• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مقالات دارابی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: مقالات دارابی.

هدیه نوعی بخشش رایگان برای بزرگداشت و ابراز محبت به دیگری است که برخلاف «هبه»، معمولاً شامل اموال منقول می‌شود. از نظر شرعی، هدیه دادن (به‌ویژه به خویشان) و پذیرفتن آن مستحب است، اما پس گرفتن آن یا رد کردن هدیه (به‌خصوص عطر و شیرینی) کراهت دارد.
در ابواب مختلف فقهی، هدیه کاربردهای گسترده‌ای دارد؛ از جمله استحباب هدیه برای بیمار، پرداخت زکات به فقرای آبرومند در قالب هدیه، و تقسیم گوشت قربانی حج. همچنین در روابط مالی، مستحب است بدهکار هنگام ادای قرض، مبلغی اضافه به عنوان هدیه به طلبکار بپردازد. با این حال، پذیرش هدیه برای قاضی در موارد مرتبط با دعوا یا جایگاه قضایی‌اش حرام است. در نهایت، اهدای ثواب عبادات به معصومان (علیه‌السلام) و اموات نیز از سنت‌های پسندیده فقهی محسوب می‌شود.
از احکام عنوان فوق به تفصیل در باب هبه و به مناسبت در باب‌هایی چون طهارت، زکات، خمس، حج، تجارت، قرض، نکاح، وقف، نذر و قضاء سخن گفته‌اند.



هدیه که به آن ارمغان، سوغات، پیشکش و تحفه هم گفته می‌شود، عبارت است از آنچه که به رسم یادگار یا بزرگداشت به نشانه محبت به کسی داده می‌شود.


تفاوت هدیه با هبه در این خصوص نسبت به هبه است؛ چه اینکه در هدیه، فرستادن آن از سوی هدیه دهنده برای هدیه گیرنده شرط است؛ از این‌رو، عنوان هدیه بر اموال غیر منقول، از قبیل زمین و خانه اطلاق نمی‌شود؛ در حالی‌که عنوان هبه هم بر اموال منقول اطلاق می‌شود و هم بر اموال غیر منقول؛ از این‌رو، گفته‌اند: کسی که نذر کرده مالی را هبه کند، چنانچه آن را هدیه دهد به نذرش وفا کرده است؛ اما عکس آن صادق نیست؛ کسی که نذر کرده مالی را هدیه دهد، با هبه مال غیر منقول، به نذر عمل نکرده است و نیز کسی که سوگند خورده هبه نکند، با هدیه دادن حنث قسم کرده و کفاره ثابت می‌شود؛ لیکن اگر به جای هبه، هدیه گفته است، با هبه مال غیر منقول، قسمش شکسته نمی‌شود؛ زیرا هدیه‌ای هبه است؛ اما هر هبه‌ای هدیه نیست. (← هبه).


در کاربرد فقه، عنوان هدیه در امور معنوی نیز به کار رفته است، مانند اهدای نماز، روزه و دیگر عبادات و اعمال نیک به بویژه اموات.


هدیه دادن، بویژه به فرزندان و خویشان مستحب است.
[۳] علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۱۲، ص۱۸۸.
[۴] یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی [۳]    ، ج۲، ص۱۶۸.
چنان‌که قبول هدیه نیز مستحب می‌باشد.
[۵] علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۱۲، ص۱۸۸.
باز پس گرفتن هدیه،
[۶] یزدی، سید محمد کاظم، العروة الوثقی [۴]    ، ج۲، ص۱۷۷.
همچنین خودداری از گرفتن آن، بویژه اگر عطر و شیرینی باشد
[۷] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۴۶۹.
و نیز قبول هدیه کافر و منافق مکروه است.
[۸] حر عاملی، محمد بن حسن، هدایة الامة، ج۶، ص۸۸.



