استغفار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
درخواست
آمرزش از
خداوند را اِستغفار گویند. مورد بحث در
فقه،
استغفار گفتاری است که از آن در بابهایی مانند
طهارت،
صلات،
صوم،
حج،
تجارت،
ظهار و
کفّارات به مناسبت سخن گفته شده است.
واژه استغفار به معنای درخواست مغفرت
از ریشه «غـفـر» در لغت به معنای پوشش است
، چنان که گفته میشود: «اصبغ ثوبک بالسواد فهوأغفر لوسخه = لباست را رنگ سیاه کن تا در برابر چرک پوشانندهتر باشد».
به کلاهخود نیز از آن جهت که سر را از آسیبها میپوشاند، مِغفَر میگویند
و پارچهای را که بهصورت آستر، یک سوی لباس را پوشش میدهد، غَفَر مینامند.
استغفار در اصطلاح، به معنای درخواست زبانی یا عملی
آمرزشو پوشش
گناهاز پیشگاه
خداوند، و هدف از آن درخواست
مصونیت از آثار بد گناه و
عذاب الهی است.
برخی، واژه استغفار در
آیاتی از
قرآن را به
ایمان،
اسلامیا گزاردن
نمازتفسیر کردهاند که به مصادیق استغفار در مقام عمل اشاره دارند.
استغفار یا
قولی است مانند گفتن «استغفر اللّه» و یا
فعلی مانند انجام دادن عملی که موجب آمرزش انسان میگردد.
استغفار گرچه فی نفسه
مستحب است، لیکن گاهی به جهت عوارضی
واجب یا
حرام میگردد. از این رو، استغفار به لحاظ حکم سه گونه است:
استغفار از آن جهت که بهترین
دعا و
عبادت به شمار میرود، در همۀ حالات به ویژه موارد ذیل
مستحب است:
بین دو سجدۀ
نماز؛
بعد از
تسبیحات اربعه؛
در
قنوت به خصوص قنوت
نماز وتر؛
هنگام
سحر؛
برای
میّت هنگام
تشییع جنازه،
دفن و
زیارت قبر او؛
در
نماز باران؛
در
ماه رمضان؛
برای ترک برخی آداب و
سنن مانند استغفار برای
لطمه زدن بر
سر و
صورت خود به عنوان
کفّارۀ آن.
استغفار به عنوان
کفّارۀ واجب بر
محرم در صورت
جدال کمتر از سه بار و
فسوق،
یا بدل کفّارۀ واجب بر کسی که توان انجام هیچ یک از
خصال کفّاره (آزاد کردن
برده، گرفتن دو ماه
روزه یا
اطعام یا
پوشاندن شصت
فقیر) را ندارد
واجب است.
البته بدلیّت استغفار در
کفّارۀ ظهار در صورت ناتوانی از پرداخت
کفّاره، مورد اختلاف است.
در وجوب استغفار در
نماز میّت و نیز از سوی غیبت کننده برای کسی که او را
غیبت کرده، اختلاف است.
استغفار برای
مشرکان و
کفّار- به نصّ
قرآن کریم- و نیز مخالفان و
منافقان،
حرام است.
مفهوم آمرزش خواهی ۶۸ بار در
قرآن آمدهاست: ۴۳ مورد از آن در هیئتهای گوناگون باب استفعال، ۱۷ مورد در قالب «إغفر»، سه مورد به صیغه «یغفر»، دو مورد «تغفر» و یک بار بهصورت «مغفرة» بهکار رفته است.
در دو
آیه نیز فرمان استغفار با واژه «حِطَّة» آمده و نقل شدهاست که
خداوند به
بنی اسرائیل فرمان استغفار داد تا مشمول
مغفرت الهی قرار گیرند.
کیفیّت پوشاندن گناه از بحث استغفار خارج است و از جمله
افعال الهی به شمار میرود و از آن تحت عناوین
غفران،
عفو،
تکفیر سیّئه و تبدیل آن به
حسنه بحث میشود.
