• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مصلحت از دیدگاه قرآن (فقه سیاسی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: مصلحت (فقه سیاسی).


مصلحت از دیدگاه قرآن، قرآن مصلحت را از اصول حاکم بر تشریع احکام دانسته و در موارد متعدد به بیان فلسفه و آثار احکام پرداخته است.
مصلحت در قرآن هرچند با واژه «مصلحت» نیامده، اما با تعابیری چون «خیر»، «طهارت»، «تقوا» و «عدم حرج» تبیین شده است.
آیات متعددی مصالح منصوص احکام را مانند طهارت، هوشیاری در عبادت، دوری از فحشا، رشد معنوی، عدالت اقتصادی و مصالح اجتماعی بیان می‌کنند.
قرآن علاوه بر بیان فلسفه برخی احکام، قواعد کلی مصالح مانند نفی حرج و مقابله‌ به‌ مثل را نیز عرضه کرده و در مواردی مصلحت‌های پنهان یا ناشناخته را اجمالاً یادآور شده است.
بر این اساس، قرآن نظامی از احکام را ارائه می‌کند که بر پایه خیر، منفعت عمومی، سلامت جامعه و رشد معنوی انسان سامان یافته است.

فهرست مندرجات

۱ - مفهوم‌شناسی مصلحت در قرآن
۲ - مصلحت در اختیارات پیامبر (ص)
۳ - موارد تبیین‌شده مصلحت در آیات الاحکام
       ۳.۱ - نظافت و طهارت
       ۳.۲ - هشیاری در نماز
       ۳.۳ - توحید به‌ عنوان فلسفه عبادت
       ۳.۴ - تحریم شراب و قمار و مصالح آن
       ۳.۵ - برترى مفسده بر مصلحت
       ۳.۶ - خشوع و رستگاری
       ۳.۷ - عبادت شبانه و مقام محمود
       ۳.۸ - مصالح منصوص نماز
       ۳.۹ - روزه و رسیدن به تقوا
       ۳.۱۰ - مصالح اجتماعی نماز جمعه
       ۳.۱۱ - استماع قرآن و بهره‌مندی از رحمت
       ۳.۱۲ - دعا و رشد معنوی
       ۳.۱۳ - مصلحت زکات
       ۳.۱۴ - انفاق و آثار فردی و اجتماعی آن
       ۳.۱۵ - رشد و بازپرورى عمل
       ۳.۱۶ - مرکزیت کعبه و مصالح وحدت‌بخش آن
       ۳.۱۷ - مصلحت‌های ناگفته و دشوار فهم
       ۳.۱۸ - قواعد کلی بیانگر مصلحت
       ۳.۱۹ - مسئولیت‌پذیری و امانتداری
       ۳.۲۰ - مفاسد رباخوارى
       ۳.۲۱ - قبض و بسط اقتصادی و قرض‌الحسنه
       ۳.۲۲ - اختلاط مال پاک با ناپاک و نهی از آن
       ۳.۲۳ - مکافات عمل و رعایت حقوق ضعفا
       ۳.۲۴ - قوام جامعه و مدیریت اموال سفیهان
       ۳.۲۵ - مسئولیت و برتری قانونی
       ۳.۲۶ - پوشش و عفت
       ۳.۲۷ - رعايت مصلحت در طلاق
       ۳.۲۸ - آشوب يا قصاص
       ۳.۲۹ - اجتناب از فاجعه
۴ - پانویس
۵ - منبع


مصلحت از ديدگاه قرآن، بعضى از آيات شريفه قرآن، دلالت مى‌كند كه خداوند متعال در جعل حكم، مصلحت واقعى بندگان را توأم با ضعف آن‌ها كه مصلحت تخفيف را لازم دارد، لحاظ كرده است.
بنابراين خود شارع مقدس اسلام در جعل احكام مصلحت‌انديشى كرده است.
قرآن در بسيارى از واجبات كفايى و مسئوليت‌هاى عمومى و اجتماعى از ذكر جزيات خوددارى نموده و تصميم‌گيرى را بر عهده خود مكلفان سپرده است.