آیا در هدیه ایجاب و قبول لفظی از طرف هدیه دهنده و هدیه گیرنده شرط است و بدون آن تملیک حاصل نمی‌شود، بلکه تنها مفید اباحه است و برای هدیه گیرنده تصرف در هدیه مباح خواهد بود یا مفید ملک متزلزل است و بدون ایجاب و قبول لفظی، حکم معاطات (← معاطات) را دارد و یا در هدیه، فرستادن از سوی هدیه دهنده و دریافت از سوی هدیه گیرنده کفایت می‌کند و موجب حصول ملک می‌شود؟ مسئله محل اختلاف است. قول نخست به مشهور نسبت داده شده است؛
[۹] طباطبایی حکیم، سید محمد، غایة المرام، ج۲، ص۴۰۴.
لیکن جمعی ایجاب و قبول لفظی را در هدیه شرط ندانسته و به حصول ملکیت با معاطات قایل شده‌اند.
[۱۰] علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۲۰، ص۱۰.
[۱۱] محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۹، ص۱۴۲.
[۱۲] شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۶، ص۱۰–۱۱.
[۱۳] فاضل هندی، بهاءالدین محمد، کفایة الاحکام، ج۲، ص۲۷.
[۱۴] بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۲۲، ص۲۹۷–۲۹۸.
[۱۵] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۸، ص۱۶۱–۱۶۲.
[۱۶] یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی [۵]    ، ج۲، ص۱۶۰.



احکام هدیه در ابواب مختلف دارای احکامی است که به ترتیب ذکر می‌شود.

۶.۱ - طهارت

هدیه بردن برای بیمار، از قبیل میوه و مانند آن بر عیادت کننده مستحب است.
[۱۷] یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۱۷.


۶.۲ - زکات

مستحب است به فقیر عفیف و شریفی –که به جهت علو نفس و حیا از هدیه، زکات پرداخت گردد.
[۱۸] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۵، ص۳۲۴–۳۲۵.


۶.۳ - خمس

خمس در آمد کسب پس از کسر مؤونه سال واجب می‌شود. از جمله مؤونه، هدایایی است که انسان در طول سال به دیگران می‌دهد
[۱۹] شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۷۶.
(← مؤونه).
آیا خمس در مالی که به عنوان هدیه به انسان داده می‌شود، واجب است یا نه؟ مسئله محل اختلاف است. (← خمس).

۶.۴ - حج

هدیه دادن آب زمزم و نیز درخواست اهدای آن مستحب است.
[۲۰] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۰، ص۶۶.
[۲۱] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۳، ص۲۴۵.
مستحب است قربانی حج (← آب زمزم). در منی انجام می‌شود، به سه بخش تقسیم گردد: بخشی را خود حاجی بخورد؛ بخشی را به فقرا صدقه دهد و بخشی را به مؤمنان هدیه کند؛ چنان‌که تقسیم گوشت قربانی در روز عید قربان در غیر منی به سه بخش و هدیه دادن یک بخش آن به مؤمنان مستحب است.
[۲۲] شیخ طوسی، محمد بن حسن، النهایة، ص۲۶۱.
[۲۳] علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام، ج۱، ص۶۳۵.
(← قربانی).
هدیه آوردن مسافر برای خانواده خود مستحب است.
[۲۴] یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۴، ص۳۳۴.


۶.۵ - تجارت

کسی که به انگیزه گرفتن پاداش و عوض، هدیه می‌دهد، در صورتی که در آمد کسب تلقی ندهد تا بمیرد، با وجود عین هدیه، هدیه دهنده می‌تواند آن را پس بگیرد.
[۲۵] ابن براج، قاضی عبدالعزیز، المهذب، ج۲، ص۹۹.
[۲۶] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۲۹۲.
اگر طعام یا میوه‌ای به کسی که جمعی نزد او هستند، هدیه داده شود، بر هدیه گیرنده مستحب است حاضران را در استفاده از هدیه سهیم کند.
[۲۷] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۴۶۴.
[۲۸] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۲۹۳.


۶.۶ - قرض

بر قرض گیرنده مستحب است هنگام ادای آن، مقداری افزون بر مبلغ دریافتی، به عنوان هدیه به قرض دهنده بدهد.
[۲۹] سبزواری، سید عبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۲۱، ص۶۴–۶۵.


