• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فقه حج(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حج، آهنگ زيارت كعبه و انجام مناسكى است كه در درازاى تاريخ به شكل‌هاى گوناگون جلوه‌گر مى‌شده است.
كعبه، نخستين خانه‌اى است كه براى عبادت مردمان بنا شده: «ان اول بيت وضع للناس.» حج، از پنج‌ ركن اساسى اسلام است: «بنى الاسلام على خمس.... و حج‌البيت....» (شيخ صدوق، «خصال‌»، باب الخمسه، ص۱۸)
ترك آن، با توانايى برگزاردن، در حد كفر است و در صورت ناتوانى مردم از گزاردن، حكومت اسلامى بايد با هزينه بيت‌المال، مردم را به سوى حج گسيل نمايد، تا مباد كه خانه پروردگار خالى بماند كه در آن صورت عذاب خدا حتمى خواهد بود:
«... و الله الله فى بيت ربكم لا تخلوه مابقيتم فانه ان ترك لم تناظروا....» (صبحى صالح، «نهج‌البلاغه‌»، نامه ۴۷_۴۶)
خدا را خدا را در حق خانه پروردگارتان. آن را خالى مگذاريد، تا هنگامى كه در اين جهان ماندگاريد كه اگر حرمت آن را نگاه نداريد، به عذاب خدا گرفتاريد.
حج، تنها عبادتى است كه خداوند آن را به عنوان حقى براى خود بر عهده انسان‌ها نهاده است:
«ولله على الناس حج‌البيت من استطاع اليه سبيلا.» (آل عمران:۹۷)
حج، با شكوه‌ترين، گسترده‌ترين و گونه‌گون‌ترين عبادت‌هاست. زواياى گوناگونى دارد كه در هيچ عبادتى آن زوايا، يك جا جمع نشده است. در حقيقت، حج نمونه و بدل كوچكى از تماميت اسلام است و به فرموده پيامبر گرامى اسلام (ص) :
«... الحج وهى الشريعة.» (شيخ صدوق، «علل الشرايع‌» ، ‌ص۲۴۹)
و به بيان على (ع)، حج نشانه تمام‌نماى اسلام است:
«جعله سبحانه للاسلام علما.» (صبحى صالح، «نهج‌البلاغه‌»، خطبه۱و۷)
با اين كه عبادتى است در جمع و با جمع، ولى بيش از هر عمل عبادى ديگر، با قصد اخلاص و تقرب به خداوند آميخته است. از كوچك‌ترين عمل تا بزرگ‌ترين آن بايد با نيت و قصد پيروى خداوند انجام گيرد. پيشوايان دين، هماره شوق انجام آن را داشته‌اند. امام مجتبى (ع) بيست‌بار از مدينه تا مكه را به شوق زيارت خانه خدا، پياده مى‌رود. امامان (ع)، از هيبت لبيك آن به خود مى‌لرزيده‌اند.
رمضان كه ماه استجابت‌ خواسته‌هاست، حج‌ سرآمد درخواست‌هاست و كم‌تر دعايى را مى‌توان يافت كه در آن زيارت خانه‌خدا خواسته نشده باشد.
چنين است كه خداوند در قرآن كريم، سوره‌اى را «حج‌» نام‌گذارده و در ده‌ها آيه از زاويه‌هاى گوناگون، از حج‌ سخن به ميان آمده است.
بخش زيادى از روايات، به موضوع حج، ويژه شده: به بيان فلسفه و اسرار حج و شناساندن آيات و نشانه‌هاى الهى، معرفى خانه و آنچه در پيوند با آن است، شرح اعمال و مناسك حج، آداب سفر و آداب زيارت قبرهاى شريف و مكان‌هاى مقدس و....
