آتش (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از نامهای
دوزخ در
قرآن، «نار» است. آتش در بسیاری از آیات قرآن به عنوان
سمبل مجازات بدکاران بیان شده است.
کلمه «نار» و «نور» از نگاه برخی از واژه شناسان
عرب به یک ریشه میرسند.
ابن فارس در این باره میگوید: النون و الواو والراء اصل صحیح یدل علی اضاءة و اضطراب و قلة ثبات. منه النورو النار، سمیا بذلک من طریقة الاضاءة و لان ذلک یکون مضطربا سریع الحرکة.
(ن و ر) یک ریشه صحیح است که بر روشنی و موج و کم ثباتی دلالت میکند. از همین ریشه
نار و
نور بمعنای چیزی است که نورافشانی میکند. برخی از پژوهشگران در تبیین رابطه «نار» و «نور» گفتهاند: ان الضوء و الحرارة متلازمان؛ فانهما یتحصلان من التموج و الاهتزاز الشدید فی ذرات الشی ء و داخله. فاذا کان النظر الی جهة الضوء یقال: انه نور و یطلق علیه النور، و اذا لوحظ النظر الی جهة الحرارة یطلق علیه النار و یناسبها وجود الالف الدال علی التشعشع والارتفاع والتلالؤ.
روشنی و
حرارت همراه همیشگیاند که از موج و حرکت تند در ذرات و داخل یک شی بدست میآیند. وقتی به حیث نور آن نگریسته شود به آن نور گفته میشود و بر آن، «نور» اطلاق میگردد و وقتی که به حیث گرمایش آن نگریسته شود به آن «نار» گفته میشود و وجود الف در نار که
دلالت بر
شعاع و رفعت و برافروختگی دارد، با آن مناسبت دارد.
در قرآن، کلمه «نار (بدون الف و لام)» و «النار (با الف و لام)» در مجموع، ۱۴۵ بار تکرار شده است که در ۱۱۸ مورد
آتش جهنم ، دو مورد
آتش برزخ و ۲۵ مورد معانی مختلف
آتش دنیا مراد است. کاربردهای آتش در قرآن را بدین سان میتوان خلاصه کرد:
آتش به عنوان یکی از نشانههای
توحید و یکی از نعمتهای بزرگ
خداوند شمرده شده است که در دوام یافتن
زندگی انسان بر روی کره
زمین و ایجاد
تمدن اهمیت تمام دارد.
آتش، مبدا
آفرینش جن و
شیطان. در قرآن آمده است که آفرینش
ابلیس و جن از آتش بوده است. ابلیس
علت خودداری از
سجده بر
آدم را چنین در برابر خدا باز میگوید که مرا از آتش آفریدهای و آدم را از
گل. و چون آتش از
خاک برتر است، من از آدم برترم و سزاوار نیست که برای وی سجده کنم. برخی از
مفسران این
استدلال را بررسی کردهاند و دلایل چندی آوردهاند که برخلاف ادعای ابلیس، خاک برتر از آتش است. گفتهاند در خاک استعدادهایی است که در آتش نیست.
آتش، مبدا مشاهدات [موسی علیهالسّلام در آغاز
نبوت میباشد. در توصیف
بعثت حضرت موسی علیهالسّلام در قرآن، آتش وسیله
تجلی خداوند بر موسی است. رویداد بدین گونه بود که نخست از دور آتشی بر موسی نمایان شد و او که با خانواده اش در
بیابان راه گم کرده و درمانده بود، به سوی آن آتش رفت. چون به آن نزدیک شد، آتشی را دید که از درختی برخاسته و آن را در میان گرفته است. در این هنگام از آن
درخت آواز برآمد کهای موسی، همانا من خداوند هر دو جهانم و جز من خدایی نیست. تو در وادی مقدس گام نهادهای و اینک به پیامبری برگزیده میشوی.