از جمله آياتى كه به‌ وضوح رعايت مصلحت امت را در مديريت جامعه توسط پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بيان مى‌كند آيه (... فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ ...) است كه به روشنى مصلحت افراد اختيار زمامدار را با هم در نظر مى‌گيرد.
برخى در مورد ريشه قرآنى مصلحت ترديد به خود راه مى‌دهند، در حالى كه كلمه مصلحت در قرآن نيامده اما با تعبيرات ديگر از آن ياد شده است.
شايد در اين مورد كلمه «خير» واضح‌ترين وازه قرآنى باشد كه بر عنصر مصلحت دلالت واضح دارد.
(وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ) از ميان شما مردم بايد گروهى، دعوت به خير را شغل خويش كنند و اين عمل خيرخواهانه را به‌ طور گسترده در جامعه پياده كنند.
دعوت به خير به عنوان يک وظيفه عمومى قدر متيقن در خير و مصلحت عمومى صادق است.
اگر در مورد خير و مصلحت‌هاى خصوصى و فردى قابل ترديد باشد هرگز در مورد امور عمومى و خير و مصلحت همگانى قابل كوچک‌ترين ترديد نيست.
در آياتى چون: (وَيَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ)
(وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ) اشاراتى به مصلحت و لزوم رعايت آن به عنوان معيار تشخيص وظيفه ديده مى‌شود.
[۵] عمید زنجانی، عباس‌علی، فقه سياسى، ج۹، ص۵۳-۵۴و ۵۷.



براى بررسى شيوه قرآن در تبيين مصالح احكام به مواردى از آيات الاحكام اشاره مى‌كنيم:

۳.۱ - نظافت و طهارت

نظافت و طهارت: قرآن پس از بيان احكام مربوط به وضو و تيمم براى اقامه نماز در تبيين فلسفه آن دو چنين متذكر مى‌شود:
(مَا يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهَّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ)
خداوند از الزام شما به انجام وضو و تيمم قصد آن را ندارد كه براى شما مشقت و دشوارى به وجود آورد.
خداوند مى‌خواهد به اين وسيله شما را پاک و آماده بهره‌بردارى از نعمت‌هايش قرار دهد.
به اين ترتيب نظافت و پاكى به عنوان مصلحت در وضو و تيمم مورد تصريح قرار گرفته است.

۳.۲ - هشیاری در نماز

هشيارى در نماز: قرآن، نماز در حال مستى را تحريم كرده و مصلحت آن را لزوم هشيارى در نماز دانسته است:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُكَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ)
انسانى مى‌تواند از بركات و آثار نماز بهره‌مند باشد كه نسبت به اعمال آن هشيار و عملش هوشمندانه باشد.

۳.۳ - توحید به‌ عنوان فلسفه عبادت

توحید خالص فلسفه عبادت است: (وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاء)
مأمور به عبادت خدا نشوند مگر آن‌كه به دين توحيد ناب برسند.

۳.۴ - تحریم شراب و قمار و مصالح آن

پليدى شراب و قمار: تحريم شراب و قمار در شریعت اسلام به دليل عواقب پليدى است كه از اين دو عمل شيطانى بوجود مى‌آيند:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ)

۳.۵ - برترى مفسده بر مصلحت

برترى مفسده بر مصلحت: معمولا كسانى كه به شراب و قمار آلوده مى‌شوند، بر اين گمانند كه از آن دو، سودى عايد آن‌ها مى‌شود.
قرآن در يک مقايسه تحليلى از چنين كسانى مى‌خواهد كه بازنگرى در اين پندار غلط به اين نكته توجه كنند كه اگر آن دو مصلحتى نيز داشته باشند.
اما در برابر مفاسد بسيار ناشى از آلودگى به آن دو، ناچيز است: (وَإِثْمُهُمَآ أَكْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا)

۳.۶ - خشوع و رستگاری

رستگارى نتيجه خشوع: در ميان عبادت‌ها، نماز بهترين قالب و شرايط مناسب براى تجلى خشوع و احساس كوچكى در برابر عظمت الهى است.
قرآن ضمن اشاره به اين نكته فائده و مصلحت آن را رستگارى معرفى مى‌كند: (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ • الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ)
رابطه پيچيده رستگارى و خشوع در آيات متعدد ديگر قرآن به صورت‌هاى مختلف تبيين شده است.