به همين خاطر، حج در فقه نيز، هماره از جايگاه ويژه‌اى برخوردار بوده است. حجم زيادى از گفتگوها و نگاشته‌هاى فقهى به حج ويژه شده و كم‌تر فقيهى را مى‌توان يافت كه در موضوع حج، چيزى ننگاشته باشد، دست‌كم در حد مناسك حج و پاسخ‌گويى به پرسش‌هاى مورد نياز.
با اين همه، ويژگى حج (مراسم دسته‌جمعى در زمان معين و مكان‌هاى ويژه) هماره پرسش‌هاى نوينى را فراروى فقيهان و فقه‌پژوهان نهاده است و مباحث‌ حج را با همه انبوه كارهاى انجام شده، هميشه تازگى بخشيده است.
آنچه امروز در پژوهش‌ها و استنباط‌هاى فقهى حج، بيش از گذشته خود را مى‌نمايد واقعيت‌هايى است كه ما را با دشواری‌هاى جدى روبه‌رو ساخته و يادرآينده‌اى نه چندان دور، روبه‌رو خواهد ساخت.
۱ . محدود بودن مواقف
وقوف در عرفات از ظهر روز نهم تا غروب آفتاب و در مشعر الحرام از نيمه شب تا طلوع آفتاب، دو واجبى است كه در يك زمان تمامى حاجيان را در اين دو سرزمين گرد هم مى‌آورد كه البته در عمل، يك روز و يك شب را در بر مى‌گيرد. حضور حج‌گزاران در منى براى بيتوته دو شب و انجام پاره‌اى واجبات ديگر، سه روز به درازا مى‌كشد. محدود بودن اين مكان‌هاى مقدس، هم‌اكنون دشواری‌هايى را به‌وجود آورده كه به طور قطع اگر محدوديت‌هاى سفر به عربستان از حاكمان سعودى برداشته شود، حضور جمعيت‌ به ميليون‌ها مى‌رسد و اين مكان‌ها در وضع موجود پاسخ‌گوى نخواهد بود.
اگر در گذشته‌هاى دور اين شكل به صورت يك فرض مطرح مى‌شده و از امام صادق (ع) پرسيده مى‌شده:
«اذ اكثر الناس بمنى وضاقت عليهم كيف يصنعون.
فقال: يرتفعون الى وادى محسر....» (شيخ حر عاملى، «وسائل الشيعه‌»، ج۱۳، ص۱۰)
اگر منى به خاطر زيادى جمعيت‌ بر آنان تنك شود، چه كنند؟
فرمود: به وادى محسر مى‌روند....
امروز اين شكل به گونه جدى مطرح است و تنها مربوط به منى هم نخواهد بود.
همين ضرورت چند سالى است قربانگاه را به خارج از منى كشانده و موضوع قربانى در خارج از منى را فقيهان به بوته نقد و بررسى گذارده‌اند و پس از بحث‌ و بررسی‌هاى بسيار، شمارى به روش و شمارى بر قيدها و شرط‌هايى آن را پذيرفته‌اند.
با اين حال، هنوز پاره‌اى شبهه‌ها و احتياط‌كاری‌ها دغدغه‌هايى را براى افراد به وجود مى‌آورد كه نياز به بحث و تحقيق بيش‌ترى دارد.
افزون بر اين، شرايط حاكم، همين موضوع را امروز از زاويه ديگرى مورد ترديد قرار داده و آن به مصرف بينوايان نرسيدن گوشت‌هاى قربانى است كه اسلام بر آن بسيار تاكيد دارد.
اكنون اين پرسش به گونه جدى طرح مى‌شود كه آيا در چنين صورتى قربانى لازم است؟
آيا از قربانى واجب بسنده مى‌كند؟ آيا نبايد آن را در جاى ديگر كه امكان استفاده فقيران هست قربانى كرد؟
ديدگاه كشتن قربانى در وطن، براى برآوردن نياز بينوايان، گرچه هنوز ديدگاه شاذى به حساب مى‌آيد، ولى اصل بحث‌ سرچشمه گرفته از واقعيت‌هاى زمانى و مكانى است كه امروزه در حج وجود دارد.