۶.۷ - قضاء

رشوه دادن به قاضی و نیز قبول آن بر قاضی حرام است. آیا هدیه هم همین حکم را دارد یا قبول آن بر قاضی حرام است یا نه؟ برخی گفته‌اند:
اگر هدیه دهنده طرف دعوا باشد، قبول هدیه وی بر قاضی حرام است. همچنین اگر طرف دعوا نباشد، لیکن اگر قاضی به دادن چنین سمتی نبود، از طرف هدیه دهنده به او داده نمی‌شد، قبول هدیه چندی فرض در محل قضاوت و ولایتش حرام خواهد بود، و اگر هدیه دهنده قبل از عهده‌دار سمت قضاوت به قاضی هدیه می‌داد، در صورتی که قاضی احساس کند این هدیه در راستای دعوایی است که در آینده نزد او طرح می‌شود، باز هم قبول چنین هدیه‌ای بر قاضی حرام است. در غیر این صورت، قبول هدیه بر او مکروه خواهد بود.
[۳۰] شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۸، ص۱۵۱.
[۳۱] شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۱۳، ص۴۱۹–۴۲۱.
[۳۲] فیض کاشانی، ملامحسن، مفاتیح الشرائع، ج۳، ص۲۵۱.

برخی این تفصیل را نپذیرفته و تنها رشوه را بر قاضی حرام دانسته و گفته‌اند: هدایایی که با غرض جلب محبت یا توسل جستن به هدیه گیرنده برای برآورده شدن حاجتی همچون بهره‌گیری از دانش او تقدیم می‌شود و جایز است.
[۳۳] فاضل هندی، بهاءالدین محمد، کفایة الاحکام، ج۲، ص۶۷۸–۶۷۹.
سزاوار است قاضی راه هدایا را بر خود مسدود کند و از کسی هدیه‌ای نگیرد.
[۳۴] فیض کاشانی، ملامحسن، مفاتیح الشرائع، ج۳، ص۲۵۱.



در هدیه دادن به فرزندان، رعایت برابری میان ایشان مستحب و برتری دادن برخی بر برخی دیگر مکروه و در صورت بیم فتنه و فساد به سبب آن میان فرزندان، حرام خواهد بود.
[۳۵] شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۶، ص۲۸.
[۳۶] اصفهانی، سید ابوالحسن، وسیلة النجاة، ص۵۲۷.

بر پدر جایز نیست هدیه‌ای را که به فرزندان خود می‌دهد پس بگیرد.
[۳۷] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۸، ص۱۸۳–۱۸۴.
برخی قدما این حکم را به فرزندان نابالغ اختصاص داده و پس گرفتن هدیه داده شده به فرزندان بالغ را جایز دانسته‌اند.
[۳۸] شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۳، ص۳۰۹–۳۱۰.

هدایایی که مرد و زن در دوران نامزدی به یکدیگر می‌دهند، یا هدایایی که خویشان و آشنایان به آنان می‌دهند، در صورت جدا شدن از یکدیگر، با وجود عین مال هدیه داده شده، در صورتی که هبه معوضه نباشد یا از جانب ارحام نباشد، می‌توانند آنها را پس بگیرند.
[۳۹] بنی‌هاشمی خمینی، سید محمدحسن، توضیح المسائل مراجع، ج۲، ص۹۹۷.
[۴۰] بهجت فومنی، محمد تقی، استفتائات (بهجت)، ج۳، ص۳۸۸.
[۴۱] تبریزی، جواد، استفتائات جدید، ج۲، ص۲۹۸.
(← نامزدی).
اهدای ثواب عبادتی همچون نماز، حج، تلاوت قرآن و زیارت به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، امامان (علیهم‌السّلام) پیامبران (علیهم‌السّلام)، مؤمنان و اموات مستحب است. از نمازهای مستحب، نماز هدیه برای معصومان (علیهم‌السّلام) یا اموات است.
[۴۲] کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۲، ص۳۰۰–۳۰۱.
[۴۳] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۷، ص۳۷۹.
[۴۴] بهجت فومنی، محمد تقی، استفتائات (بهجت)، ج۱، ص۳۹۶.
(← نماز هدیه).
خواندن نماز شب دفن در شب نخست دفن میت و اهدای ثواب آن به وی مستحب است. (← نماز شب دفن).
مالی که وقف یا نذر امامزاده‌ای شده است، در صورت عدم تعیین مورد مصرف آن، صرف مطلق خیرات و ثواب آن به امامزاده اهدا می‌گردد.
[۴۵] بنی‌هاشمی خمینی، سید محمدحسن، توضیح المسائل مراجع، ج۲، ص۶۱۹.
کسی که نذر کرده مالی معین را به شخصی هدیه کند، چنانچه وی قبل از دریافت هدیه بمیرد، نذر ساقط می‌گردد.
[۴۶] شیرازی، سید محمد، کلمة التقوی، ج۶، ص۴۳۷.
(← نذر).