۳.۷ - عبادت شبانه و مقام محمود

ارتقا به مقام محمود: عبادت در نيمه دوم شب براى پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) واجب و بر امت، مستحب موكد است.
مصلحت نهفته در اين عبادت ويژه، ارتقاى به مقام محمود نزد خدا است: (عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا)؛

۳.۸ - مصالح منصوص نماز

مصالح منصوص نماز: قرآن نماز را عامل پاكى معنوى و آسيب‌ناپذيرى در برابر عوامل پليدى‌ها و در يک كلام موجب دور ماندن از فحشاء و منكرات مى‌شمارد.
این خود مبين مصلحت و فلسفه اين عبادت بزرگ است: (الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ)؛

۳.۹ - روزه و رسیدن به تقوا

احراز مرحله تقوى: يكى از حكمت‌ها و مصلحت‌هاى عبادت به‌ طور عام و روزه به‌ طور خاص رسيدن به تقوا است:
(يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)
ذيل آيه (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) در موارد ديگر مانند:
قصاص ، روزه ، توصيه‌هاى الهى (۱۷)، توحيد در عبادت (۱۸) و عمل به كتاب اللّه (۱۹) نيز آمده است.
مفهوم تقوى با توجه به موارد مختلفى كه در قرآن آمده، معناى جامع سلامتى جامعه و آسيب‌ناپذيرى افراد و جامعه در برابر خطرات سهمگين تهديدكننده است.

۳.۱۰ - مصالح اجتماعی نماز جمعه

مصالح كلى در اقامه نماز جمعه: روز جمعه، تعطيل مشاغل و داد و ستد به منظور حضور در نماز جمعه مورد تأكيد قرآن است.
مصلحت كلى آن با كلمه «خير» بيان شده است كه شامل ابعاد مختلف سياسى و اجتماعى و اقامه نماز جمعه باشد: (ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ)؛

۳.۱۱ - استماع قرآن و بهره‌مندی از رحمت

برخوردارى از رحمت الهى: به هنگام قرائت قرآن، كسانى كه صداى آن را مى‌شنوند با سكوت، گوش به آن مى‌سپارند.
مصلحت و سودمندى آن برخوردارى از رحمت بى‌كران الهى است: (وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ)

۳.۱۲ - دعا و رشد معنوی

دعا و رشد: يكى از حكمت‌هاى دعا، زمينه‌سازى براى رشد و شكوفايى استعدادهاى ذاتى انسان است.
دعاى توأم با ایمان هر قدر عميق و پرمعنى باشد تأثير آن در رشد معنوى و عقلانى انسان بيشتر است.
(وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ)؛

۳.۱۳ - مصلحت زکات

زكات و آرامش ماليات‌دهندگان: قرآن حكمت پرداخت زکات را تحت دو عنوان تطهير و تزكيه ماليات‌دهندگان ذكر مى‌كند:
(خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا)
مفاد آن تأثير مستقيم پرداخت زكات در تطهير معنوى، تزكيه مادى و اقتصادى اموال آنان است.
زكات خود به معناى آماده كردن چيزى براى بهره‌بردارى بهتر است و مفهوم آن در مورد ماليات‌هاى مالى عبارت از رشد اقتصادى در دارايى‌هاى فرد و توليد اجتماعى است.
افزون بر اين، قرآن توصيه مى‌كند كه به هنگام گرفتن زكات، ماليات‌دهنده را تشويق و او را دعا كنيد.
اين خود نمودى از كاربرد مصلحت در احكام الهى است و به اين ترتيب سنگينى پرداخت ماليات با يک عمل معنوى (دعا) تلطيف، خنثى و سهل مى‌شود.

۳.۱۴ - انفاق و آثار فردی و اجتماعی آن

نهان‌كارى در كمک‌رسانى به مستمندان: قرآن، اصل كمک به مستمندان را كارى پسنديده و داراى مصلحت مى‌شمارد.
هرچند كه به طور علنى و به شيوه‌اى آشكار انجام شود، اما مصلحت و خير بيشتر را در آن مى‌بيند.
نوعى نهان‌كارى در انجام اين عمل انسانى رعايت شود، تا شخصيت انسان مستمند آسيب نبيند و نيكوكار از گزند آثار شوم ريا و تظاهر در امان بماند.
جامعه نيز از آثار منفى كمک‌هاى بلاعوض مصونيت يابد:
(إِن تُبْدُواْ الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاء فَهُوَ خَيْرٌ لُّكُمْ)؛
بازتاب انفاق: هر نوع انفاق قابل قبولى به اقدام كننده آن باز مى‌گردد و او خود بهره كافى از عمل خويش را مى‌يابد. اين مصلحتى است كه قرآن براى تشويق به انفاق متذكر شده است:
(وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلأنفُسِكُمْ وَمَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ اللّهِ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ)؛

۳.۱۵ - رشد و بازپرورى عمل

رشد و بازپرورى عمل: قرآن عمل طبيعى كشت، پرورش و برداشت چند برابر را در مورد اعمال اجتماعى چون انفاق، صادق دانسته است.
انفاق را چون دانه گندم قابل بازپرورى به هفتصد برابر و افزون برآن مى‌شمارد:
(مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)؛

۳.۱۶ - مرکزیت کعبه و مصالح وحدت‌بخش آن

مركزيت بيت: بيت مرجع، مدار حركت امت و رمز وحدت مسلمانان و مركزيت مادى و معنوى جهان اسلام است.
چنين مصلحتى در پايگاه رفيع بيت منظور شده آن‌گونه كه از تدبر در آيه (وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ) آشكار مى‌شود.