۲ . فزونى جمعيت
شركت فزاينده و رو به گسترش مردم مسلمان در موسم حج، واقعيت تامل آفرين ديگرى است كه غير از مواقف، پاره‌اى از چيزهايى را كه در گذشته فتوا به واجب بودن نگهداشت آن يا احتياط در پايبندى به آن بود، اكنون با مشكل روبه‌رو ساخته است. پذيرش طواف در بيرون از فاصله بين مقام ابراهيم و خانه كعبه، خواندن نماز طواف پشت مقام ابراهيم از فاصله دور، رمى جمرات از طبقه دوم و شايد پذيرش سعى صفا و مروه از طبقه بالا و... همه سرچشمه گرفته از رشد فزاينده حاجيان در مراسم حج است كه توجه به حضور ميليونى مسلمانان در آينده، نياز به راه‌حل‌هاى فقهى براى اين گونه دشواری‌ها را دوچندان مى‌كند.
۳ . دگرگونى و پيشرفت وسائل نقليه
بى‌گمان وسيله‌هاى مسافربرى امروزين با گذشته، فرق‌هاى بسيار و ماهوى دارند. در گذشته، با چهارپايان راه مى‌پيموده و مسافرت مى‌كرده‌اند و امروز صنعت ماشينى آن را نسخ كرده و وسيله‌هايى به طور كامل جداى از گذشته را جايگزين ساخته است. اين دگرديسى، همچنانكه در فزونى جمعيت‌ حاجيان و آسانى رفت‌وآمدها كارگر بوده است نسبت‌به پاره‌اى احكام حج نيز، تاملاتى را برانگيخته است. مانند:
الف. استظلال: از كارهاى حرام در زير سايبان و جان‌پناه حركت كردن است. در روايات ما آمده كه حج‌گزار پس از بستن احرام، به هنگام پيمودن مسير مدينه تا مكه مكرمه، حق ندارد «استظلال‌» كند.
در اين كه استظلال چيست؟ آيا سايه بر سر گرفتن و خود را از خورشيد پوشاندن است، پس شب «استظلال‌» معنى ندارد و حرام بودن آن، مربوط به روز مى‌شود، يا آن كه مقصود سرپناه گرفتن است، خواه از نور خورشيد يا از هر عامل طبيعى ديگر؟
بنابراين، حرام بودن آن ويژه روز نيست، بلكه شب هم «استظلال‌» حرام است؟
همواره فقيهان در اين مساله گفت‌وگو داشته‌اند. گروهى ديدگاه نخست را پذيرفته و بر آن استدلال كرده‌اند و گروهى ديدگاه دوم را كه بنابر هر دو ديدگاه مسافرت در روز با وسيله‌هاى امروزين سبب برداشتن سقف آن‌ها بوده است.
نكته شايان توجه اين است كه در اين گفت‌وگوها دگرگونى ماهوى وسيله‌هاى نقليه مورد توجه قرار نگرفته است، حال آن كه آنچه در زمان صدور روايات وسيله نقليه متعارف بوده چهارپايان بوده، مانند: اسب و شتر كه وجود سايبان مانند كجاوه بر روى آن‌ها، جزء زائد به شمار مى‌آمده يا جنبه تشريفاتى داشته و يا ويژه پيش‌گيرى از آفتاب و سرما.