در
شریعت اسلامی، استغفار بهصورت بهترین
عبادت و
دعا مطرح، و فراوانی انجام دادن آن توصیه شده و شاخصترین تعبیر از آن، با جمله «استغفرالله»است.
استغفار از عبادتهایی است که در [[|شریعت مقدس]]، نسبت به آن،
ترغیب و
تشویق بسیار شده است؛
چندان که بیشتر دعاهایی که از
معصومان علیهم السّلام به یادگار مانده،- با عبارات و الفاظ گوناگون- متضمّن استغفار است.
فرمان
توبه پس از
امر به استغفار در
آیات ۳، ۵۲ و ۹۰
سوره آل عمران:«واَنِاستَغفِروا رَبَّکُم ثُمَّ توبوا اِلَیهِ» به دو دلیل، نشان دهنده مغایرت مفهوم استغفار و توبه است:
۱. عطف توبه بر استغفار با کلمه «ثمّ» که فاصله و ترتیب را میرساند.
۲. اصل در
کلام هر گویندهای تأسیس و
اراده معنای جدید است.
بنابراين
تفاوت آن با توبه این است که توبه،
بازگشت به سوی
پروردگار با
پشیمانی از عمل بد خویش است، ولی استغفار، درخواست
مغفرت و
آمرزش از او است. البته در این که
قوام استغفار به توبه است یا نه، میان فقها اختلاف است.
درباره مغایرت استغفار با توبه، وجوهی گفته شده که میتوان آنها را در دو وجه خلاصه کرد:
۱.استغفار، آمرزش خواهی از
گناهان برای
پیراستن روح از آلودگیها و نابودی باورها و اعمالی، مانند
شرک و
معصیت است و توبه، اقدام برای
آراستن روح به
صفات پسندیده، مانند
توحید و
ایمان و امتثال فرمانهای الهی است، در نتیجه استغفار، طلب
آمرزش؛ ولی توبه بازگشت به
خدا در مقام
عمل است.
۲. منظور از استغفار، درخواست آمرزش از گناهان پیشین، و مقصود از توبه،
پشیمانی و بازگشت به خدا درباره گناهانی است که امکان دارد در آینده واقع شود.
با توجّه به تفاوت معنای توبه و استغفار، توبه بهصورت مکمّل استغفار در جهت رسیدن به هدف آن، یعنی آمرزش مطرح است.
عدهای در تفاوت میان استغفار و توبه به تفاوت متعلّق آن دو اشاره کرده و استغفار را به
گناهان کوچک، و توبه را به
گناهان بزرگ مربوط دانستهاند.
در یک
آیه، استغفار پس از توبه آمده و برآن عطف شده است: «اَفَلا یَتوبونَ اِلَی اللّهِ ویَستَغفِرونَهُ»
؛ امّا چون عطف در این آیه با «واو» که برای جمع است صورت پذیرفته، با مغایرت استغفار و توبه منافاتی ندارد.
برخی امر به توبه پس از استغفار را در
آیات سوره هود، تأکید همان امر اوّل و «ثمّ» را به معنای واو دانستهاند.
برخی نیز معتقدند چنانچه در موردی استغفار به تنهایی بهکار رفته باشد، معنای توبه را نیز دربردارد.
اهمّیت استغفار از جهات گوناگونی قابل تبیین است:
۱.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)و دیگر
پیامبران به استغفار سفارش کرده و عموم مردم بدان فرمان داده شدهاند، چنان که ۸
آیه، به آمرزش خواهی ترغیب عمومی کرده و نزدیک به ۳۰ آیه، از استغفار پیامبران سخن به میان آورده و ۵ آیه نیز شخص رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) را به آن مأمور کرده است.
۲.
فرشتگان برای
مؤمنانو اهل
زمین استغفار میکنند.
۳. درخواست آمرزش
گناه، صفت
پرهیزکاران معرّفی شده است
: «...لِلَّذینَ اتَّقَوا... اَلَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا اِنَّنا ءامَنّا فَاغفِرلَنا».
