُهُمْ وَ یقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ«یونس/۱۸»؛ «آنان به‌جای خدا چیزهایی را می‌پرستیدند که به آنها هیچ سود و زیانی نمی‌رساند و می‌گویند که این بت‌ها شفیع ما نزد خدا هستند.

پاسخ: در این‌که مشرکان عصر رسالت برای بت‌ها و معبودهای خود مقام شفاعت قائل بودند تردیدی نیست، ولی آنچه در این آیه آمده این است که آنان هم بت‌ها را عبادت می‌کردند و هم برای آنان مقام شفاعت قائل بودند، و اعتقاد به شفاعت همراه با عبادت آنها سبب مذمّت آنان شده است.

مشرکان حقّ شفاعت بی‌قید و شرط و بی‌دلیلی برای بت‌ها قائل بودند که خداوند چنین مقامی را به آنان نداده بود و از طرفی معتقد به الوهیت آنها بوده و عبادت شان می‌کردند، ولی اگر اعتقاد به مقام شفاعت در حق کسی باشد که خداوند برای او این حقّ را قرار داده و به کار گرفتن آن نیز به اذن خدا باشد (لا یشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضیٰانبیا/۲۸) دیگر چنین اشکالی وارد نیست. از طرف دیگر هیچ مسلمانی برای شفیعان مقام الوهیت قائل نیست تا آنها را عبادت کند و کارش شبیه مشرکان آیه مورد بحث باشد.

روشن است که صرف احترام و بزرگداشت و بوسیدن ضریح بدون اعتقاد به خدایی و الوهیت عبادت حساب نمی‌شود و الا احترام و بوسیدن دست والدین هم باید عبادت آنها باشد.

نکته دیگر این‌که بت‌هایی که از سنگ و چوب ساخته شده بودند از سوی حق تعالی اذنی در رساندن نفع یا ضرر نداشتند و این ادعای بت‌پرستان بود که برای این سنگ و چوبها تأثیر قائل بودند و این با تأثیری که در شفاعت شفیعان به اذن خداوند وجود دارد کاملا متفاوت است.
[۳۹] «وَ یعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یضُرُّهُمْ وَ لا ینْفَعُهُمْ وَ یقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِما لا یعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ: و به جای خدا، چیزهایی را می‌پرستند که نه به آنان زیان می‌رساند و نه به آنان سود می‌دهد. و می‌گویند: «اینها نزد خدا شفاعتگران ما هستند.» بگو: آیا خدا را به چیزی که در آسمانها و در زمین نمی‌داند، آگاه می‌گردانید؟ یونس/۱۸»


در این آیه خداوند به بت‌پرستان می‌فرماید شما برای بت‌ها مقاماتی قائلید که من به آنها نداده‌ام، آیا با این کار می‌خواهید به خدا از چیزی خبر دهید (تأثیر بتها) که از آن خبر ندارد، و این مطلب با درخواست شفاعت از اولیاء الهی بیگانه است.

در آخر اینکه در این آیه اصلا صحبتی از درخواشت شفاعت به میان نیامده، بلکه سخن بر سر اعتقاد به شفاعت بت‌هاست. «یقُولُونَ هٰؤُلاٰءِ شُفَعٰاؤُنٰا عِنْدَ اَللّٰهِ و نگفته است: «یَقُولوُنَ اِشْفَعُوا لَنا عِنْدَ اللّهِ».

بنابراین اگر استدلال وهابیان به این آیه درست باشد، باید گفت اعتقاد به شفاعت به طور مطلق شرک است و این مطلب، خود وهابیان را هم شامل می‌شود، چرا که آنها هم اصل شفاعت را قبول دارند.


۱۰.۴ - روایات نفی درخواست شفاعت از افراد


از امام علی (علیه‌السلام) نقل شده که فرمود:

بدان، همانا کسی که به دستانش خزینه‌های آسمان‌ها و زمین است به تو اجازه داده که او را بخوانی و برخود تکلیف کرده که تو را اجابت کند، و فرمان داده تا از او بخواهی تا عطایت کند و از تو خواسته که از او درخواست رحمت کنی تا تو را بیامرزد، و بین تو و خودش کسی را قرار نداده تا مانع از تو گردد، و تو را مجبور نکرده تا به نزد کسی بروی که شفیع تو نزد او گردد.
[۴۰] اِعْلَمْ أَنَّ الَّذِی بِیدِهِ خَزَائِنُ السَّماواتِ وَالأَرْضِ قَدْ أَذِنَ لَکَ فِی الدُّعاءِ وَتَکَفَّلَ لَکَ بِالإِجابَةِ وَأَمَرَکَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِیعْطِیکَ وَتَسْتَرحِمَهُ لِیرْحَمَکَ، وَلَمْ یجْعَلْ بَینَکَ وَبَینَهُ مَنْ یحْجُبُهُ عَنْکَ، وَلَمْ یلْجِئْکَ إلی مَنْ یشْفَعُ لَکَ إِلَیهِ. نهج البلاغه، ج ۳، ص ۴۷


