• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مشروعیت خلافت (فقه سیاسی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف






====
خلافت كه شكل و ساختار دولت در انديشه فقه اهل عامه است، براى توجيه مشروعيت خويش به ادله‌اى استناد مى‌كند كه با مبانى فقه تشيع سازگارى ندارد.
مشروعيت خلافت عظمى حتى با فرض فسق خليفه، قابل توجيه مى‌باشد و بدون آن‌كه در مورد مشروعيت حاكميت در چنين فرضى سخن به ميان آيد، مسئلع مشروعيت اطاعت از وى مقبول شمرده مى‌شود.
هرچند كه شرط عدالت در خليفة النبى و امام اعظم خود عدم مشروعيت حاكميت امام و خليفه اعظيم فاقد عدالت را به‌ طور ضمنى بيان مى‌كند اما معمولا از تصريح به أن خوددارى مى‌شود.
به نظر مى‌رسد كه مانع اصلى از صراحت‌گويى بسيارى از علماى اهل سنت اجتناب از تجزيه و تحليل شورش عمومى بر عليه عثمان خليفه سوم است كه آن را فتنه مى‌نامند و با وجود خدشه‌دار شدن عدالت خليفه نزد سران مسلمانان آن روز، به اين شورش مشروعيت نمی‌دهند.
در هر حال در اين نظريه براى اثبات عدم مشروعيت قيام بر عليه خليفه اعظم فاسق به دو صورت عقلى و نقلى استدلال مى‌شود.
۱. ادله عقلى:
در استدلال عقلى به‌ طور معمول از قاعده «دفع افسد به فاسد» استفاده مى‌شود و قيام بر عليه خليفه فاسق كه منجر به كشتار و فتنه مى‌شود، مفسده‌آميزتر از فساد ناشى از اطاعت خليفه فاسق تلقى مى‌شود. (۱)
به اعتقاد اينان راه‌حل سياسى مصلحت‌آميز در اين مورد، آن است كه مفسده ناشى از اطاعت خليفه فاسق به خاطر جبران و تدارک آن به وسيله جلوگيرى از فتنه پذيرفته شود، تا با اطاعت از وى جلو مفسده بيشتر گرفته شود.
هر چند مشروعيت اصلى در مواردى است كه خليفه در مسير اطاعت حق و بر صراط مستقيم عدالت رفتار كند و در غير اين موارد كه به ظلم و به ناحق عمل مى‌كند، مشروعيت اطاعت از وى منتفى مى‌شود، اما مفسده ناشى از آن قابل جبران است.
زيرا به اين وسيله جامعه از مفاسد بيشتر ناشى از فتنه در امان خواهد ماند.
در حالى كه فتنه و فساد ناشى از قيام بر عليه خليفه فاسق به هيچ وجه قابل جبران نيست.
خون‌هايى كه ريخته مى‌شود و اموالى كه تلف مى‌شود و نظم امورى كه مختل مى‌شود و ويرانی‌هاى بسيارى كه پديد مى‌آيد هيچ كدام جبران پذير نيست؛
۲. ادله نقلى:
اهل سنت به استناد پاره‌اى ادله نقلى اطاعت از خليفه اعظم فاسق را اجتناب‌ناپذير مى‌شمارند و در اين زمينه به قرآن و سنت استناد مى‌كنند و از آيات قرآن به آيه: (أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ) اشاره مى‌كند كه اطاعت ولى امر در آيه به عنوان اطاعت مستقل نيامده و عدم تكرار اطيعوا در مورد اولى الامر اشاره به اين نكته دارد كه اطاعت از ولى امر در حقيقت همان اطاعت از خدا و رسول است و اطاعت از اولياى امور جز در مواردى كه منطبق با اطاعت خدا و رسول يعنى شريعت و سنت نيست جايز نيست و معناى اين سخن آن است كه در صورت تخلف ولى امر از اوامر و نواهى كتاب و سنت، اطاعت از وى جايز نيست.
به همين روال در مورد خليفه اعظم فاسق بايد در اوامر و نواهى او كه منطبق با كتاب و سنت است اطاعت كرد و در غير آن، از اطاعت خوددارى ورزيد. (۳)
[۲] عمید زنجانی، عباس‌علی، فقه سياسى، ج۷، ص۱۶۳-۱۶۵.


فهرست مندرجات

۱ - پانویس
۲ - منبع


۱. نساء/سوره۴، آیه۵۹.    
۲. عمید زنجانی، عباس‌علی، فقه سياسى، ج۷، ص۱۶۳-۱۶۵.

۱ - منهاج السنه ۸۷/۲؛ ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم،
۳ - منهاج السنه ۲/ ۸۶؛ ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم،


• عمید زنجانی، عباس‌علی، فقه سیاسی، ج۲، ص۵۳۳-۵۳۴.



جعبه ابزار