ابد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابد به فتح همزه و باء و سکون دال
تلفظ می شود. ابد یکی از واژههایی است که در
کلام اسلامی و
فلسفه اسلامی کاربرد زیادی دارد.
ابد در
لغت به معنی دائم،
قدیم و
ازلی است و جمع آن،
آباد و
ابود است.
ابد اصطلاحا به معنی زمانی است که
اول و آخر نداشته باشد.
به عبارت دیگر مدتی است که نمیتوان انتهای آن را با
فکر و
تأمل تصور کرد و یا شیئی است که نهایت نداشته باشد.
فیلسوفان بین ابد زمانی و ابد غیر زمانی فرق می گذارند.
این مفهوم از دیرباز در آرا و
عقاید مذهبی ، خاصّه در باب
زمانیات به کار میرفته است، چنانکه در آیین مزدایی از زمان بیکرانه نام برده میشود و «میان زمان و ابدیت، تفاوت چندان روشنی وجود ندارد».
فروهران نیز مفهوم ابدی و ابدیت را در خود نهفته دارند
شهابالدین سهروردی نیز فروهران را که در برابر جهان مادی از گونهای ابدیت برخوردارند، با ارباب انواع یا ارباب اصنام انطباق داده است.
در بسیاری از
آیینهای هندی ، جز آیین بودایی که ظاهراً گرایشی به ابدیت و موجود ابدی در آن دیده نمیشود،
نیز از این مفهوم سخن رفته و بهویژه ماده را قدیم و ابدی میدانند
. در عهد عتیق و جدید نیز به کرات از مفهوم ابد و مشتقات آن دربارۀ خداوند بیآغاز و انجام، و
ملکوت و پدیدههایی چون
سعادت و شقاوت یاد شده است
در
قرآن مجید ۲۹ مرتبه واژۀ ابد، گاه در مفهوم دنیوی آن یعنی هرگز
و گاه در مفهوم اخروی یعنی خارج از زمان و غالباً همراه و مرادف با «خالد»
بهکار رفته است.
مفهوم ابد از جمله مفاهیم کهنی است که در فلسفۀ
مابعدالطبیعه در مواضع گوناگون از آن سخن رفته است.
عقول ارسطویی ، احیاناً متصف به ابدیت بودهاند و البته پیداست که «جوهرهای جاودان» و «انسانهای ابدی» که ارباب انواع افلاطونی و مثل او هستند
و نیز «محسوسات ازلی»
از ابدیت برخوردارند. در تمدن اسلامی، در دو مکتب عمدۀ اشراق و مشّاء با اختلافاتی که در تعابیر دارند، نیز در
علم کلام باتوجه به هدف خاص آن، این مفهوم مورد بحث و استفاده بوده است. کندی اشیاء ابدی را در متن تعریف
فلسفه ذکر کرده است: «فلسفه، علم به
اشیاء ابدی کلی است».
ابن سینا نسبت ابدیات را به عنوان پدیدههای نامتغیر، به
زمان ، به عنوان پدیدهای متغیّر، «
دهر » مینامد و نسبت ابدیات به ابدیات را «
سرمد ». از اینرو، وی ذات حقتعالی را سرمدی، عقول و
جواهر مجرد را دهری و متغیرات را زمانی دانسته است.
شهابالدین سهروردی نیز گذشته از آنکه زمان را ابدی و ازلی دانسته، فیوضات
حق را نیز به دلیل ذات او که در «ابدالآباد بیحد و نهایت است» ازلی و ابدی دانسته و اشاره کرده که به همین دلیل اهل سعادت از نعیم ابدی برخوردارند
ولی
غزالی ،
جهان مادی را ازلی و ابدی نمیشمارد، بلکه به عقیدۀ او فقط ذات
خداوند ازلی و ابدی است.
صدرالدین شیرازی برحسب دستگاه فلسفی خود، اصالت
وجود ، ازل و ابد و ازلیات و ابدیات را به وجود ارجاع داده و آنها را مراتب و جلوههای وجود یکپارچۀ ساری در همۀ
جهان دانسته است. اما در حوزۀ اندیشههای کلامی:
ناصرخسرو قبادیانی پس از اشاره به معنای «خلود» و «ابد» و «ازل»، ابد را به بیآخر، و ازل را به بیاول تعبیر کرده و گفته است: هرچه ازلی باشد، ابدی است، زیرا ازلی آن باشد که تغییر و تبدیل در او راه نیابد و فنا نپذیرد، پس بقای آن را پایان نباشد. وی همچنین
جوهر انسان را جوهری ابدی یعنی بیپایان ــ نه بیآغاز ــ دانسته است.
ابن حزم اندلسی
نیز پس از بحث در مفهوم ابد و ازل اشاره کرده که عمدۀ توجه ارباب مذاهب پس از ازلیت و ابدیت حقتعالی، به ابدیت نفوس در
بهشت و
دوزخ ، و
عذاب و لذت جاوید است، همچنانکه شهرستانی نیز ضمن بیان عقاید فرقهها و لذت جاوید است، همچنانکه شهرستانی و نیز ضمن بیان عقاید فرقهها و مکاتب مختلف، از موجودات ازلی و ابدی از دیدگاه آنان سخن رانده است.
