قدرت سیاسی (فقه سیاسی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قدرت سیاسی توانایی اعمال اراده گروه یا فرد بر دیگران و محصول شکلگیری جامعه سیاسی است.
مبانی
مشروعیت قدرت شامل الهی، مردمی، فردی و طبقاتی است.
نظریه الهی مشروعیت، قدرت را از
خدا میداند و انتخاب مردم را محدود میکند.
نظریه مردمی مشروعیت، قدرت را ناشی از اراده و انتخاب مردم میداند و پایه
دموکراسیهای نوین است.
نظریه شخصیت و مهارت مشروعیت، بر تخصص و نبوغ
رهبر تأکید دارد و در رژیمهای
فاشیستی دیده شده است.
نظریه طبقاتی مشروعیت، سلطه سیاسی را تنها از اراده طبقه محروم یا کارگر میداند.
تحلیل
قدرت سیاسی به بررسی مشروعیت، ابزارهای نفوذ و نقش
قوانین و اعتقادات در
هدایت جامعه میپردازد.
قدرت كه روح رژيم سياسى است از تشكيل جامعه سياسى نشأت مىگيرد و بدون جامعه وجود خارجى ندارد.
پس از تشكيل
جامعه سیاسی و تقسيم آن به دو گروه فرمانروا و فرمانبر، قدرت سياسى در اختيار گروه اول قرار مىگيرد.
قدرت، مجموعهاى از عوامل مادى و
معنوی است كه موجب به اطاعت درآوردن فرد يا گروهى، توسط فرد يا گروه ديگر مىشود.
برخى از جامعهشناسها شكلگيرى قدرت را ابتدا در مورد حيواناتى كه به نحوى زندگى جمعى دارند، مورد مطالعه قرار دادهاند و با مشاهده گروههاى حيوانى از مقايسه زندگى جمعى جانوران با روند زندگى اجتماعى
انسان، روشها و مبانى مشابهى را ارائه دادهاند.
زندگى گروهى پرندگان مهاجر، مرغان، زنبوران عسل، خرسها و فيلها در اين مطالعه تجربى مورد توجه بيشتر قرار گرفته و مشاهده شده كه در شكلگيرى و سلسلهمراتب قدرت در ميان اين جانوران، توان جسمانى و بهرهگيرى از غرايز، خشونت و وسايل تهاجمى، نقش عمدهاى را برعهده داشته است.
آنها كه حكمروايى را حالتى طبيعى در زندگى اجتماعى انسان دانستهاند و پذيرش افرادى را كه در رأس قدرت قرار مىگيرند، از طرف جامعه به عنوان بازتاب طبيعى زندگى جمعى تلقى كردهاند، همان را نيز منبع اصلى قدرت شمرده و تشابه زندگى گروهى جانوران انسانى از نظر پديده قدرت به حداكثر رسانيدهاند.
برخى نيز كه براى استعداد و نيروى خارقالعاده و شخصيت ذاتى فرمانروايان ارزش و نقش عمدهاى قائل شدهاند، خواسته يا ناخواسته به سوى الگوى حيوان و مسئله تشابه حيوان و انسان پيش رفتهاند.
اين نظریه كه به نظريه منزلت يا شخصيت شهرت دارد، در مرحله جلوه دادن نظامهاى توتاليتر استفاده شده است.
در اين ميان كسانى هم هستند كه به استناد تحليلهاى روانكاوانه نظريهپردازانى چون فرويد كه همه مناسبات انسانى از روابط پدر بر فرزند بوده و بازتاب آن قدرت خلاقى است كه و راى سلول جنسى نهفته است، همه پديدههاى اجتماعى را در قالب جامعه انسانى دانستهاند.
گروهى از متفكران معتقدند قدرت سياسى، مولود و نتيجه خودآگاهى انسان در روند زندگى اجتماعى است.
زيرا انسان در پى دستيابى به نظم عادلانه و استيفاى منافع و رسيدن به
حقوق و انديشههاى ارزشمند خود، قدرت سياسى را به عنوان يک ابزار اجتنابناپذير، لازم مىشمارد و به همين دليل است كه مسئله قدرت و
رهبری در تعليم و تربيت، جايگاه خاصى مىيابد و انسان از اين الگو در تمامى نهادهاى بشرى و حتى مصنوعات و دستگاههايى كه به دست خود مىسازد هر چند كه پيچيده و متقن باشد بهره مىگيرد.
قدرت سیاسی و چگونگى شكلگيرى و هدايت آن همواره مبين نظام طبقاتى است و مسئله قدرت سياسى به عنوان يک روبنا در رابطه با موقعيت طبقات اجتماعى پديد مىآيد و همواره نشانگر اين موقعيت در هر مقطع زمانى تاريخ است.