معجزات خداوند به تو داده میشود تا برای هشدار به سوی فرعونیان بروی
قرآن مشخصا
مردم زمان
ابراهیم را
بت پرست میخواند. ابراهیم تصمیم گرفت که به مردم درسی بدهد. او تمامی بتها را شکست و تنها
بت بزرگ را باقی گذاشت. بعد از بازگشت مردم از یکدیگر پرسیدند که چه شده است تا اینکه بعضی یاد آوردند که جوانی به نام ابراهیم از بتها بد میگفت. بعد از اینکه ابراهیم حاضر شد، مردم از او سؤال کردند که با بتها چه کرده است و او پاسخ داد که چرا از بت بزرگ نمیپرسند. مردم پاسخ دادند که این بت قابلیت
شنیدن و حرف زدن ندارد و ابراهیم گفت که پس چرا او را
پرستش میکنید. مردم که شرمسار شده بودند تصمیم گرفتند او را به درون آتش بیندازند. خدا به آتش دستور داد
سرد شود و برای او بی خطر گردد. ابراهیم آسیب ندید ولیکن مردم همچنان به
اذیت او ادامه دادند. قرآن اشاره میکند که آنها خسران بزرگتر را به دست آوردند.
اءولبک الذین اشتروا الضللة بالهدی فما ربحت تجرتهم وما کانوا مهتدین مثلهم کمثل الذی استوقد نارا فلمآ اءضآءت ما حوله ذهب الله بنورهم وترکهم فی ظلمت لا یبصرون صم بکم عمی فهم لایرجعون. (
منافقان) کسانی هستند که
هدایت را به گمراهی فروختهاند؛ و این (
داد و ستد و)
تجارت (برای) آنها سودی نداده و خود هدایت نیافتهاند. مثل آنان، مثل کسی است که آتشی افروخته (تا در
بیابان تاریک راه خود را پیدا کند) ولی هنگامی که آتش اطرافش را روشن ساخت، خداوند (طوفانی میفرستد و) آن را خاموش میکند و آنها را در تاریکی وحشتناکی که چشم کار نمیکند، رها میسازد. آنها کر و گنگ و کور، بنا بر این (از راه خطا) باز نمیگردند!
در این آیه خداوند منافقان را به مسافری تشبیه کرده که در شب ظلمانی، در بیابانی گرفتار شده است و آتشی میافروزد تا در پرتو آن راه را از بیراهه تشخیص دهد و در گودالهای بیابان سرنگون نگردد. ولی همین که آتش را بر افروخت و اطرافش را روشن ساخت، ناگهان طوفانی سخت بر میخیزد و آن آتش را خاموش میسازد، و او دوباره در تاریکی وحشت انگیز، سرگشته و
حیران میماند و نمیداند چه کند. بنا بر این،
وجه شباهت در این تشبیه (حیرت زدگی و سرگردانی) است.
بنابر
آیات قرآن کسانی که
حق را کتمان میکنند، و آن را به بهای کمی میفروشند، آنها جز آتش چیزی نمیخورند؛ و هدایا و اموالی که از این رهگذر به دست میآورند، در
حقیقت آتش سوزانی است. و
خداوند ،
روز قیامت، با آنها سخن نمیگوید؛ و برای آنها
عذاب دردناکی است.
همچنین کسانی که اموال
یتیمان را به
ظلم و ستم میخورند، (در حقیقت،) تنها آتش میخورند؛ و بزودی در شعلههای آتش (دوزخ) میسوزند.
در قرآن و
حدیث واژه آتش (نار)، بیش از هر مورد دیگر در مورد
عذاب آخرت به کار رفته است. در این کتابها آتش وسیله عذاب جسمانی اصلی
کافران،
مشرکان و گنهکاران در سرای دیگر است. برخی از اینان در آتش جاودان خواهند بود و برخی دیگر تنها مدت معینی عذاب آن را خواهند چشید. تعبیرات قرآن در این باره متفاوت است. در پارهای از موارد تعبیر «عذاب النار» به کار رفته، در موارد دیگری تعبیر «نار جهنم» آمده و در موارد بسیار از این آتش اخروی با دو اصطلاح معروف «جهنم» و «جحیم» تعبیر شده است.
گفتنی است که در قرآن کلمه «نار» هنگامی که برای
آتش دوزخ بکار رفته با کلمه «جهنم» ترکیب گردیده است. در احادیث نیز کلمه «نار» مکرر در آتش دوزخ بکار رفته است.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «آتش (قرآن)».