به بيان ديگر: بود و نبود كجاوه و هودج در ماهيت وسيله حمل و نقل بودن آن‌ها هيچ دخالتى نداشته، ولى در وسيله‌هاى نقليه امروز، وجود سقف و پوشش جزء ماهيت وسيله بودن آن‌هاست. پاره‌اى از آن‌ها مانند: هواپيما بدون داشتن سقف قابل استفاده نيستند. وجود سقف در وسائل نقليه امروز، مانند اتومبيل‌هاى مسافربرى، از ضروريات است. نه تنها به لحاظ آسايش و جلوگيرى از گرما و سرما كه جهات امنيتى نيز بيش از همه دخالت دارد و برداشتن سقف اتوبوس، ناقص كردن آن است. بنابراين، آيا مى‌توان گفت دستورى كه در زمان صدور روايات، به آسانى انجام پذير بوده، آن را به اين زمان كه موضوع به كلى دگرگون شده و انجام آن دستور موجب عسروحرج بويژه در فصل زمستان و سردى هوا، خطرهاى جانى و انگشت‌نما شدن در بين ديگر مسلمانان است نيز، سريان داد؟
آيا اين اندازه دگرگونى براى بازنگرى در حكم كافى نيست. شايد گروهى اين گونه احتمال‌ها را استحساناتى بيش ندانند، ولى توجه به اين كه دليل بر حرام بودن «استظلال‌» روايات است و سيره معصومان (ع) كه اين هر دو در ظرف زمانى خاص خود معنايى خردمندانه و درخور عمل داشته است ما را در فهم درست مقصود احاديث كمك مى‌كند و وجود اين احتمال را چندان دور از حقيقت نمى‌نمايد.
ب . استطاعت از عمره مفرده: در گذشته به خاطر سختی‌ها و دشواری‌هاى سفر و دورى راه كسانى مى‌توانسته‌اند به انجام عمره توفيق يابند كه براى گزاردن حج مى‌آمدند و عمره آنان همان عمره تمتع بوده است. اگر زودتر از ايام حج مى‌آمدند، چون رفتن و برگشتن دشوار و چه بسا ناممكن بود، مى‌ماندند تا ايام حج فرا رسد و در عمل، عمره از حج جدايى ناپذير بود.
با اين حال، اين پرسش مطرح بوده كه آيا عمره مفرده جداى از عمره تمتع واجب است‌ يا نه كه اگر كسى تنها توانايى بر انجام عمره مفرده داشته باشد، به عنوان يك واجب دينى، وظيفه دارد آن را انجام دهد؟ دو ديدگاه وجود داشته است: موافق و مخالف. به نظر مى‌رسد گرايش فقيهان به ديدگاه مخالف، از سختى و پرزحمت‌بودن سفر ناشى مى‌شده است.
ولى امروز، كه دگرگونى و پيشرفت وسائل نقليه حضور در مكه و انجام عمره مفرده را آسان كرده است و از سويى محدوديت‌هايى به وجود آمده در انجام حج، به خاطر بسيارى مشتاقان و علاقه‌مندان، معادله را به هم زده است. يعنى امروز انجام عمره مفرده به مراتب آسان‌تر از انجام حج واجب است. در حال حاضر، شمار عمره‌گزاران در سال، به اندازه حاجيان است و هنوز رو به افزايش است و چه بسيارند افرادى كه براى انجام عمره چند بار توفيق مى‌يابند، ولى براى انجام حج در تمام عمر يك بار هم موفق نمى‌شوند.
اين واقعيت ما را بر آن نمى‌دارد تا به بازنگرى در موضوع بپردازيم و از كنار دليل‌هاى به طور نسبى استوار بر واجب بودن عمره مفرده به سادگى نگذريم؟
۴ . تقيه مداراتى
تقيه ريشه قرآنى دارد و در گفتار و رفتار پيشوايان دين از جايگاه خاصى برخوردار است. فقها از زواياى گوناگون به تقسيم آن پرداخته و بحث‌هاى سودمندى را ارائه داده‌اند.
