هبه الله بن علی بلدی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هبةاللّه بن علی بلدی (حدود
۴۸۰ ـ
۵۴۷ هـ.ق) در علم طب نزد ابوالحسن سعید بن هبهاللّه به صورت غیررسمی آموزش دید.
مهارت او در طب باعث شد در دربار خلفای عباسی، بهویژه مستنجدباللّه، جایگاهی یابد و برای درمان بیماران به دربار سلجوقیان نیز دعوت شود.
شهرت او در طب و روشهای درمانی خاصی که گاه جنبه رواندرمانگرانه داشت، موجب شد پزشکان معاصر برای حل مسائل علمی خود به او مراجعه کنند.
او به فلسفه نیز علاقهمند بود و به فیلسوف عراقیین شهرت یافت.
وی آثار متعددی در طب و فلسفه نوشت
المعتبر،
النفس و التفسیر،
اختصار التشریح،
الاقراباذین و
رسالهای درباره عقل است.
ایشان شاگردانی نیز تربیت کرد که از جمله آنها میتوان به جمالالدین بن فضلان، ابن دهان منجم و یوسف پدر شیخ موفقالدین عبداللطیف اشاره کرد.
او در میانه زندگیاش به دین اسلام گروید.
درگذشت او به سالهای مختلفی نسبت داده شده، اما بنا به روایت بیهقی و شهرزوری، در سال ۵۴۷ (هجری قمری) وفات یافت.
ابوالبرکات هبةاللّه بن علی بن ملکا بلدی بغدادی تاریخ ولادت او به درستی معلوم نیست؛ ولی
زرکلی آن را در حدود سال ۴۸۰ (هجری قمری) آورده است.
او در بلد، از شهرهای عراق در خانوادهای یهودی به دنیا آمد و در
بغداد پرورش یافت و در آنجا اقامت نمود؛ ازاین رو او را
بلدی و
بغدادی گفتهاند.
وی اهتمام بسیاری به کسب علم داشت.
او علاوه بر پزشکی، در
فلسفه و حکمت نیز تبحر داشت و او را فیلسوف عراقیین مینامیدند و خود نیز ادعا داشت به مقام و رتبه ارسطو رسیده است.
او در پایان عمر به مرض جذام گرفتار شد و هرچند توانست خود را درمان کند، درنهایت بینایی خود را از دست داد.
بلدی برای آموختن پزشکی نزد ابوالحسن سعید بن هبةاللّه که از استادان معروف بغداد در این فن بود رفت؛ ولی به دلیل یهودی بودنش مورد پذیرش استاد قرار نگرفت. وی به ناچار هنگام شروع درس، در دهلیزخانه استاد مینشست و مطالب را شنیده و آنها را به دقت یادداشت میکرد. برحسب اتفاق روزی او نزد استاد حاضر شد و شاگردان در مسئلهای با استاد بحث میکردند، ابوالبرکات نیز جواب خوبی در آن مسئله ایراد نمود که استاد آن را پسندید و تحسین نمود و از آن پس اجازه داد در جلسه درس شرکت کند و از خواص شاگردان او گردید.
ابوالبرکات علاوه بر تألیفات مفید، مجلس درس و شاگردانی نیز داشته که از آن جمله می توان به جمال الدین بن فضلان،
ابن دهان منجم، یوسف پدر شیخ موفقالدین
و علی بن هبل اشاره نمود.
بغدادی به سبب مهارت خاصی که در پزشکی یافت به خدمت خلفای عباسی بالاخص
مستنجدباللّه ( م
۵۶۶ هـ.ق) درآمد.
شهرت او در معالجه بیماران به حدی رسید که به نقاط دیگر نیز دعوت میشد؛ چنانکه برخی سلاطین سلجوقی هنگام نیاز او را از بغداد به همدان فرامیخواندند و از این طریق بود که ثروت بسیاری نصیب او گردید.
وی در معالجه بیماران از روشهای خاصی بهره میگرفت که نمونههایی از آن را که همراه با رواندرمانی بود، میتوان در کتاب ابن ابیاصیبعه مشاهده کرد.
به گفته
قفطی پزشکان معاصر وی پاسخ مشکلات علمی خود را از او میخواستند و این پرسشها و پاسخها به صورت مجموعهای درآمده بود که از آن بهره میجستند.
هبةالله سپس به دین اسلام گروید. برخی علت آن را استخفافی که قاضیالقضات بغداد به او روا داشت، دانستهاند.
برخی نیز ترس ناشی از مرگ همسر
سلطان محمود سلجوقی (م
۵۱۱ هـ.ق) را که تحت معالجه او بود، عامل اصلی این رویکرد شمردهاند؛
ولی
بیهقی بر آن است در جنگی میان
المسترشد باللّه خلیفه عباسی (م
۵۲۹ هـ.ق) و سلطان مسعود سلجوقی (م
۵۴۷ هـ.ق) روی داد، ابوالبرکات اسیر شد و از ترس کشته شدن
اسلام آورد؛ بدین صورت نه تنها از مرگ رهایی یافت، بلکه جوایزی نیز از سلطان دریافت کرد.
ابوالبرکات بغدادی آثار گرانقدری برجای نهاده است که عبارت اند از:
• النفس و التفسیر؛
• اختصار التشریح که تلخیصی از سخنان
جالینوس میباشد؛
• المعتبر که مشهورترین اثر فلسفی او است و بیهقی درباره اهمیت آن مینویسد: «بهترین کتابی است که در این موضوع در این زمان نوشته شده است»؛
• مقالة فی سبب ظهور الکواکب لیلاً و اختفائها نهاراً که آن را برای سلطان غیاثالدین ابوشجاع محمد پسر ملکشاه سلجوقی تدوین کرد؛
• الاقراباذین که شامل سه مقاله است؛ مقاله ای درباره دارویی به نام برشمثا که خود آن را ساخته و در آن مقاله اوصاف و اثرات آن را ذکر کرده است، مقاله ای درباره دارویی دیگر که آن را امین الارواح نام نهاده بود و رسالة فی العقل و ماهیته.
هبةالله بلدی زمان دقیق مرگ وی معلوم نیست. مدت عمر او را بیشتر نویسندگان هشتاد، و زمان وفاتش به اختلاف سال
۵۶۰ (هجری قمری)،
بعد
۵۵۰ (هجری قمری)
و بدون تاریخ آوردهاند.
بیهقی
و
شهرزوری نیز وفات او را در سال ۵۴۷ (هجری قمری) و مدت عمرش را نود سال شمسی ذکر کرده اند.
اسماعیل پاشا نیز وفات او را در سال
۵۷۰ (هجری قمری) آورده است.
میان اقوال، آنچه به نظر صحیح تر میرسد، کلام بیهقی
و شهرزوری است که مینویسند: سلطان مسعود پسر محمد پسر ملکشاه سلجوقی در سال ۵۴۷ (هجری قمری) بیمار شد و او را برای معالجه پسر سلطان از بغداد به
همدان آوردند؛ ولی معالجات مؤثر نبود و سلطان درگذشت. هنگامی که اطرافیان سلطان از حیات او ناامید شدند، ابوالبرکات بر جان خود بیمناک گردید و صبح همان روزی که سلطان مرد، او نیز درگذشت و تابوت او را همراه قافله حاجیان به بغداد بردند.
• پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی، دائرة المعارف مؤلفان اسلام، برگرفته از مقاله «هبهاللّه بن علی بلدی»، ج۴، ص۴۳۸.