۳.۱۷ - مصلحت‌های ناگفته و دشوار فهم

مصلحت شناخته نشده: ناگفته ماندن مصلحت‌ها دلايل مختلفى دارد اما در آن‌جا كه حتى تفهيم مصلحت دشوار است، تذكر آن مفيد و در ايجاد انگيزه مؤثر است.
اين راهى است كه قرآن در مورد برخى از مصلحت‌هاى ناگفته پيموده است.
به ويژه در آن‌جا كه مردم عادى در شناخت مصلحت و مفسده اشتباه مى‌كنند، چنين متذكر شده است: (كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ)
در اين آيه هر چند كه مصلحت و سودمندى جهاد به تفصيل بيان نشده، اما به دو نكته اشاره شده است:
الف - اشتباه آن‌ها كه درباره جهاد اظهار ناخرسندى مى‌كنند؛
ب - وجود خير در چنين موارد به صورت اجمال.

۳.۱۸ - قواعد کلی بیانگر مصلحت

ضابطه مندى بعضى از مصلحت‌ها: قرآن برخى از مصلحت‌ها را به دليل اهميت و كليت در قالب قاعده و ضابطه كلى شكل داده است.
اين نوع قواعد هرچند كه خود از مقوله احكام الهى به معناى عام آن محسوب مى‌شوند.
اما مصلحت را در ذات خود دارند و به تعبير منطقى (قضايا قياس‌ها معها) مفاد آن‌ها خود حاوى مصلحت هم هست.
افزون بر اين، چنين قواعدى خود بيانگر مصلحت حكم ديگر هم محسوب مى‌شوند مانند: (وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ)
قاعده نفى حرج خود مصلحت است و از آن قاعده‌سازى نيز شده و بيانگر مصلحت جهاد به گونه‌اى شايسته هم هست.
نمونه ديگر اين نوع قاعده سازى را مى‌توان در مورد مقابله به مثل نيز ملاحظه كرد: (الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ)؛

۳.۱۹ - مسئولیت‌پذیری و امانتداری

امانتدارى و مسئوليت: قرآن از قول حضرت یوسف (علیه‌السلام) تقاضاى قبول مسئوليت خزانه‌دارى كشور مصر را نقل و مصلحت آن را دانايى و امانتدارى يوسف، تقرير مى‌كند: (قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ)؛

۳.۲۰ - مفاسد رباخوارى

مفسده رباخوارى: رباخوار حركتى غير متعادل دارد، گويى شیطان در او حلول كرده و چون بيمار دچار صرع است كه بى‌اختيار دست و پا مى‌زند.
اين‌گونه تشبيه در ترسيم وضعيت يک رباخوار نشان‌دهنده مفاسد رباخوارى است: (الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ)؛

۳.۲۱ - قبض و بسط اقتصادی و قرض‌الحسنه

قبض و بسط: قبض و بسط در اموال به معنى توسعه و ركود اقتصادى در آيه (مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ)
به فعل و انفعال ناشى از قرض الحسنه استناد شده و مفهوم آن، اين است كه قرض‌ الحسنه موجب فعال شدن سرمايه‌هاى راكد و بسط و توسعه است.
چنين مصلحتى اساس حكم شرع مبنى بر صحت و پسنديدگى اين عمل انسانى خواهد شد.

۳.۲۲ - اختلاط مال پاک با ناپاک و نهی از آن

آميختگى ناپاک با پاک: آلوده كردن مال پاک با تصرف در اموال ايتام موجب آن مى‌شود كه به جاى استفاده از سرمايه پاک خود از مال آلوده و ناپاک يتيمان استفاده كند.
چنين كارى شايسته يک انسان عاقل نيست.
قرآن براساس چنين تبيينى اجتناب از تصرف در مال يتيم را لازم مى‌شمارد:
(وَآتُواْ الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُواْ الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ)

۳.۲۳ - مکافات عمل و رعایت حقوق ضعفا

مكافات عمل: كسانى كه در مورد بازماندگان ناتوان ديگران ظالمانه عمل مى‌كنند، بايد در مورد بازماندگان خود نيز بينديشند كه سرنوشت آنان جه سان خواهد بود؟:
(وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُواْ مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافًا خَافُواْ عَلَيْهِمْ)
از خود رفتارى نشان دهند كه مى‌خواهند پس از خود با فرزندانشان آن‌گونه عمل شود.