پاسخ: اوّلاً: مسأله شفاعت از جمله مسائلی است که اتفاق امّت اسلامی حتی وهابیان بر ثبوت آن است و قرآن و روایات نیز بر آن اشاره دارند؛ خداوند متعال می‌فرماید: «مَنْ ذَا الَّذِی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ »؛ «کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟» (بقره: ۲۵۵)

بخاری به سندش از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده که فرمود:

به من پنج چیز داده شده که به هیچ‌کس قبل از من داده نشده است... و به من شفاعت داده شده است....
[۴۱] «أُعْطِیتُ خَمْساً لَمْ یعْطَهُنَّ أَحَدٌ قَبْلِی: نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِیرَةَ شَهْرٍ، وَجُعِلَتْ لِی الأَرْضُ مَسْجِداً وَطَهُوراً، فَأَیمَا رَجُلٍ فِی أُمَّتِی أَدْرَکَتْهُ الصَّلاةُ فَلْیصَلِّ، وَأُحِلَّتْ لِی الْمَغَانمُ وَلَمْ تَحِلَّ لأَحَدٍ قَبْلِی، وَأُعْطِیتُ الشَّفَاعَةَ، وَکَان النَّبی یبْعَثُ إلی قَوْمِهِ خَاصَّةً وَبُعِثْتُ إلی النَّاسِ عَامَّةً.» صحیح بخاری، ج ۱، ص ۸۶؛ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۶۳


جمله: «وَلَمْ یلْجِئْکَ إلی مَنْ یشْفَعُ لَکَ إلَیهِ »؛ اشاره به این نکته دارد که کارها و عنایات خداوند به بندگانش همانند مردم نیست که چون افرادی را نمی‌شناسند به کسانی رجوع می‌کنند تا آنان را معرفی کرده و به خواسته خود برسند، زیرا خداوند، عالم به اسرار و خفیات است و همه انسانها و حاجاتشان را بی‌واسطه می‌شناسد؛ بلکه اگر به اسباب ارجاع می‌دهد به جهت حکمت او و اقتضای قانون نظام علّی و معلولی و اسباب و مسببات در عالم طبیعت و معنویات است.

خداوند متعال انسان را مضطر نکرده تا به سراغ شفیع برود؛ زیرا شفیع آن وقتی اضطراری است که دسترسی به شخص اصلی به جهت بخل یا جهل او به استحقاق طلب‌کننده ممکن نیست، در حالی که از ناحیه خداوند متعال بخل و منعی نیست، بر خلاف باور بعضی مسیحیان و مشرکان که معتقدند باید بین انسان و خدا واسطه‌ای باشد.


۱۰.۵ - درخواست شفاعت از درگذشتگان؟


منبع: اصلی


وهابی‌ها می‌گویند در خواست شفاعت از شافعان پس از فوت شفیع جایز نیست چون شرک است و میت صدای ما را نمی‌شنود.

پاسخ: اگر عملی شرک باشد، هم در آخرت شرک است و هم در دنیا و فرقی با هم نخواهند داشت. گذشته از این، وفات مربوط به جسم است، اما روح زنده است و شنیدن درخواست دعا و شفاعت و اجابت آن مربوط به روح است نه بدن. در بحث حیات برزخی به تفصیل به اثبات حیات روحانی در برزخ پرداخته شده است.

