ابوسلیمان دارانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَبوسُلِیمانِ دارانی، عبدالرحمن بن احمد بن عطیّة عنسی دارانی، از عرفای سدة ۲ ـ ۳ق بود.برخی نیز او را با انتساب به نام جدش، عبدالرحمن بن عطیه گفته اند.
او را از آن جهت عنسی گفتهاند که منسوب به
بنی عنس بن مالک از قبایل یمن است.
وی در حدود سال ۱۴۰ق متولد شد.
مولد ومنشأ او قریة دارایا از قراء
دمشق بوده
و به همین جهت به دارانی شهرت یافته است، گرچه این نسبت در
لغت برخلاف قیاس است.
برخی گفتهاند که اصل وی از واسط
عراق بوده، ولی در دمشق اقامت داشته است.
،
ابوسلیمان از
عبدالواحد بن زید ،
سفیان ثوری ،
ربیع بن صبیح و دیگر عراقیان
حدیث روایت کرده
و گفتهاند که با یزید بسطامی هم مکاتبه داشته است.
از معاصران او میتوان ابوجعفر معروف به
ابن فرخی و نیز معروف کرخی را که مصاحب وی بود، نام برد.
از خویشان وی برادرش داوود بن احمد
و فرزندش سلیمان
را میتوان یاد کرد که هر دو از مشایخ بزرگ
شام بودهاند.
از جملة کسانی که از ابوسلیمان روایت کرده اند، شاگردش
احمد بن ابی الحواری و
حمید بن هشام عنسی و
عبدالرحیم بن صالح را میتوان نام برد.
وی ظاهراً برای استماع حدیث به عراق سفر کرده است
و در یکی از سفرهایش که در حدود سال ۲۰۳ق بوده، مدتی در
بغداد اقامت داشته است.
گفتهاند که وی در عراق عابدتر بوده و در شام عارف تر.
وی به
مکه نیز سفر کرده است
گفتهاند که چون ابوسلیمان مدعی دیدار و گفت و گو با
فرشتگان بوده، مردم دمشق او را از آن شهر اخراج کردند، ولی دوباره او را به شهر بازگرداندند.
در تاریخ وفات او بین ۲۰۴ تا ۲۳۵ ق اختلاف است.
وی در قریة داریا مدفون شد و برگور او بنایی بوده و موقوفاتی داشته است
و در عهد یاقوت هم، مزارش معروف بوده است.
روش ابوسلیمان در
تصوف ، متابعت دقیق از
قرآن و
سنت بود، چنانکه هیچ فکری یا عملی را نمیپذیرفت، مگر اینکه با دو شاهد عادل یعنی کتاب و سنت منطبق باشد.
در
ریاضت و
کم خوری به جایی رسیده بود که او را «بندار الجائیعن» لقب داده بودند.
به گفتة او «جوع» ذخیره ای از خزاین
خداوند است و جز به محبان خاص عطا نمیگردد.
وی
خوف را برتر از رجا میدانست و میگفت که اگر رجا بر خوف غالب شود، وقت آشفته و تباه میگردد
ترک
دنیا و خواسته های آن شرط کمال است و هر چیز که
انسان را به خود مشغول دارد، او را از خدا دور میسازد.
از این رو هر کس که وجه تعیش طلب کند، یا
زن خواهد، یا به نوشتن
حدیث مشغول شود، میل به دنیا دارد.
وی نسبت به تشکیل خانواده و داشتن فرزند نیز نظر خوشی نداشت و میگفت هر کس فرزند بخواند، نادان است، زیرا فرزند انسان را از
عبادت خداوند دور میدارد
و اگر دوستی دنیا در دل قرار گرفت، دوستی آخرت از دل برود.
وی مقامات را بر ۳ نوع میدانست:
زهد ،
ورع و
رضا و اساس اعمال سالک را نیز بر ۴ رکن، خوف،
رجا ،
تعظیم و
حیا .
ابوسلیمان با سماع چندان موافق نبودو میگفت هرکه از آواز خوش از جای درآید، دل او ضعیف بود و باید آن را مدارا کرد.
چنین کسی چون کودکی است که به آواز خوش او را میخسبانند.
در نظر او هر چه در دل نباشد، به سماع نیز پیدا نشود.
(۱) ابن ابی حاتم، عبدالرحمن، الجرح و العتدیل، بیروت، ۱۹۵۳م.
(۲) ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، تلبیس ابلیس، ترجمة علیرضا ذکاوتی، تهران، ۱۳۶۸ ش.
(۳) ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، صفة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری، بیروت، ۱۴۰۶ ق/۱۹۸۶ م.
(۴) ابن خلکان، وفیات.
(۵) ابن شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۴ م.
(۶) ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، دمشق، دارلبشیر.
(۷) ابن کثیر، البدایة.
(۸) ابن ملقن، عمر بن علی، طبقات الاولیاء، به کوشش نورالدین شربیه، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
(۹) ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷ م.
(۱۰) انصاری هروی، خواجه عبدالله، طبقات الصوفیه، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، ۱۳۴۱ ش.
(۱۱) باخرزی، یحیی، اورادلاحباب و فصوص الآداب، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ ش.
(۱۲) جامی، عبدالرحمن بن احمد، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدی پور، تهران، ۱۳۳۶ ش.
(۱۳) خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ ش.
(۱۴) خولانی، عبدالجبار، تاریخ داریا، به کوشش سعید افغانی، دمشق، ۱۹۷۵ م.
(۱۵) ذهبی، محمد بن احمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶ م.
(۱۶) سراج طوسی، عبدالله بن علی، اللمع فی التصوف، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۹۱۴ م.
(۱۷) سلمی، محمد بن حسین، طبقات الصوفیة، به کوشش پدرسن، لیدن، ۱۹۶۰ م.
(۱۸) سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۵ ق/۱۹۶۶ م.
(۱۹) سهروردی، عمر بن محمد، عوارف المعارف، به کوشش قاسم انصاری، تهران، ۱۳۶۴ ش.
(۲۰) عطار نیشابوری، فریدالدین، تدکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ ش.
(۲۱) عین القصاة همدانی، عبدالله بن محمد، رسالة شکوی الغریب، به کوشش عفیف عسیران، تهران، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۲ م.
(۲۲) غزالی، محمد بن محمد، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۲۳) قشیری، عبدالکریم، ترجمة رسالة قشیریه از ابوعلی حسن بن احمد عثمان، به کوشش بدیع الزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۶۱ ش.
(۲۴) قشیری، عبدالکریم، الرسالة القشیریـة، به کوشش معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸ م.
(۲۵) کاشانی، محمود بن علی، مصباح الهدایـة و مفتاح الکفایـة، به کوشش جلال الدین همایی، تهران، ۱۳۲۳ ش.
(۲۶) مستملی بخاری، اسماعیل بن محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۳ ش.
(۲۷) مکی، محمد بن علی، قوت القلوب، قاهره، مکتبـة البالی الحلبی.
(۲۸) میبدی، ابوالفضل، کشف الاسرار وعدة الابرار، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ ش.
(۲۹) هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ ش.
(۳۰) یافعی، عبدالله بن اسعد، روض الریاحین فی حکایات الصالحین، قبرس، مؤسسة عمادالدین.
(۳۱) یافعی، عبدالله بن اسعد، مرآة الجنان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۸ ق.
(۳۲) یاقوت، بلدان.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوسلیمان دارانی»، ج۵، ص۲۲۳۱.