۳.۲۴ - قوام جامعه و مدیریت اموال سفیهان

سرمايه قوام زندگى است: دارايى‌ها از آن هركسى كه باشد، دستمايه و قوام زندگى جامعه محسوب مى‌شود، مالكيت هرگز نمى‌تواند مجوز تباه كردن اين آب حيات باشد.
از اين‌رو اموال كسانى كه قادر به استفاده بهينه از اموال خود نيستند و ممكن است به آن لطمه وارد آورند بايد مورد رسيدگى و سرپرستى قرار گيرد.
از آن جمله اموال سفيهان است كه به دليل عدم صلاحيت و فقدان رشد اقتصادى نبايد در اختيارشان قرار گيرد.
تنها به مقدار نيازشان از آن استفاده مستقيم كنند: (وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِيَامًا)
نكته اساسى در تبيين مصلحت در اين آيه، آن است كه اموال متعلق به سفيهان به عامه مردم (جامعه) نسبت داده شده است.
لزوم بهره‌بردارى از آن به نحوى كه قوام جامعه ايجاب مى‌كند، مورد تأكيد قرار گرفته است.

۳.۲۵ - مسئولیت و برتری قانونی

قبول مسئوليت بيشتر موجب برترى است: برترى ناشى از قبول مسئوليت موجب تبعيض ناروا نيست مصلحت آن است كه كسانى كه مسئوليت بيشترى پذيرا مى‌شوند.
يا تعهدات بيشترى بر دوش آن‌ها نهاده مى‌شود از نوعى برترى قانونى برخوردار شوند و اين خود مقتضاى عدالت است.
مسئوليت اضافى و تعهد اداره خانواده كه بر عهده مرد نهاده شده، موجب شده كه برترى مرد در ميان اعضاى تشكيل‌دهنده خانواده تحت عنوان «قوام» و يک امتياز قانونى شناخته شود.
مرد قائم‌مقام زن در تأمين نيازهاى زندگى خانوادگى است و اختيار انحلال خانواده (طلاق) با او است: (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ)؛

۳.۲۶ - پوشش و عفت

پوشش و عفت: زنان سالمند، كه تمايلات جنسى را از دست داده‌اند مى‌توانند از پوشش خود كم كنند و حكمت اين حكم به اين گونه بيان شده است:
(وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاء اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ)
در حالى كه در مورد زنان جوان كه داراى تمايلات جنسى هستند، حجاب الزامى است و هر نوع سبك‌سرى، بى‌حجابى و تبرج، زمينه را براى فساد و تحريک تمايلات جنسى مردان هوسران و بيماردل فراهم مى‌آورد: (فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ)؛

۳.۲۷ - رعايت مصلحت در طلاق

رعايت مصلحت در طلاق: طلاق حق شوهر است اما به هنگام اختلاف بين زوجين او بايد مصلحت را رعايت كنند.
شوهر باید به گونه‌اى عمل كند كه تكليف همسر او مشخص باشد.
يا زندگى خوبى در كنار شوهر داشته باشد و يا با نيكى و احسان از تعهد خانوادگى آزاد شود.
(فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ)؛
حقوق زنان پس از طلاق: با پايان يافتن عده طلاق، زنان بايد در انتخاب همسر جديد آزاد باشند.
هر گونه ايجاد مزاحمت و ممانعت به هر نوع بهانه‌اى موجب مى‌شود كه زنان به راه نادرست كشانده شوند.
مصلحت سالم‌سازى محيط اجتماعى براى چنين زنانى ايجاب مى‌كند كه شوهران قبلى از محدود كردن زنانى كه از تعهدات خانوادگى قانوناً آزاد شده‌اند و قصد ازدواج مجدد دارند، خوددارى كنند.
(وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْاْ بَيْنَهُم بِالْمَعْرُوفِ ذَلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ مِنكُمْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ)؛

