• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

واجب (مقاله دوم)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



واجب
واجب: متعلق وجوب؛ اعم از فعل و ترک.
واجب عبارت است از آنچه وجوب به آن تعلق گرفته است؛ خواه فعل باشد یا ترک
[۱] اصطلاحات الاصول، ص۲۷۵.
(← وجوب). از احکام و اقسام آن در اصول فقه سخن گفته‌اند.
اقسام: برای واجب به اعتبارات مختلف، اقسامی ذکر شده است، بدین شرح:
الف. واجب موقت و غیر موقت؛ موسّع و مضیّق: واجب به اعتبار دخیل بودن یا نبودن زمان در آن به موقت و غیر موقت تقسیم شده است. واجب موقّت به این اعتبار که زمان دخیل در آن، از مقدار به جا آوردن واجب بیشتر است یا به مقدار آن می‌باشد، به واجب موسّع و مضیق تقسیم شده است. بنابراین، واجب غیر موقت واجبی را گویند که وقت در تحقق آن دخالت ندارد، مانند راستگویی و اجتناب از شراب خواری. واجب موقتِ موسّع واجبی است که وقت آن افزون از مقدار وقت مورد نیاز برای به جا آوردن آن است، مانند نمازهای واجب یومیه، و واجب موقّت مضیّق عبارت است از واجبی که وقت آن به‌اندازه به جا آوردن آن می‌باشد، مانند روزه ماه رمضان.
[۲] اصول الفقه، ج۱، ص۸۷.

ب. واجب منجّز و معلّق: واجب به اعتبار مقارن بودن و نبودن زمان فعلیت وجوب با زمان فعلیت واجب، به واجب منجز و معلق تقسیم شده است. واجب منجز عبارت است از واجبی که با فعلیت یافتن وجوب آن، متعلق آن؛ یعنی واجب نیز فعلیت می‌یابد؛ بدین معنا که زمان واجب نفس زمان وجوب است و هر دو هم‌زمان فعلیت می‌یابند، مانند نماز بعد از دخول وقت که با دخول وقت، هم وجوب نماز و هم واجب؛ یعنی نماز فعلیت پیدا می‌کند.
واجب معلق، واجبی است که زمان فعلیت وجوب، سابق بر زمان واجب است و به عبارت دیگر، در واجب معلق، وجوب، حالی و واجب، استقبالی است، مانند حج که مکلف در ماه شوال استطاعت پیدا کرده و وجوب حج فعلیت یافته است؛ لیکن زمان به جا آوردن حج ماه ذیحجه می‌باشد که فرا رسیده است. در چنین موردی گفته می‌شود: حج برای مکلف واجب معلق است؛ زیرا وقت آن فرا نرسیده و حصول آن متوقف بر آمدن زمان آن است و زمان مقدور مکلف نیست تا بتواند آن را تحصیل کند.
[۳] اصطلاحات الاصول، ص۲۷۶.
در امکان و وقوع یا محال بودن واجب معلق اختلاف است.
[۴] اصول الفقه، ج۱، ص۸۲.

ج. واجب تعیینی و تخییری: واجب به اعتبار بدل و جایگزین داشتن یا نداشتن در عَرض خود، به دو قسم یاد شده تقسیم شده است. واجب تعیینی واجبی است که تکلیف به خصوص آن تعلق گرفته است و تنها با انجام دادن آن، تکلیف ساقط می‌شود، مانند روزه ماه رمضان و نمازهای واجب یومیه. واجب تخییری واجبی است که در عَرض خود، دارای بدل و جایگزین است و مکلف به خصوص آن تعلق نگرفته است، مانند کفاره افطار روزه ماه رمضان که مکلّف میان شصت روز روزه گرفتن یا آزاد کردن برده یا اطعام شصت فقیر مخیّر است.
[۵] اصول الفقه، ج۱، ص۷۲ و ۸۴.
[۶] ارشاد العقول، ج۲، ص۱۱۲.

د. واجب تعبدی و توصلی: واجب به اعتبار شرط بودن و نبودن قصد قربت در آن، به واجب تعبدی و توصلی تقسیم شده است. واجب تعبدی، واجبی است که در تحقق آن قصد قربت (← نیّت) شرط است و بدون آن تحقق نمی‌یابد، مانند نماز، روزه و دیگر عبادات. واجب توصلی، واجبی است که غرض مولا با صِرف تحقق آن در خارج حاصل می‌شود؛ خواه با قصد قربت انجام گیرد یا با غرضی دیگر، مانند ادای دین، نجات غریق، خاک‌سپاری میت و تطهیر و شست‌وشوی لباس و بدن که غرض اصلی در این موارد، صرف تحقق آنها است، با هر قصد و نیتی که انجام گیرد.
[۷] نهایة الاصول، ص۱۱۰.
[۸] بحوث فی علم الاصول، ج۲، ص۶۳.
[۹] انوار الاصول، ج۱، ص۲۷۳.

تعریف دیگری برای تعبدی و توصلی به مشهور قدما نسبت داده شده است: توصلی واجبی است که غرض مولا از امر به آن برای مکلّف روشن است و تعبدی واجبی است که غرض از آن معلوم نیست.
[۱۰] اصول الفقه، ج۱، ص۶۶.
(← وجوب)
منابع:

فهرست مندرجات

۱ - پانویس
۲ - منبع


۱. اصطلاحات الاصول، ص۲۷۵.
۲. اصول الفقه، ج۱، ص۸۷.
۳. اصطلاحات الاصول، ص۲۷۶.
۴. اصول الفقه، ج۱، ص۸۲.
۵. اصول الفقه، ج۱، ص۷۲ و ۸۴.
۶. ارشاد العقول، ج۲، ص۱۱۲.
۷. نهایة الاصول، ص۱۱۰.
۸. بحوث فی علم الاصول، ج۲، ص۶۳.
۹. انوار الاصول، ج۱، ص۲۷۳.
۱۰. اصول الفقه، ج۱، ص۶۶.







جعبه ابزار