• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابن‌ امّ‌مکتوم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عبداللّه (عمرو ) بن قیس بن زایدة‌ بن اصم، ازبنی‌عامر بن لوی و مؤذن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بود.



نام مادر او عاتکه، ام مکتوم دختر عبدالله بن عنکشه است. عبداللّه پسر دایی خدیجه و از نخستین اسلام آورندگان به شمار می‌رود
[۴] الاستیعاب، ج‌۳، ص‌۱۱۹
که در کودکی نابینا شد. برخی این حدیث قدسی را درباره او دانسته‌اند که خداوند فرمود:هرگاه چیز ارزش‌مندی از بنده‌ام بگیرم، پاداشی جز بهشت برای او نمی‌یابم. از زندگی وی در مکه بیش از این اطلاعی در دست نیست.


برپایه روایتی، ابن‌ام‌مکتوم نخستین صحابی رسول‌خدا بود که با مُصعب بن عمیر پیش از هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) وارد یثرب شد تا مردم آن‌جا را با قرآن آشنا کند؛ گرچه از واقدی نقل است که اندکی پس از بدر ، به مدینه هجرت کرد.
[۷] الاستیعاب، ج‌۳، ص‌۱۱۹.
او و بلال در مدینه، اذان‌گوی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بودند و هریک پیش‌تر می‌رسید، اذان می‌گفت و دیگری هنگام نماز اقامه می‌گفت.
[۸] یعقوبی، ج‌۲، ص‌۴۲
بر پایه روایتی، حضرت فرمود:(در ماه رمضان ) چون بلال شبان‌گاه ندا می‌دهد، بخورید و بیاشامید تا زمانی که عبدالله ندا در دهد.
عبدالله از علاقه‌مندان به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بود. در غزوه اُحد ، وقتی شایعه قتل پیامبر در مدینه پیچید، وی که به جای حضرت در مدینه نماز می‌گزارد، به‌تندی فراریان را سرزنش کرد واز آنان خواست تا اورابه اُحد ببرند. درمیان راه، به هرکسی که می‌رسید از حال پیامبر می‌پرسید تا از سلامت حضرت آگاهی یافت؛ آن‌گاه به مدینه بازگشت.
[۱۰] المغازی، ج‌۱، ص‌۲۷۷

برخی ازمورّخان عبداللّه‌را دربسیاری ازغزوات و گویا در سیزده جنگ ، جانشین رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در‌مدینه دانسته‌اند.
[۱۱] تاریخ ابن خیاط، ص‌۶۰‌
بیش از این، یادی از او در تاریخ نیست تااین‌که گویا در نبرد قادسیه (۱۶‌هجری) شرکت کرد و پرچم سیاهی به دست داشت. برخی گفته‌اند:او در همان نبرد به شهادت رسید؛
[۱۳] سیر اعلام النبلا، ج‌۱، ص‌۳۶۵.
امّا به نقلی پذیرفتنی‌تر، وی پس از آن به مدینه بازگشت و در آن‌جا درگذشت.




۳.۱ - آیه ۹۵ سوره نساء

به نظر بعضی از مفسّران، چون آیه ۹۵ نساء (لایستَوِی القعِدونَ مِن‌المؤمنینَ وَ... المُجهدون فِی سَبیلِ اللّهِ بأمولِهم و أنفسِهِم) نازل شد، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) کاغذ و قلمی خواست تا آن را از طریق کاتبان به همگان ابلاغ کند. ابن‌ام‌مکتوم به حضرت عرض کرد:ای رسول خدا! آیا برای من که نابینا هستم، رخصتی نیست؟ بدین‌گونه عبارت «غَیرُ أُولِی الضَّررِ» نازل شد و آیه به صورت «لایستَوِی القعِدونَ مِنَ المؤمِنین غَیرَ أوُلی الضَّررِ = مؤمنانی که بی‌هیچ رنج و آسیبی از جنگ می‌گریزند، با کسانی‌که با مال و جان خویش جهاد می‌کنند، برابر نیستند»، درآمد.
[۱۷] جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۳۰۹‌-۳۱۱
طبرسی آیه را درباره متخلّفان از جنگ تبوک • دانسته که با نزول این قطعه از آیه، عبدالله ابن امّ مکتوم از آن استثنا شده است.
[۱۸] مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۱۴۷.