از جمله به لحاظ منشا تقيه آن را به تقيه خوفى، اكراهى، كتمانى و مداراتى تقسيم كرده‌اند. شايد بتوان گفت امروزه، جايى براى تقيه خوفى، اكراهى و كتمانى در مراسم حج، وجود ندارد؛ زيرا اكراه بر اظهار عقيده يا انجام عمل برخلاف مذهب و يا كتمان مذهب و اسرار اهل‌بيت (ع) و يا ترس بر جان، مال، ناموس و... با توجه به قراردادها و پيمان‌هاى بين‌المللى و بين‌الدولى و... وجود ندارد، يا بسيار اندك است. ولى تقيه مداراتى كه براى حفظ وحدت، شوكت و عزت و اقتدار مسلمانان و جلب دوستى و مهرورزى آنان تشريع شده است، امروزه در حج، نه تنها مورد دارد كه از موقعيت و حساسيت مهمى برخوردار است؛ زيرا بى‌گمان پس از پيروزى انقلاب اسلامى براى نخستين بار پيروان مكتب اهل‌بيت (ع)، به گونه سامان‌مند و هماهنگ، به عنوان نمايندگان يك نظام اسلامى استوار بر مذهب اهل‌بيت، حضور مى‌يابند. ويژگى اين حضور توجه مسلمانانى را كه از دور و نزديك جهان اسلام، در اين اجتماع ميليونى، شركت جسته‌اند، بيش از پيش، به خود جلب كرده است. اين موقعيت‌به وجود آمده، شيعيان را بيش از هر زمانى به نگهداشت تقيه مداراتى كه مجموعه آموزه‌هاى ائمه (ع) در چگونگى معاشرت با ديگر مسلمانان است، فرا مى‌خواند. تقيه مداراتى هم مى‌تواند در مناسك و اعمال حج كارگر باشد و هم در ديگر واجب‌ها و مستحب‌هايى كه حاجيان انجام مى‌دهند، مانند: حضور در مساجد، نماز جماعت‌ها، چگونگى زيارت‌ها و... از جمله رواياتى كه مبناى تقيه مداراتى قرار گرفته اين روايت است:
«... عن الهشام الكندى قال: سمعت اباعبدالله (ع) يقول: اياكم ان تعملوا عملا نعير به، فان ولد السوء يعير والده بعمله، كونوا لمن انقطعتم اليه زينا، ولاتكونوا عليه شينا صلوا فى عشائرهم وعودوا مرضاهم واشهدوا جنائزهم، ولايسبقونكم الى شئ من الخير فانتم اولى به منهم، والله ما عبدالله بشيئ احب اليه من الخباء.
قلت: و ما الخباء؟
قال: التقية.» (شيخ حر عاملى، «وسائل الشيعه‌»، ج۱۱، ص۴۷۱)
هشام مى‌گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مى‌فرمود: بپرهيزيد از كارى كه سبب سرزنش ما شود. فرزند بد با كار خود موجب سرزنش پدر مى‌شود. زينت آن كسى باشيد كه با او پيوند داريد، نه مايه سرافكندگى او. با عشاير آنان نماز بگزاريد، از بيماران آنان عيادت كنيد، به تشيع جنازه‌هاى آنان حاضر شويد. در كار خير، كه شما سزاوارتر به انجام آن هستيد، بر شما پيشى نگيرند. به خدا سوگند، خداوند به چيزى دوست داشتنى‌تر از «خباء» پرستش نشده است!
عرض كردم: «خباء» چيست؟
فرمود: تقيه.
از اين‌ روايت و روايات ديگرى كه در اين باب آمده است، نكته‌هايى استفاده مى‌شود، از جمله:
۱ . شيعه بايد زينت مذهب و امامان خود باشد و از هر كارى كه به سرزنش مذهب و امامان خود بينجامد، دورى گزيند، هر چند سرزنش آنان از سر ناآشنايى باشد.
۲ . شيعه نبايد از جماعت مسلمانان كناره‌گيرى كند. بايد به ميان آنان برود و همانند آنان نماز و ديگر اعمال خير را انجام دهد.
۳ . عبادتى كه در اين حال انجام مى‌گيرد، با وجود آن كه پاره‌اى اجزاء و شرايط را ندارد كه لازمه با جمع آنان بودن است، دوست‌داشتنى‌ترين عبادت در نزد خداست.