۳.۲۸ - آشوب يا قصاص

آشوب يا قصاص: مجازات قصاص قاتل هر چند ناگوار و خسارت تلقى مى‌شود، اما آشوب و نا امنى حاصل از قتل يک انسان بى‌گناه ناگوارتر و خسارت‌بارتر است.
جلوگيرى از آشفتگى ناشى از نا امنى توجيه منطقى مجازات قصاص قاتل محسوب مى‌شود و آنها كه از مجازات قصاص قاتل هراسناكند بيشتر بايد در انديشه امنيت جامعه باشند كه قتل يك انسان بى‌گناه همواره آن را تهديد مى‌كند: (وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ) و در آيه ديگر: (فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا)؛
قصاص عامل امنيت جامعه: قرآن در آيه (وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَاْ أُولِيْ الأَلْبَابِ)
بين قتل يک نفر و كشتار جمعى مقايسه مى‌كند و قصاص را عامل امنيت جامعه و بازدارنده از كشتار جمعى معرفى مى‌كند و قصاص را مجازاتى، زنده دارنده حيات جمعى جامعه قلمداد مى‌كند: (وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ)؛

۳.۲۹ - اجتناب از فاجعه

اجتناب از فاجعه: اعتماد بدون تحقيق به خبر و گفتار شخص فاسق، عواقب وخيم و فاجعه‌هاى جبران ناپذيرى به دنبال دارد .
رعايت مصلحت اجتناب از آن ايجاب مى‌كند به خبر فاسق اعتماد نشود و پيرامون مفاد آن تحقيق هم به عمل آيد:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ)
[۴۴] عمید زنجانی، عباس‌علی، فقه سياسى، ج۹، ص۲۷۷-۲۸۵.



۱. نور/سوره۲۴، آیه۶۴.    
۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۴.    
۳. رعد/سوره۱۳، آیه۲۲.    
۴. فصلت/سوره۴۱، آیه۳۴.    
۵. عمید زنجانی، عباس‌علی، فقه سياسى، ج۹، ص۵۳-۵۴و ۵۷.
۶. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۷. نساء/سوره۴، آیه۴۳.    
۸. قدر/سوره۹۷، آیه۵.    
۹. مائده/سوره۵، آیه۹۰.    
۱۰. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.    
۱۱. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱و ۲.    
۱۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۹.    
۱۳. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴۵.    
۱۴. البقرة/سوره۲، آیه۲۱. (صفحه ۴)    
۱۵. بقره/سوره۲، آیه۱۷۹.    
۱۶. بقره/سوره۲، آیه۱۸۳.    
۱۷. جمعه/سوره۶۲، آیه۹.    
۱۸. اعراف/سوره۷، آیه۲۰۴.    
۱۹. بقره/سوره۲، آیه۱۸۶.    
۲۰. توبه/سوره۹، آیه۱۰۳.    
۲۱. بقره/سوره۲، آیه۲۷۱.    
۲۲. بقره/سوره۲، آیه۲۷۲.    
۲۳. بقره/سوره۲، آیه۲۶۱.    
۲۴. بقره/سوره۲، آیه۱۲۵.    
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۲۱۶.    
۲۶. حج/سوره۲۲، آیه۷۸.    
۲۷. بقره/سوره۲، آیه۱۹۴.    
۲۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۵.    
۲۹. بقره/سوره۲، آیه۲۷۵.    
۳۰. بقره/سوره۲، آیه۲۴۵.    
۳۱. نساء/سوره۴، آیه۲.    
۳۲. نساء/سوره۴، آیه۹.    
۳۳. نساء/سوره۴، آیه۵.    
۳۴. نساء/سوره۴، آیه۳۴.    
۳۵. نور/سوره۲۴، آیه۶۰.    
۳۶. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۲.    
۳۷. بقره/سوره۲، آیه۲۳۱.    
۳۸. بقره/سوره۲، آیه۲۳۲.    
۳۹. بقره/سوره۲، آیه۱۹۱.    
۴۰. مائده/سوره۵، آیه۳۲.    
۴۱. بقره/سوره۲، آیه۱۷۹.    
۴۲. بقره/سوره۲، آیه۱۷۹.    
۴۳. حجرات/سوره۴۹، آیه۶.    
۴۴. عمید زنجانی، عباس‌علی، فقه سياسى، ج۹، ص۲۷۷-۲۸۵.

۱۷ - انفال / ۵۳؛ ۱۸ - اعراف / ۶۵؛ ۱۹ - مؤمنون / ۳۲؛


• عمید زنجانی، عباس‌علی، فقه سیاسی، ج۲، ص۵۴۲-۵۴۷.






جعبه ابزار