۱. محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۹، ص۱۴۱.    
۲. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۶، ص۹.    
۳. علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۱۲، ص۱۸۸.
۴. یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی [۳]    ، ج۲، ص۱۶۸.
۵. علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۱۲، ص۱۸۸.
۶. یزدی، سید محمد کاظم، العروة الوثقی [۴]    ، ج۲، ص۱۷۷.
۷. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۴۶۹.
۸. حر عاملی، محمد بن حسن، هدایة الامة، ج۶، ص۸۸.
۹. طباطبایی حکیم، سید محمد، غایة المرام، ج۲، ص۴۰۴.
۱۰. علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۲۰، ص۱۰.
۱۱. محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۹، ص۱۴۲.
۱۲. شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۶، ص۱۰–۱۱.
۱۳. فاضل هندی، بهاءالدین محمد، کفایة الاحکام، ج۲، ص۲۷.
۱۴. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۲۲، ص۲۹۷–۲۹۸.
۱۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۸، ص۱۶۱–۱۶۲.
۱۶. یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی [۵]    ، ج۲، ص۱۶۰.
۱۷. یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۱۷.
۱۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۵، ص۳۲۴–۳۲۵.
۱۹. شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۷۶.
۲۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۰، ص۶۶.
۲۱. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۳، ص۲۴۵.
۲۲. شیخ طوسی، محمد بن حسن، النهایة، ص۲۶۱.
۲۳. علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام، ج۱، ص۶۳۵.
۲۴. یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۴، ص۳۳۴.
۲۵. ابن براج، قاضی عبدالعزیز، المهذب، ج۲، ص۹۹.
۲۶. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۲۹۲.
۲۷. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۴۶۴.
۲۸. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۲۹۳.
۲۹. سبزواری، سید عبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۲۱، ص۶۴–۶۵.
۳۰. شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۸، ص۱۵۱.
۳۱. شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۱۳، ص۴۱۹–۴۲۱.
۳۲. فیض کاشانی، ملامحسن، مفاتیح الشرائع، ج۳، ص۲۵۱.
۳۳. فاضل هندی، بهاءالدین محمد، کفایة الاحکام، ج۲، ص۶۷۸–۶۷۹.
۳۴. فیض کاشانی، ملامحسن، مفاتیح الشرائع، ج۳، ص۲۵۱.
۳۵. شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۶، ص۲۸.
۳۶. اصفهانی، سید ابوالحسن، وسیلة النجاة، ص۵۲۷.
۳۷. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۸، ص۱۸۳–۱۸۴.
۳۸. شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۳، ص۳۰۹–۳۱۰.
۳۹. بنی‌هاشمی خمینی، سید محمدحسن، توضیح المسائل مراجع، ج۲، ص۹۹۷.
۴۰. بهجت فومنی، محمد تقی، استفتائات (بهجت)، ج۳، ص۳۸۸.
۴۱. تبریزی، جواد، استفتائات جدید، ج۲، ص۲۹۸.
۴۲. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۲، ص۳۰۰–۳۰۱.
۴۳. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۷، ص۳۷۹.
۴۴. بهجت فومنی، محمد تقی، استفتائات (بهجت)، ج۱، ص۳۹۶.
۴۵. بنی‌هاشمی خمینی، سید محمدحسن، توضیح المسائل مراجع، ج۲، ص۶۱۹.
۴۶. شیرازی، سید محمد، کلمة التقوی، ج۶، ص۴۳۷.



• فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم‌السلام)، ج۹، ص۵۳۴.



جعبه ابزار