فردوسی (شعر عاشورایی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حکیم ابوالقاسم فردوسی (زاده
۳۲۹ق در
طوس)، بزرگترین حماسهسرای
ایران است که ۳۵ سال از عمر خود را صرف سرودن «
شاهنامه» کرد و آن را در سال
۴۰۰ق به پایان رساند.
او شاهنامه را به
سلطان محمود غزنوی تقدیم کرد، اما به سه دلیل اصلی مورد بیمهری شاه قرار گرفت:
۱. مذهبی: شیعه بودن فردوسی در مقابل تسنن محمود.
۲. ملی: ستایش ایرانیان توسط فردوسی در برابر ترک بودن محمود.
۳. خساست شاه: پرداخت مبلغی ناچیز به جای پاداش وعده داده شده.
فردوسی سرانجام در سال
۴۱۱ق درگذشت و چون متعصبان مذهبی اجازه دفن او در گورستان مسلمانان را ندادند، در باغ شخصی خود در طوس به خاک سپرده شد. آرامگاه کنونی او در سال
۱۳۱۳ش بنا گردیده است.
حکیم ابو القاسم فردوسی طوسی بزرگترین حماسهسرای تاریخ ایران و یکی از برجستهترین شاعران جهان شمرده میشود. او در دههی سوم قرن چهارم هجری به سال ۳۲۹ ه ق. برابر با سال درگذشت
رودکی در «فاز» یا «پاز» طوس متولد شد. وی از دهقانان طوس بود.
فردوسی به سال ۳۶۵ ه ق. به سن ۳۵ سالگی نظم شاهنامه را آغاز کرد و پس از ۳۵ سال یعنی در ۷۰ سالگی به سال ۴۰۰ هجری آن را به پایان رسانید.
شاهنامه شامل سرگذشت پادشاهان سلسلههای داستانی (پیشدادی و کیانی) و سلسلهی تاریخی ساسانی است و در باب سلسلهی اشکانی فقط چند بیت دارد. ماخذ عمدهی شاهنامهی فردوسی،
شاهنامهی منثور ابو منصوری است که در اواسط قرن چهارم هجری به حکم
ابو منصور محمد بن عبد الرزّاق طوسی فرمانروای طوس تدوین شد و علاوه بر آن، روایات مختلف شفاهی و کتبی به دست فردوسی افتاد و وی مجموع آنها را در شاهکار جاوید خود جای داد. وزن شاهنامه بحر متقارب «
وزن حماسههای ایران» است.
فردوسی معانی دقیق و مطالب عالی فلسفی و اجتماعی و اخلاقی را در طی داستانهای خود آورده است.
وی پس از ختم شاهنامه آن را از طوس به غزنین برد و به
سلطان محمود غزنوی تقدیم کرد.
فردوسی پس از مسافرت به این شهر برخلاف انتظار خود مورد توجّه و محبّت پادشاه غزنوی قرار نگرفت و با آنکه بنابر روایات، سلطان محمود تعهّد کرده بود که در برابر هر بیت یک
دینار بدو دهد، به جای دینار
درهم داد. این کار مایهی خشم فردوسی گشت، چنانکه بنا بر همان روایات همهی دراهم محمود را به حمامی و فقاعی بخشید.
اما دلایل اختلاف و کدورت فردوسی و محمود از این قرار بود:
اختلاف مذهبی میان فردوسی که به
مذهب تشیع و محمود که به
تسنن معتقد بود و هر دو در عقیدهی خود راسخ بودند. این معنی از هجو نامهای که فردوسی برای سلطان محمود سروده است به خوبی برمیآید.
اختلاف عقیدهی محمود و فردوسی بر سر مسایل نژادی و ملی. فردوسی محققا ایرانی وطنپرستی بوده و در شاهنامه نیز به حکم شرایط حماسهی ملی ناگزیر همواره دشمنان ایران را مانند تازیان و ترکان به بدی یاد کرده و بالعکس از ایرانیان همواره به نیکی سخن گفته است.
خسّت ذاتی محمود که فردوسی به آن اشاره کرده است، او را از دادن صلهی جزیلی که فردوسی توقّع داشت مانع شد، چنانکه صله و انعامی که در برابر رنج سی سالهی شاعر حقیر مینمود، به فردوسی داد که به قول شاعر به بهای فقاعی میارزید.
به هر حال
فردوسی به سال ۴۱۱ ه ق. تقریبا در سن ۸۰ سالگی بدرود حیات گفت. مدفن وی در طوس میباشد. و آرامگاهی که در سال ۱۳۱۳ ه ش. برای او ساختهاند در محل تقریبی مدفن اوست.
در شهریور سال ۱۳۱۳ شمسی از خاورشناسان و دانشمندان کشورهای مختلف جهان دعوت به عمل آمد که در
جشن هزارهی فردوسی شرکت کنند. نخستین جلسهی کنگرهی فردوسی به ریاست
حاج محتشم السلطنه در
تهران تشکیل شد که تا هفدهم شهریور ماه همان سال ادامه یافت. سپس هیات میهمانان به اتفاق
رضا شاه به
مشهد رفتند و آرامگاه فردوسی را در ۲۰ مهر ماه همان سال گشودند.
نظامی عروضی نویسد که پس از مرگ فردوسی، جهل و غوغای عوام مانع تدفین جنازهی وی در گورستان شهر شدند و او را «
رافضی» خواندند. به ناچار جنازه را در باغی که کنار دروازهی شهر و متعلق به خود حکیم فردوسی بود به خاک سپردند.
فردوسی درباره نعت رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و آل مطهّر (علیهالسّلام) او چنین اشعاری میسراید:| به گفتار پیغمبرت راه جوی دل از تیرهگیها بدین آب شوی | | |
| چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی خداوند امر و خداوند نهی | | |
| که من شهر علمم، علیم در است درست این سخن قول پیغمبر است | | |
| گواهی دهم کاین سخن راز اوست تو گویی دو گوشم بر آواز اوست | | |
| منم بندهی آل بیت نبی «ص» ستایندهی خاک پای وصی | | |
| حکیم، این جهان را چو دریا نهاد برانگیخته موج از او تند باد | | |
| دو هفتاد کشتی در او ساخته همه بادبانها برانداخته | | |
| یکی پهن کشتی بسان عروس بیاراسته همچو چشم خروس | | |
| محمّد در اواندرون با علی همه اهل بیت نبی و ولی | | |
| خردمند کز دور دریا بدید کرانه نه پیدا و بن ناپدید | | |
| بدانست اگر موج خواهد زدن کس از غرقه بیرون نخواهد شدن | | |
| به دل گفت اگر با نبیّ و وصی شوم غرقه، دارم دو یار وفی | | |
| همانا که باشد مرا دستگیر خداوند تاج و لواو سریر | | |
| اگر چشم داری به دیگر سرای به نزد نبیّ و وصی گیر جای | | |
| گرت زین بد آید گناه من است چنین است و این رسم و راه منست | | |
| بدین زادم و هم بدین بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم | | |
| ابا دیگران مر مرا کار نیست جز این مر مرا هیچ گفتار نیست | | |
| دلت گر به راه خطا مایل است ترا دشمناند در جهان همدل است | | |
| هر آن کس که در دلش بغض علیست از او خوارتر در جهان زار کیست | | |
| نباشد مگر بیپدر دشمنش که یزدان به آتش بسوزد تنش | | |
| نگر تا نداری به بازی جهان نه برگردی از نیک پی همرهان | | |
| از این در سخن چند رانم همی همانا کرانش ندام همی | | |
| | |
• عناوین دانشنامه شعر عاشورایی، ج۲، ص۷۲۷.