• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شهاب‌الدین سهروردی (مقاله‌دوم)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: شهاب‌الدین سهروردی.


شهاب‌الدین سهروردی (۵۴۹ ـ ۵۸۷ هـ.ق) فیلسوف و حکیم برجسته ایرانی قرن ششم (هجری قمری) بود.
وی تحصیلات خود را در مراغه و اصفهان نزد استادان برجسته‌ای چون مجدالدین جیلی و ظهیرالدین فارسی به پایان رساند.
ایشان از فیلسوفان شاخص زمان خود بود که در فلسفه اشراقی تألیفات مهمی داشت و حکمت اشراق را بنیان نهاد.
او در اواخر عمر به شام سفر کرد و در حلب به تدریس و مناظره پرداخت.
وی به دلیل دیدگاه‌های فلسفی خاص و جسارت در ابراز نظر، از سوی علمای حلب به بددینی و کفر متهم شد.
آثار مهم ایشان شامل: حکمة الاشراق، مطارحات، تلویحات، لمحات، الواح عمادیّه، هیاکل نوریّه، لسان القلوب، طوارق الانوار، مبدأ و معاد، کلمة تام در تصوف، المبارقات الالهیّه است.
او در سال ۵۸۶ (هجری قمری) یا ۵۸۷ (هجری قمری) به قتل رسید.



ابوالفتوح یحیی بن حبش بن امیرک شهاب‌الدین سهروردی سیماوی معروف به شیخ اشراق در ۵۴۹ (هجری قمری) در روستای «سهرورد» از توابع زنجان به دنیا آمد. درباره مذهب ایشان گفته شده؛ در فروع، پیرو مذهب شافعی بود. علاوه بر فقه در اصول، ادبیات و شعر دستی تمام داشت.

ابوالفتوح تحصیلات مقدماتی و تکمیلی خود را در شهرستان مراغه و اصفهان به اتمام رساند.
در مراغه نزد مجدالدین جیلی از فقها و متکلمان برجسته آن دیار که استاد امام فخر رازی نیز بود، اصول فقه و حکمت را فرا گرفت. سپس به اصفهان رفت و کتاب البصائر ابن سهلان ساوی را در منطق از محضر ظهیرالدین فارسی آموخت.
تا به آن حد که در بیشتر زمینه‌های علمی زمانش مهارت یافت و به استادی رسید.
[۲۲] قفطی، علی بن یوسف، تاریخ الحكماء، ص۴۵۸.


شهاب‌الدین پس از آن‌که مراتب عالی علوم را گذراند، راهی بلاد شام گردید و وارد حلب شد و با علما و فقهای آن‌جا به مناظره برخاست. مدتی نیز در مدرسه حلاویّه از مراکز تعلیم و تربیت حنفیان اقامت گزید.
او در حلقه تدریس افتخارالدین، رییس حنفی‌ها شرکت کرد و همواره مورد تکریم و احترام وی بود.
به هر حال وی در مدت کوتاهی که در حلب اقامت داشت.
به سبب دیدگاه خاصی که در فلسفه داشت و از سویی بی‌باکی و تهوّر وی در پرداختن به مسائل و اظهار نظرهای بی‌پرده و مستقیم، او را دچار حسادت دانشمندان و علمای حلب ساخت.
تا آن‌که او را به بددینی، افساد و کفر متهم نموده و فتوای قتل او را صادر و از ملک ظاهر حاکم حلب و فرزند صلاح‌الدین ایوبی نیز تقاضای قتل او را کردند. صلاح‌الدین ایوبی نیز با دریافت این خبر و آگاهی از فتوای علما، ظاهرشاه را ترغیب به قتل وی کرده است. که درنهایت به زندانی شدن سهروردی و کشته شدن او انجامید.