در
آیات و روایات، آثار سازنده و ارزشمندی از قبیل
صلاح جامعه، نزول
برکات الهی، و مصونیّت از
عذاب دنیوی و
اخروی برای آن بیان شده است که با تفصیل بیشتر ارائه میگردد.
براساس آیه۳۳
سوره انفالتا زمانی که مردم اهل استغفار باشند،
خداوند آنان را
عذاب نخواهد کرد: «...وماکانَاللّهُ مُعَذِّبَهُم وهُم یَستَغفِرون».
ابتدای آیه یاد شده، به عامل دیگر پیشگیری از عذاب، یعنی وجود رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در میان مردم اشاره دارد.
مفسّران درباره این آیه، شأن نزولهای خاص و احتمالات گوناگونی ذکر کردهاند؛ ولی آیه، این قانون کلّی را دربردارد که وجود رسول خدا(صلی الله علیه وآله)در میان مردم و استغفار مردم، هر دو عامل
امنیّت آنان در برابر
بلاهای سخت و سنگین و مجازاتهای دردناک طبیعی و غیر طبیعی، همانند
سیل،
زلزله و جنگهای ویرانگر است.
حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام)میفرماید: در روی زمین، دو ابزار امنیّت از عذاب الهی وجود داشت: یکی از آن دو وجود پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)بود که با رحلت آن حضرت برداشته شد؛ ولی دیگری که استغفار است، همواره برای همگان وجود دارد، پس بدان
تمسّک جویید. آنگاه آیه پیشین را
تلاوتکردند.
در آیه ۱۰
سوره نوحدر پی
فرمان حضرت نوح(علیه السلام) به استغفار،
صفت بسیار بخشنده بودن
خداوند مطرح شده است: «فَقُلتُ استَغفِروا رَبَّکُم اِنَّهُ کانَ غَفّارا». وصف
غفّار، همانند اوصاف
غفور،
رحیمو
ودود... به
وعده مهم و
بشارت بزرگ الهی به
آمرزش گناهان و
نزول رحمت بر
بندگان اشاره دارد.
در
روایتی استغفار از
گناه، عامل زدودهشدن زنگارهای گناه از
روح انسان و بخشیدن جلای معنوی به روح، دانسته شدهاست.
آیات ۱۱ـ۱۲
سوره نوح
به نجات از
خشکسالی با آمدن
بارانهای فراوان، رفع
فقر و
تنگدستی و زیاد شدن
درآمد و
روزی اشاره دارد: «یُرسِلِ السَّماءَ عَلَیکُم مِدرارا ویُمدِدکُم بِاَمول...».
بر اساس
آیه ۱۲
سوره نوحرفع مشکل بیفرزندی، یا ازدیاد
فرزندان از آثار استغفار شمرده شده است: «ویُمدِدکُم بِاَمول وبَنینَ...».
استغفار واقعی عامل دستیابی
انسان به
زندگی خوب و زیبای توأم با
ثروت، رفاه،
امنیّت و
عزّت است
: «ویَجعَل لَکُم جَنّـت ویَجعَل لَکُم اَنهـرا»، چنانکه در آیه ۳
سوره هوداز این دنیای خوب مادّی به متاع نیکو یاد شده است: «واَنِ استَغفِروا رَبَّکُم ثُمَّ توبوا اِلَیهِ یُمَتِّعکُم مَتـعـًا حَسَنـًا».
برخی نیز
متاع حسن را
عمر دراز،
قناعت، رها کردن مردم و رویآوری به
خداوند در نتیجه آمرزشخواهی دانستهاند.
در نقلی،
حسن بصری اشخاصی را که از خشکسالی، فقر و تنگدستی و نداشتن
فرزند رنج میبردند وبرای رفع آن در پی راه حلّی بودند، به استغفار سفارش و به
آیات ۱۰ـ۱۲
سوره نوح
استنادکرده است.