احادیث بسیاری از اهل سنت در مورد صلوات فرستادن بر پیامبر(ص) و سلام دادن به او پس از رحلت آن حضرت از راه دور یا نزدیک وارد شده است و تصریح شده که پیامبر این سلام‌ها و درودها را می‌شنود و به آنها پاسخ می‌گوید.
[۴۲] سنن ابو داود: ٢ / ٢١٨



۱۰.۶ - حق شفاعت دارند ما حق طلب از آنان نداریم


محمّد بن عبدالوهاب می‌گوید:

اگر کسی بگوید: به پیامبر(ص) حق شفاعت داده شد و من از او درخواست می‌کنم چیزی را که خداوند به او داده است. جواب آن است که خداوند به او حق شفاعت داده ولی تو را از خواستن از او نهی کرده است و فرموده: (فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَداً : با خدا کسی را نخوانید)...
[۴۳] فان قال: النبی(ص) أُعطی الشفاعة و أنا اطلبه ممّا اعطاه الله کذا. فالجواب: انّ الله اعطاه الشفاعة و نهاک عن هذا، و قال: (فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَداً)... کشف الشبهات، ص ۲۵


پاسخ: اولاً: آیۀ بالا ارتباطی ‌به نهی از طلب شفاعت ندارد و مربوط به مشرکانی است که برای خدا شریک مستقل قرار داده و آنها را می‌پرستیدند و از آنها حاجتشان را درخواست می‌کردند، و لذا نمی‌توان این‌گونه آیات را بر موحّدان تطبیق نمود.

ثانیاً: همان‌طور که قبلا اشاره شد مقصود این آیه و امثال آن که با کلمه «مع» آمده، دلالت بر این مطلب است که هرگز نباید موجودی را در عرض خداوند متعال قرار دهد، ولی اگر اعتقاد داشته باشد خدا به واسطه و شفیع، اذن در انجام کاری داده باشد و همه چیز و همه امور را به فرمان خدا بداند چنین اعتقادی نه تنها شرک نیست بلکه در راستای توحید می‌باشد، همان‌گونه که حضرت عیسی (ع) در قرآن، شفا دادن بیماران، زنده کردن مردگان و حتی خلق پرنده از گِل را به خود نسبت می‌دهد و آن را منوط به اذن الهی معرفی می‌کند.
[۴۴] آل عمران/۴۴





کسانی که منکر اصل شفاعتند نیز به ادله‌ای تمسک کرده‌اند:


۱۱.۱ - شفاعت موجب جرأت بر گناه می‌شود


در نظر عده‌ای، اعتقاد به شفاعت موجب جرأت بر گناه در افراد شده و روح سرکشی را در گناه‌کاران و مجرمان زنده می‌کند؛ لذا اعتقاد به آن، با روح شریعت اسلامی و سایر شرایع سازگاری ندارد!

پاسخ: اولاً اگر چنین باشد، «توبه» که بخشایش گناهان را در پی دارد نیز مایه تشویق به انجام دوباره گناه خواهد بود. در حالی که توبه یکی از باورهای اصیل اسلامی و مورد اتفاق مسلمانان است.

ثانیاً: وعده شفاعت در صورتی مستلزم تمرّد و عصیان‌گری است که شامل همه مجرمان با تمام صفات و ویژگی‌ها شود، ولی اگر این امور مبهم و نامعین شد که وعده شفاعت در مورد چه گناهانی و کدام گناه‌کار و در چه وقتی از قیامت است، هیچ‌کس نمی‌داند که آیا مشمول شفاعت می‌شود یا خیر، و لذا موجب تشویق بر انجام گناه نخواهد شد.


۱۱.۲ - بین خدا و انسان نیازی به واسطه نیست


خداوند از رگ گردن به انسان نزدیک‌تر و از هر کس به مخلوقش مهربان‌تر است، پس چرا سراغ غیر او رفته و درخواستی داشته باشیم.

پاسخ: درست است که خدا از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است، ولی حکمت خلقت انسان بر روی زمین اقتضا داشته به جای اینکه مستقیما با بشر صحبت کند رسولانش را برای ارشاد و هدایت مردم بفرستد و باز همین حکمت اقتضا داشته جایگاه این رسولان و هدایت کنندگان را در نظر مردم بالا برد تا امر هدایت کامل‌تر انجام گیرد و در نتیجه به ایشان عصمت از خطا و گناه اعطا فرمود تا بشر با خاطری جمع از آنها تبعیت کند و به ایشان مقاماتی در ظاهر اعطا فرمود تا مقام والای این حجت‌های الهی در نظر مردم هرچه بیشتر روشن شود و دلهای مردم رو به سوی ایشان آورد.