درباره ملقب شدن به شیخ اشراق می‌توان گفت: این‌که مبانی حکمت اشراقی به حکمای مشرق منسوب است.
انتساب این عنوان به این دسته از حکما و به حکمت آنان، ازآن روست که قایل بوده‌اند به این‌که معرفت تمام حصولش از طریق اشراق باطنی و روشنی قلب است.
چون ایشان مؤسس این نوع حکمت است، به شیخ اشراق لقب یافته است.
[۴۲] امین، محسن، دایرة المعارف تشیع، ج۹، ص۴۳۹.


سهروردی را در حکمت علمی و عملی فردی ممتاز به شمار آورده‌اند.
درباره آرای فلسفی وی نوشته‌اند: یکی از پایه‌های نظام فلسفی سهروردی این است که حقیقت یکی است.
اختلافی که میان ملل و فرق پیدا شده به دلیل اختلاف تعبیر است و چون گروهی این تعابیر برایشان مفهوم نبوده به گمراهی افتاده‌اند.
از دیگر موضوعاتی که در نظام فلسفی وی اهمیتی خاصی دارد، توجه او به اندیشه‌های دینی ـ فلسفی ایران باستان است.
او آن‌ اندیشه‌ها را بر اساس حکمت جامع خود تأویل و توجیه نموده است و آرای اشراقی‌اش را در حکمة الاشراق جمع کرده است.
[۴۵] سهروردی، شهاب‌الدین، سه رساله از شیخ اشراق (مقدمه)، ص۱۳ و۱۷.
[۴۶] مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۱۳۸۴.


یحیی بن حبش بر پایه گزارش ابن ابی‌اصیبعه که شرح حال مبسوطی از وی ارایه کرده و گفته سهروردی از فیلسوفان و حکمای برجسته زمان خود بود.
دستی تمام در فلسفه و حکمت داشت و از هوش و استعداد بسیاری برخوردار بود. او با عباراتی فصیح سخن می‌گفت؛ با هیچ کس مناظره نمی‌کرد، جز آن‌که او را مغلوب ساخته بر وی چیره می گشت.

درباره ابوالفتوح، شهرزوری در کتاب خود ـ که از کهن‌ترین منابعی است که درباره سهروردی مطالبی نوشته ـ آورده است وی تقریباً تمامی عمرش را در سیر و سفر سپری کرد.
او با جماعت صوفیه نیز ملاقات داشته و از ایشان بهره‌ها برده است.
گویا این مراوده در روح ایشان تأثیرگذار بوده است؛ چه این‌که به ریاضت‌کشی و خلوت با خود تمایل بسیاری داشت.
حتی در آرایش ظاهری وی نمایان بود و به صورت قلندران و درویشان می‌زیست، گرسنگی می‌کشید و صاحب کرامات بود.
[۵۲] قفطی، علی بن یوسف، تاریخ الحكماء، ص۴۵۸- ۴۵۹.
در مقابل شهروزی برخی کرامات او را مردود دانسته است.
امور خارق‌العاده، عجیب و غریب او را که گاهی اوقات از ایشان و سر می‌زد، بر حقه‌بازی یا به تعبیری چشم‌بندی و تردستی حمل نموده است.

شیخ اشراق کتاب‌هایی دارد که این آثار عبارت‌اند از:
• مطارحات؛ • تلویحات؛ • حکمت اشراق؛ • لمحات؛ • الواح عمادیّه؛ • هیاکل نوریّه؛ • مقاومات؛ • رمز المومی؛ • مبدأ و معاد به فارسی؛ • لسان القلوب؛ • طوارق الانوار؛ • نفحات فی الاصول؛ • کتاب کلمه تام در تصوف؛ • المبارقات الالهیّه؛ • النغمات السماویّه؛