در بیانات ذوقی
عرفا و استدلالات اشراقی مفهوم ابد و ازل و مشتقات آن فراوان به چشم میخورد. برخی پس از تعریف متداول ابد و ازل، به «محدث» و «قدیم» از همین باب اشاره کردهاند.
صدرالدین قونوی نیز دربارۀ ابدیت نفوس آدمی و
سعادت و شقاوت ابدی سخن رانده است.
اما قیصری گوید: «ازلیّت آزال و ابدیتآباد ویژۀ وجود الهی است». وی زمان را همچون سهروردی
ابدی و ازلی میداند و مانند
بغدادی بر آنست که زمان مقدار وجود است نه مقدار حرکت. از همینرو ازل آزال و ازل و ابد و دهر و
سرمد به نظر او مراتب وجودند.
شاه نعمتاللـه ولی «عالم اعیان ثابته یا مظهر اسم اول مطلق و باطن مطلق» و به تعبیر دیگر اسماءاللـه را ازلی و ابدی میداند و بر ان است که تجلی اسماء نامتناهی است، و تجلی جمالی و کمالی حق در نشأت دنیا متناهی و در نشأت آخرت ابدی است، و اسمائی که ظهور احکام ایشان ابدی است، اسمائی هستند که بر دار
آخرت حاکمند.
شیخ مکی یکی از مفسران
محییالدین بن عربی نیز گوید: معنای سخن شیخ که گوید انسان، نشأت دائم ابدی است، آن است که انسان در نشأت آخرت، جاوید و ابدی است. وی سپس از قول قیصری میگوید که چون
انسان از «روحی قدیم» نشأت گرفته پس ابدی است «و الا تخلف معلول از علت تامّه لازم آید».
(۱) قرآن کریم.
(۲) کتاب مقدس.
(۳) ابن حزم، علی بن احمد، الفصل، قاهره، ۱۳۱۷-۱۳۲۱ق.
(۴) ابن رشد، محمد بن احمد، تفسیر مابعدالطبیعه، بیروت، ۱۹۳۸م.
(۵) ابن سینا، «شرح خطبۀ غرّای ابن سینا»، به کوشش عبداللـه نورانی، معارف، دورۀ ۲، شم ۲، ۱۳۶۴ش.
(۶) ابن سینا، التعلیقات، به کوشش بدوی، قاهره، ۱۹۷۳م.
(۷) ابن ملکا، هبهاللـه بن علی، المعتبر فیالحکمه، حیدرآباد، ۱۳۵۸ق.
(۸) ارسطو، مابعدالطبیعه، ترجمۀ شرفالدین خراسانی، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۹) بوزانی، الساندرو، «اندیشۀ ایرانی پیش از اسلام»، تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش م م شریف، ترجمۀ کامران فانی تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۰) سهروردی، یحیی بن حبش، مجموعۀ مصنفات شیخ اشراق، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۱۱) شاه نعمتاللـه ولی، کشف الاسرار، به کوشش هانری جواد نوربخش، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۱۲) شایگان، داریوش، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۱۳) شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، به کوشش عبدالعزیز محمد الوکیل، قاهره، ۱۹۶۸م.
(۱۴) شیخ مکی، محمد بن محمد، الجانب الغربی فی حل مشکلات الشیخ محییالدین بن عربی، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۱۵) صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الاسفار، تهران، ۱۳۸۳ق.
(۱۶) صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق، «تبصرهالمبتدی و تذکره المنتهی»، به کوشش نجفقلی حبیبی، معارف، س ۲، شم ۱، ۱۳۶۴ش.
(۱۷) غزالی، محمد بن محمد، تهافت الفلاسفه، به کوشش سلیمان دنیا، قاهره، ۱۳۷۴ق.
(۱۸) قدیر، س ا، «تفکر فلسفی در هند پیش از اسلام»، تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش م م شریف، ترجمۀ فتحاللـه مجتبایی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۹) قطبالدین شیرازی، شرح حکمهالاشراق، تهران، ۱۳۱۵ق.
(۲۰) قیصری، داود بن محمود، «نهایه البیان»، در رسایل قیصری، به کوشش سید جلالالدین آشتیانی، مشهد، ۱۳۵۷ش.
(۲۱) کندی، یعقوب بن اسحاق، رساله الکندی فی حدود الاشیاء ورسومها، به کوشش محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره، ۱۳۶۹ق.
(۲۲) میرداماد، محمد بن محمد، القبسات، به کوشش مهدی محقق، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۲۳) ناصرخسرو، «رساله در جواب نود و یک مسئله فلسفی»، ضمیمۀ دیان اشعار، به کوشش مهدی سهیلی، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۲۴) هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، به کوشش و ژوکوفسکی، لنینگراد، ۱۹۲۶م.
(۲۵) یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، ۱۳۴۷ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابد»، ج۲،ص۶۱۰. خاتمی، سید احمد، فرهنگ علم کلام، ص۴۶، انتشارات صبا.