در اين كه سر اين دستور و اين‌گونه تقيه چيست، با آن كه مورد آن جايى است كه نه ترسى، نه اكراهى، نه كتمانى و نه... دربين باشد؟
امام خمينى (ره) مى‌نويسد:
«واما التقية المداراتية المرغوب فيها مما تكون العبادة معها احب العبادات وافضلها... ولعل السر فيها صلاح حال المسلمين بوحدة كلمتهم و عدم تفرق جماعتهم لكى لايصيروا اذلاء بين ساير الملل وتحت‌سلطة الكفار و سيطرة الاجانب... .» (امام خمينى، «الرسائل‌»، ج۲، ص۲۰۰)
اما راز تقيه مداراتى مورد خواست، كه عبادت در آن حال دوست داشتنى‌ترين عبادت و باارزش‌ترين آن‌هاست، شايد به خاطر حفظ مصلحت مسلمانان و وحدت كلمه آنان باشد و پراكنده نبودن جمعيت آنان، تا آن كه در ميان ديگر ملت‌ها، ذليل نباشند و تحت‌سلطه كفار و بيگانگان قرار نگيرند.
و آقاى خويى نيز، پس از نقل روايت‌ياد شده سر مدارات با ديگر مسلمانان را چنين بيان مى‌كند:
«... حكمة المداراة معهم فى الصلاة او غيرها انما هى ملاحظة المصلحة النوعيه واتحاد كلمة المسلمين... و يعرفوا الشيعة بالاوصاف الجميلة وعدم التعصب والعناد واللجاج وتخلقهم بما ينبغى ان يتخلق به حتى يقال رحم الله جعفرا ما ادب اصحابه.» (السيد أبوالقاسم الخوئی و الشيخ ميرزا علی الغروی، «التنقيح‌»، ج۴، ص۳۱۶)
حكمت مدارا كردن با ديگر مسلمانان در نماز و غيرنماز، به خاطر حفظ مصلحت نوعى مسلمانان و وحدت‌ كلمه آنان است.... اين كه شيعه با اوصاف زيبا به دور از تعصب و عناد و لجاج شناخته شود و به چيزهايى آراسته شود كه شايسته است، تا آن كه بگويند: خداى رحمت كناد جعفر بن محمد (ع) را چه اصحابى تربيت كرده است!
بنابراين، با توجه به هدف‌هايى كه در تقيه مداراتى نهفته است، شايسته است در تحقيقات فقهى حج جايگاه شايسته‌اى بيابد و از زاويه‌هاى گوناگون مورد بحث و بررسى قرار گيرد و در پرتو اين تلاش‌ها، احكام و دستورهاى عزت‌بخش و عظمت‌آفرين فقه شيعى را به مسلمانان عرضه كنيم و شيعيان در پرتو عمل به اين دستورها زينت و افتخار مكتب اهل‌بيت (ع) گردند.
۵ . انعطاف‌پذيرى
از آن جا كه ويژگى حج (اعمال دسته جمعى در زمان و مكان ويژه) همواره در عمل، دشواری‌هايى را به دنبال داشته است، در متون فقهى و روايى به مواردى بر مى‌خوريم كه حكمى تغيير، تعميم و يا تخصيص داده شده كه اين نشانه‌اى از انعطاف‌پذيرى در حكم است، مانند:
۱ .روايتى كه اشاره شد در فرض بسيارى جمعيت در منى و ناگنجايى آن سرزمين، امام (ع) مى‌فرمايد: مى‌توانند به واى محسر كه خارج از منى است‌ بروند و شايد مقصود راوى براى بيتوته در منى باشد.