• لوامع الانوار؛ • رقیم القدسی؛ • اعتقاد الحکماء؛ • کتاب الصبر؛ • رسالة العشق؛ • رساله در حالت طفولیّت؛ • رسالة المعراج؛ • رساله روزی با جماعت صوفیان؛ • رساله عقل؛ • رساله آواز پر جبرئیل؛ • پرتو نامه؛ • غربة الغریبه؛ • رساله یزدان شناخت؛ • صفیر سیمرغ؛ • رساله لغت موران؛ • رسالة الطیر؛ • تفسیر آیات کتاب اللّه و خبر از رسول اللّه؛ • رسالة غایة المبتدی؛ • رشحات و دعوات الکواکب؛ • ادعیه متفرقه؛ • السراج الوهّاج؛ • الدعوات الشمسیّه؛ • واردات الالهیّه؛ • تبخیر و تسخیر کواکب و تسبیحات آن‌ها؛ • مکاتبات ملوک و مشایخ؛ • کتابی در سیمیا منسوب به او؛
• الواح فارسیه؛ • تسبیحات؛ • العقول و النفوس و العناصر هیاکل به فارسی؛ • شرح اشارات به زبان فارسی؛
[۷۲] قفطی، علی بن یوسف، تاریخ الحكماء، ص۴۶۳- ۴۶۴.
• الأسماء الادریسیّه؛ • المناجاة؛ • مقامات الصوفیه و مصطلحاتهم؛ • التنقیحات؛ • حکمة الاشراق؛ • المعارج؛ • اربعون اسماً من اسماء اللّه الحسنی و خواصّها؛ • تحفة الاحباب؛ • الرقیم الاوّل؛ • کشف الغطا لأخوان الصفا؛ • مونس العشّاق. ۱۴



سهروردی در سال ۵۸۷ (هجری قمری) ۹ یا ۵۸۶ (هجری قمری) در قلعه حلب به قتل رسید و در بیرون از شهر به خاک سپرده شد. شهروزی می‌نویسد: در چگونگی قتل او اختلاف است برخی معتقدند او را به زندان انداخته و از آب و غذا منع کردند تا مرد. برخی گویند: خود از خوردن طعام و آب خودداری کرد و از دنیا رفت.
بعضی برآنند او را در زندان خفه کردند. گروهی بر این عقیده‌اند او را با شمشیر کشتند یا از بالای دیوار قلعه به زیر افکندند و سپس او را سوزاندند.
[۹۳] قفطی، علی بن یوسف، تاریخ الحكماء، ص۴۶۱.
(دیگر منابع:
[۹۴] غسانی، اسماعیل بن عباس، العسجد المسبوک، ص۲۱۴.
)