تصاحب وسايل توليد، دستيابى به قدرت سياسى را به دنبال دارد و مبارزه طبقات، سرانجام سرنوشت قدرت سياسى را مشخص مىكند.
نقشى كه عواملى چون تبليغات و فعاليت در جلب اعتماد ملت به منظور به اطاعت درآوردن مردم و نيز جبر، خشونت، شيوههاى فشار، ايجاد وحشت (تروريسم) و يا بهرهگيرى از
حقوق و
قوانین و اعتقادات و رسوم و نظاير آن در
مشروعیت دادن به قدرت سياسى داشتهاند، متفكران را بر آن داشته كه هركدام به نسبت اهميتى كه به يک يا چند عامل از عوامل نامبرده قائل بودهاند، به تفسير قدرت سياسى بپردازند.
مطالعه دلايل و مستندات هر كدام از نظريهپردازان در تحليل قدرت سياسى براى دستيابى به منابع قدرت سياسى به مفهوم تحليل وقايع رخ داده نيست.
زيرا چنين بحثى بيشتر جامعهشناسانه است تا
حقوق سیاسی؛ مسئله مهم در رابطه با موضوع قدرت سياسى، به اساس مشروعيت قدرت سياسى برمى شود.
با بررسى اين مسئله اساسى است كه
استبداد و
دموکراسی تبيين و
حاکمیت و دولت ارزيابى مىشود.
در ميان نظريههايى كه در زمينه مشروعيت قدرت سياسى مطرحشده، نظريات زير بيش از همه مورد توجه قرارگرفته است و در تاريخ گذشته و عرصه سياست كنونى نقش عمده را عهده دار بوده است.
به اين معنا كه تلاش شده براساس يكى از اين نظريات، مشروعيت اطاعت از قدرت حاكمه توجيه شود:
۱ - مبدأ و منشأ قدرت سياسى، الهى است.
(منبع اصلى همه قدرتها در جهان هستى و از جمله قدرت سياسى،
خداوند است.) همانطورى كه در جهان هستى هر قدرتى به طور تكوينى از
قدرت الهی ناشى مىشود، در
جامعه سیاسی مشروعيت خود را از قدرت خداوند كسب مىكند.
اين نظريه كه سدهها، كليسا مدافع آن بود، دو نتيجه سياسى بسيار مهم را به دنبال داشت:
نخست هر نوع اختيار و انتخاب را از مردم سلب و ملت را از صحنه
حکومت خارج مىكرد و دوم اينكه پادشاهان و حكمرانان را به جبر و اطاعت از كليسا وامىداشت، تا بتوانند مشروعيت لازم را كسب كنند.
تحولاتى كه در سدههاى مختلف در پى استيلاى اين نظريه به وجود آمد، سرانجام بسيارى از حكام را بر آن داشت كه به جاى اطاعت از واسطهها براى كسب مشروعيت خود ادعاى الوهيت كنند و يا مدعى دريافت مستقيم اين موهبت از جانب خدا شوند و گاه با استفاده از نظريه جبر، قدرت سياسى خود را تجلى خواست خداوند و ناشى از اراده ازلى او جلوه دهند؛
۲ - اراده مردم تنها منبع مشروعيت قدرت سياسى است.
اين نظريه كه بازتاب حاكميت مطلق الهى بود، نظريه مربوط به انتخاب هيأت حاكمه توسط ملت را به وجود آورد و به اين وسيله قدرت سياسى متعلق به تمامى افراد شناخته شد و دموكراسى غربى و نظامهاى انتخاباتى بنيان گرفت؛
۳ - شخصيت، مهارت و نبوغ، اساس مشروعيت قدرت سياسى است.
اين نظريه كه در ساختار قدرت
رژیم فاشیستی ایتالیا و نازيسم
آلمان تأثير بسيارى داشت، مبتنى بر اصل تخصصى بودن رهبرى و نقش لياقت و مهارت در قدرت سياسى بود كه به سرآمدان اين مهارت و نبوغ اجازه مىداد، قدرت سياسى را به صورت انحصارى در دست گيرند، مانند هر كارشناس لايق و ماهرى كه رشته كار مورد مهارتش را به دست مىگيرد؛
۴ - اراده طبقه رنجبران تنها مبين مشروعيت قدرت سياسى است.
مارکسیستها و
سوسیالیستها كه از اين نظريه دفاع مىكنند، سلطه ملت و اراده مردم را فقط در اراده يک طبقه متجلى مىدانند و آراى عمومى و انتخاب خارج از اين چارچوب را، راهى براى اعطاى مشروعيت بخشيدن به دشمن تلقى مىكنند.
مشروعیت قدرت سياسى از
حاکمیت الهی كه از راه اراده آزاد مردم ناشى مىشود، صورت مىپذيرد.
•
عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، ج۲، ص۳۶۴-۳۶۶.