۳.۲ - در سوره عبس

دیگر جایی که مفسّران از او یاد کرده‌اند، در ذیل آیات ۱ تا ۱۰ سوره عبس است که گفته‌اند:مقصود از أعمی، ابن‌امّ‌مکتوم است:«عَبَس و تَوَلّی _ أَنَ جاءَهُ الأعمی _ وَ ما یدریک لَعلّهُ یزّکی _ أَو یذَّکرُ فَتَنفعَه الذِّکری _ أَمّا مَنِ استَغنی _ فَأنتَ لَه تَصَدّی _ وَ ما عَلَیک أَلاّ یزَّکی _ و أمّا مَن جاءک یسعی _ وَ هُوَ یخشی _ فَأَنتَ عَنه تَلهّی» روی را ترش کرد و سر برگردانید؛ چون آن نابینا به نزدش آمد و تو چه دانی؟ شاید که او پاکیزه شود یا پند گیرد و این پند تو سودمندش افتد؛ امّا آن‌که او توان‌گر است، تو روی خود بدو می‌کنی، و‌اگر هم پاک نگردد، چیزی برعهده تو نیست، و‌امّا آن‌که با کوشش و شتاب آمده، در حالی که می‌ترسد، تو از او (به دیگران) می‌پردازی.» طبری از سه طریق، ( ابن‌عبّاس ، عایشه و قتاده ) نقل می‌کند که روزی پیامبر در پی اندرز عتبة بن ربیعه ، ابوجهل و عبّاس بن عبدالمطّلب بود که ابن‌ام‌مکتوم نابینا، به سوی حضرت آمد و بی‌توجّه به گفتوگوی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) خواست تا آیه‌ای از قرآن را بدو بیاموزد. رسول خدا از وی روی گرداند و با رنجش از سخن او، به سران روی کرد. چون کار پیامبر تمام شد و به سوی اهل خویش باز می‌گشت، خداوند آیات پیش‌گفته را نازل کرد. از این پس، پیامبر او را گرامی می‌داشت و نیاز وی را برمی‌آورد.
[۲۰] جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۶۴ و ۶۵‌.
[۲۱] کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۳۸۱ و ۳۸۲.

این سخن با باور شیعه ، هم‌ساز نیست؛ از این‌رو طبرسی پس از ذکر داستان پیشین، از سیدمرتضی نقل می‌کند که در ظاهر آیات هیچ دلالتی بر این‌که مخاطب آن، پیامبر باشد وجود ندارد؛
[۲۳] مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۶۶۴‌.
بلکه قراینی وجود دارد که مقصود از آن غیر رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است؛ زیرا عبوسی حتّی در مواجهه با دشمنان سرسخت، از صفات پیامبر نیست؛ چه رسد با مؤمنان. مؤید این سخن، آیات قرآن است که فرمود:«و‌إنّک لَعلی خُلُق عظیم»، «وَلَو کنتَ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لاَنفَضّوا مِن حَولِک». از امام صادق (علیه‌السلام) نیز نقل است که آیه درباره مردی از بنی‌امیه است. علاّمه طباطبایی و نیز جعفر مرتضی عاملی،
[۲۷] الصحیح من سیرة النبی، ج‌۳، ص‌۱۵۵ به بعد.
به تحلیل تاریخی، کلامی و اخلاقی درباره شأن نزول این آیات پرداخته‌اند که برآیند آن، نفی ارتباط آن‌ها با رسول‌خدا است.


(۱)قرآن کریم.
(۲) الاصابة فی تمییز الصحابه.
(۳) تاریخ خلیفة، ابن‌خیاط.
(۴) تاریخ الیعقوبی.
(۵) جامع‌البیان عن‌تأویل آی‌القرآن.
(۶) ابن‌حزم، جمهرة انساب‌العرب.
(۷) الدّرالمنثور فی‌التفسیر بالمأثور.
(۸) سیر اعلام النبلاء.
(۹) الصحیح من سیرة‌النبی الاعظم.
(۱۰) الطبقات الکبری.
(۱۱) کشف‌الاسرار و عدّة‌الابرار.
(۱۲) مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن.
(۱۳) المغازی.
(۱۴) المیزان فی تفسیر‌القرآن.
(۱۵)الاستیعاب فی معرفة الاصحاب.


۱. الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۵۵.    
۲. الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۵۵.    
۳. جمهرة انساب‌العرب، ص‌۱۷۱.    
۴. الاستیعاب، ج‌۳، ص‌۱۱۹
۵. الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۵۶.    
۶. الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۵۶.    
۷. الاستیعاب، ج‌۳، ص‌۱۱۹.
۸. یعقوبی، ج‌۲، ص‌۴۲
۹. الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۵۶.    
۱۰. المغازی، ج‌۱، ص‌۲۷۷
۱۱. تاریخ ابن خیاط، ص‌۶۰‌
۱۲. الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۶۰.    
۱۳. سیر اعلام النبلا، ج‌۱، ص‌۳۶۵.
۱۴. الاصابه، ج‌۴، ص‌۴۹۵.    
۱۵. الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۶۱.    
۱۶. نساء/سوره۴، آیه۹۵.    
۱۷. جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۳۰۹‌-۳۱۱
۱۸. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۱۴۷.
۱۹. عبس/سوره۸۰، آیه۱-۱۰.    
۲۰. جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۶۴ و ۶۵‌.
۲۱. کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۳۸۱ و ۳۸۲.
۲۲. الدرالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۴۱۶ و ۴۱۷.    
۲۳. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۶۶۴‌.
۲۴. قلم/سوره۶۸، آیه۴.    
۲۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۲۶. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۰۳.    
۲۷. الصحیح من سیرة النبی، ج‌۳، ص‌۱۵۵ به بعد.




جعبه ابزار