۱. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۲. ابن ابی‌اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانباء، ص۶۴۱.    
۳. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۶.    
۴. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۶، ص۲۶۸.    
۵. ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهره، ج۶، ص۱۱۴.    
۶. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۷. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۸. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۹. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۶.    
۱۰. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۶.    
۱۱. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۶.    
۱۲. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۶، ص۲۶۹.    
۱۳. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۶.    
۱۴. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۶.    
۱۵. ابن ابی‌اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانباء، ص۶۴۱.    
۱۶. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۱۷. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۱۸. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۶، ص۲۶۹.    
۱۹. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۲۰. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۶، ص۲۶۹.    
۲۱. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۶، ص۲۶۹.    
۲۲. قفطی، علی بن یوسف، تاریخ الحكماء، ص۴۵۸.
۲۳. ابن ابی‌اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانباء، ص۶۴۲.    
۲۴. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۲۵. ابن ابی‌اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانباء، ص۶۴۲.    
۲۶. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۲۷. ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهره، ج۶، ص۱۱۴.    
۲۸. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۶.    
۲۹. ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهره، ج۶، ص۱۱۴.    
۳۰. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۳۱. ابن ابی‌اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانباء، ص۶۴۲.    
۳۲. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۳۳. ابن ابی‌اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانباء، ص۶۴۲.    
۳۴. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۳۵. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۳۶. ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهره، ج۶، ص۱۱۴.    
۳۷. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۳۸. ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهره، ج۶، ص۱۱۴.    
۳۹. ابن ابی‌اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانباء، ص۶۴۲.    
۴۰. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۴۱. ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهره، ج۶، ص۱۱۴.    
۴۲. امین، محسن، دایرة المعارف تشیع، ج۹، ص۴۳۹.
۴۳. ابن ابی‌اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانباء، ص۶۴۱.    
۴۴. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۶.    
۴۵. سهروردی، شهاب‌الدین، سه رساله از شیخ اشراق (مقدمه)، ص۱۳ و۱۷.
۴۶. مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۱۳۸۴.
۴۷. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۴۸. ابن ابی‌اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانباء، ص۶۴۱.    
۴۹. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۶، ص۲۶۹.    
۵۰. ابن ابی‌اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانباء، ص۶۴۱.    
۵۱. ابن ابی‌اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانباء، ص۶۴۱.    
۵۲. قفطی، علی بن یوسف، تاریخ الحكماء، ص۴۵۸- ۴۵۹.
۵۳. ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهره، ج۶، ص۱۱۴.    
۵۴. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۶، ص۲۶۹.    
۵۵. ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهره، ج۶، ص۱۱۴.    
۵۶. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۵۷. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۵۸. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۵۹. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۶، ص۲۷۰.    
۶۰. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۶۱. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۶۲. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۶۳. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۶۴. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۶۵. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۶۶. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۶، ص۲۷۰.    
۶۷. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۶۸. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۶۹. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۷۰. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۶، ص۲۷۰.    
۷۱. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۶، ص۲۷۰.    
۷۲. قفطی، علی بن یوسف، تاریخ الحكماء، ص۴۶۳- ۴۶۴.
۷۳. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۷۴. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۷۵. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۷۶. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۷۷. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۷۸. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۶، ص۲۷۰.    
۷۹. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۸۰. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۸۱. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۶، ص۲۷۰.    
۸۲. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۸۳. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۸۴. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۸۵. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۸۶. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۸۷. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۶، ص۲۶۹.    
۸۸. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۸۹. ابن ابی‌اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانباء، ص۶۴۲.    
۹۰. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۹۱. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۴۰.    
۹۲. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۰۷.    
۹۳. قفطی، علی بن یوسف، تاریخ الحكماء، ص۴۶۱.
۹۴. غسانی، اسماعیل بن عباس، العسجد المسبوک، ص۲۱۴.
۹۵. بغدادی، اسماعیل بن محمد، هدیة العارفین، ج۲، ص۵۲۱.    
۹۶. اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۲۴۲.
۹۷. حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج۱، ص۱۵۹.    
۹۸. حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج۲، ص۳۶۱.    



• پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی، دائرة المعارف مؤلفان اسلامی، برگرفته از مقاله «شهاب‌الدین سهروردی»، ج۴، ص۴۴۶.

پی نوشت ها
۹ ـ سیر اعلام النبلاء ۲۱ / ۲۱۱.
۱۴ ـ هدیة العارفین ۲ / ۵۲۱.
دیگر منابع:
شذرات الذهب ۴ / ۲۹۰؛
تاریخ ابن الوردی ۲ / ۱۰۲؛
آثار البلاد و اخبار العباد ۴۶۴؛
العبر ۳ / ۹۵؛
لسان المیزان ۳ / ۱۵۶؛
مرآة الجنان ۳ / ۳۳۰؛
الوافی بالوفیات ۲ / ۳۱۸؛
[۹۶] اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۲۴۲.
معجم المؤلفین ۱۳ / ۱۸۹؛
کشف الظنون ۱ / ۱۵۹ و ۳۶۱؛
ایضاح المکنون ۱ / ۳۳۰، ۵۲۱، ۲ / ۵۰۳ و ۶۰۷؛
مفتاح السعاده ۱ / ۲۷۶ و ۳۱۷؛
الذریعه ۵ / ۱۳۵؛
ریحانة الادب ۳ / ۲۹۸.





جعبه ابزار