خداوند در قرآن با بیان مواردی از مردم خواست تا برای خواسته‌هایشان این افراد را واسطه کنند تا بهتر به نتیجه مقصود برسند همان گونه که برادران حضرت یوسف، پدر را واسطه کردند تا از خدا برایشان استغفار کند یا دعا و استغفار پیامبر خاتم را برای افراد مؤثرتر از دعا و استغفار خودشان معرفی فرمود و مردم زمان حضرت عیسیٰ برای شفای بیماران و رفع گرفتاریهایشان به حجت الهی آن زمان مراجعه می‌کردند. چنانچه واسطه قرار دادن افراد با وجود نزدیکی خداوند به اشخاص غلط بود بایستی خداوند آنان را در قرآن توبیخ می‌نمود نه اینکه آن را به عنوان راه پسندیده و مقبولی به مردم معرفی فرماید.


۱۱.۳ - یا مجازات گنهکار عدل است یا شفاعت


شفاعت سبب رفع عقاب می‌شود و مرتفع شدن عقاب یا عدل است یا ظلم؛ اگر عدل باشد پس اصل عقاب از جانب خدای سبحان معاذالله ظلم است و اگر ظلم است و وجود عقاب عدل است، پس شفاعت شافعان و اقدام آنان برای رفع عقاب، ظلم است.

پاسخ: رفع عقاب ممکن است «فضل» باشد و هیچ یک از دو عنوان «ظلم» و «عدل» بر آن صدق نکند. به بیان دیگر رفع عقاب فضل است و بالاتر از عدل. خدای سبحان براساس عدل خود برای تبه‌کاران عذاب معین کرده است، اما رفع عقاب به واسطه شفاعت فضل و احسان است. خدای سبحان به بندگان خود آموخت که عادل باشید، و امر کرد که تلاش کنید به مرحله بالاتر از عدالت که مرحله احسان است برسید: « إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ نحل/۹۰» و نیز به بندگان خود آموخت که اگر کسی به شما بدی کرد می‌توانید بر اساس عدل، به همان اندازه به او کیفر دهید، ولی اگر بر اساس صبر و احسان از او بگذرید بهتر از عدل است.
[۴۵] «وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیرٌ لِلصَّابِرین نحل/۱۲۶»







منبع: col-begin()






منبع: col-end()


منبع: پایان()





آیین وهابیت، نوشته آیت الله جعفر سبحانی

درآمدی بر شیعه شناسی، علی ربانی گلپایگانی




• قرآن مجید

• ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، المدینة النبویة، ۱۴۱۶هـ

• ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱۵، دار بیروت و دار صادر، ۱۳۸۸ ق.

• أبو محمد عبد الله بن عبد الرحمن الدارمی، التمیمی السمرقندی، سنن الدارمی،دار المغنی، المملکة العربیة السعودیة، ۱۴۱۲ ه

• ابوداود سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن أبی داود، المکتبة العصریة، بیروت، بی تا.

• ابوعیسی، الترمذی (المتوفی: ۲۷۹هـ)، سنن الترمذی،شرکة مکتبة ومطبعة مصطفی البابی الحلبی – مصر، ۱۳۹۵ق

• احمد بن شعیب، سنن نسائی(السنن الصغری)، مکتب المطبوعات الإسلامیة، حلب، ۱۴۰۶ هـ.ق

• الدرر السنیة فی الاجوبة النجدیة، علماء نجد، محقق: عبدالرحمان بن محمد، چاپ ششم، ۱۴۱۷ق

• رضوانی، علی اصغر، سلفی گری و پاسخ به شبهات، انتشارات مسجد مقدس جمکران

• زمخشری محمود،الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۷ق

• سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم: موسسۀ امام صادق (ع)، چاپ اول، ۱۳۸۳.

• قاموس الکتاب المقدس، قاهره، دار الثقافة

• عبد الرحمن بن حسن بن محمد بن عبد الوهاب، کتاب التوحید وقرة عیون الموحدین، المملکة العربیة السعودیة، ۱۴۱۱ق

• مجموع مؤلفات شیخ محمد بن عبدالوهاب، المملکة العربیة السعودیة

• محمد بن عبد الوهاب،کشف الشبهات، وزارة الشؤون الإسلامیة والأوقاف والدعوة والإرشاد، المملکة العربیة السعودیة، ۱۴۱۸هـ

• محمدیان، بهرام و دیگران؛ دایرة المعارف کتاب مقدس؛ انتشارات روز نو، ۱۳۸۰ه‌ش، چاپ اول

• مکارم شیرازی، ناصر، اعتقاد ما (شرح‌ فشرده‌ای‌ از عقاید شیعه‌ امامیه) ‌ق‌م‌: ن‌س‌ل‌ ج‌وان‌، ۱۳۸۹.



جعبه ابزار