۲ . درباره بيرون بردن گوشت قربانى از منى، پس از سه روز، امام (ع) مى‌فرمايد: در گذشته چون گوشت كم بود و مردم زياد بودند، اين را اجازه نمى‌داديم و پيامبر (ص) آن را ممنوع كرده بود، ولى امروز كه گوشت فراوان است و جمعيت كم، بيرون بردن آن پس از سه روز اشكالى ندارد. (شيخ حر عاملى، «وسائل الشيعه‌»، ج۱۰، ص۱۴۹)
۳ . مى‌دانيم كه مقام ابراهيم در زمان پيامبر اكرم (ص) چسبيده به خانه كعبه، جاى اصلى خود بوده است، در زمان خليفه دوم كه جمعيت‌ بيش‌ترى به حج مشرف مى‌شدند و ازدحام جمعيت‌به گرد آن مانع از طواف ديگران مى‌شد، عمر دستور داد آن را به جاى كنونى آن بگذارند. بعدها اين جا به جايى، نه تنها مورد تاييد امامان (ع) واقع شد كه نماز طواف كه بايد پشت مقام ابراهيم خوانده شود، همين مكان كنونى ملاك قرار گرفته است.
۴ . استلام حجر، به هنگام طواف، از كارهاى مستحبى مورد تاكيد است. حتى به برخى از فقها فتوا به واجب بودن استلام را نسبت داده‌اند، ولى در روايات ما به تعبيرهاى گوناگون آمده است كه اين حكم (مستحب و يا واجب بودن) وقتى بوده كه جمعيت زياد نبوده و به آسانى انجام آن ممكن بوده است و امروز كه سبب اذيت و آزار ديگران است آن حكم نيست.
امام صادق (ع) مى‌فرمايد:
«كنا نقول: لابد ان نستفتح بالحجر ونختم به فاما اليوم فقد كثر الناس عليه‌» . (شيخ حر عاملى، «وسائل الشيعه‌»، ج۹، ص۴۰۹)
در گذشته مى‌گفتيم: طواف را با استلام حجر شروع و با استلام آن بايد به پايان برد، ولى امروز كه مردم زياد شده‌اند، نه.
۵ . گسترش دادن حكم مستحب بودن نماز در مسجد النبى و مسجدالحرام، به بخش‌هاى افزوده شده و گسترش يافته پس از زمان پيامبر (ص) .
۶ . گسترش حكم اختيار تمام و ناتمام گزاردن نماز در اين دو مسجد به بخش‌هاى گسترش يافته.
و موارد ديگرى كه اگر از اين زاويه به تتبع بنشينيم، در متون روايى و فقهى، فراوان برخواهيم خورد كه واقعيت‌ها و شرايط به وجود آمده در دگرگونى احكام كارگر بوده است. اين نه به معناى قياس كه به عنوان تاييد براى پژوهش تحقيق در دليل‌ها، براى دستيابى به احكام و دستورهاى برابر با روح شريعت و حج و همساز با اصل «سهولت‌» و پرهيز از پاره‌اى احتياط‌كاری‌هاى بى‌مورد است كه به جد در بسيارى از موارد، چهره مذهب و احكام دين را زشت جلوه مى‌دهد كه بى‌گمان، با روح شريعت و حقيقت‌حج، ناسازگار است.
فهرست منابع:
(۱) قرآن کریم؛
(۲) شيخ صدوق، «خصال‌» ؛
(۳) صبحى صالح، «نهج‌البلاغه‌»، ترجمه شهيدى، آموزش انقلاب اسلامى؛
(۴) شيخ صدوق، «علل الشرايع‌»، دار احياء التراث العربى، بيروت؛
(۵) شيخ حر عاملى، «وسائل الشيعه‌»، دار احياءالتراث العربى، بيروت؛
(۶) امام خمينى، «الرسائل‌»؛
(۷) السيد أبوالقاسم الخوئی و الشيخ ميرزا علی الغروی، «التنقيح‌»، منشورات مدرسة دارالعلم؛



جعبه ابزار