فرمان و
تشویق به استغفار در بسیاری از
آیاتو
توبیخ ترک آن در برخی دیگر، چون «اَفَلا یَتوبونَ اِلَی اللّهِ ویَستَغفِرونَهُ»
،
ضرورت استغفار همگان را روشن میسازد، زیرا از یک سو انسانهای عادی بر اثر
غفلت،
نادانی و
سرکشی غ
رایز حیوانی و
هوای نفس، همواره در معرض
گناه هستند، ازاینرو نیاز به استغفار و ضرورت آن، جهت پالایش و تصفیه روحشان امری بدیهی مینماید.
و از سوی دیگر، هیچکس نمیتواند
حقوق الهی را آنگونه که شایسته مقام ربوبی است، به جای آورد، بلکه به اندازه
معرفت و شناخت خویش به این مهم میپردازد، بر این اساس، حتّی
پارسایان حقیقی نیز از کارها و
عبادتهای خود
شرم داشته، خویش را در پیشگاه خداوند
متّهم، بلکه مقصر میدانند و ضرورت استغفار را درک میکنند.
استغفار به زمان و مکان خاص و وضعیّت ویژهای محدود نیست؛ ولی در حالات و موقعیّتهای مختلف زمانی و مکانی، نقش ویژه خود را دارد و بیشتر مقرون به پذیرش از ناحیه
خداوند است، چنان که
شب، بستر مناسبی برای
نزول فیض الهی: «اِنّا اَنزَلنـهُ فی لَیلَةِ القَدر»
، و برای عروج
عبد: «سُبحـنَ الَّذی اَسری بِعَبدِهِ لَیلاً»
است.
قرآن کریم در
آیات ۱۷
سوره آلعمران:«المُستَغفِرینَ بِالاَسحار» و ۱۸
سوره ذاریات: «وبِالاَسحارِ هُم یَستَغفِرون» با صراحت،
سَحَر را برای استغفار برمیگزیند و در
آیه ۹۸
سوره یوسف:«قالَ سَوفَ اَستَغفِرُ لَکُم رَبّی» طبق نظر قریب به اتّفاق
مفسّران، برتری استغفار در سحر در مقایسه با زمانهای دیگر را گوشزد میکند.
در
آیه اخیر، آنگاه که
فرزندان خطاکار
یعقوب(علیه السلام)از وی خواستند تا برای گناهانی که در حقّ
پدر و
برادر خود مرتکب شدهاند برای آنان از خداوند
آمرزش بطلبد.
یعقوب(علیه السلام)گفت: در آینده برایتان از خدا آمرزش میطلبم.
بیشتر
روایات ناظر به آیه یاد شده تصریح میکنند که منظور او از آینده، سَحَر بوده است.
برخی دیگر از مفسّران نیز زمانهای دیگری، چون
شب جمعه، شبهای سیزدهم تا پانزدهم
رجب، و وقت
نماز شبرا مناسب برای این
آمرزشطلبی دانستهاند.
برخی از رازهای اهمیّت استغفار در
سحرگاه را میتوان چنین تبیین کرد.
۱.سحرگاه خوشترین اوقات
خواب به شمار میآید و کسی که در این زمان از
لذّت خواب، چشم بپوشد و به
عبادت خدا بپردازد،
اطاعت و
بندگی او کاملتر خواهد بود.
سحرگاه، یعنی بخشی از
شب که در آن آرامش خاصّی حکمفرماست، زمینه مناسبی برای
دعا بوده، استغفار و عبادت در آن تأثیر بسزایی دارد: «اِنَّ ناشِئَةَ الَّیلِ هِیَ اَشَدُّ وطــًا واَقوَمُ قیلا».
استغفارکنندگان در سحرگاهان
را این گروهها دانستهاند:
۱.برگزار کنندگان
نماز صبح بهصورت
جماعت.
۲. کسانی که در سحرگاه ۷۰ بار استغفار میکنند.
۳. افرادی که هنگام
طلوع فجر صادق، بیدار و شاهد آناند.
۴. کسانیکه تا وقت
سحر مشغول
نماز بوده، آنگاه به استغفار و
دعا میپردازند.
۵. آنان که در
قنوت رکعت اخیر
نماز شب (
وتر)، ۷۰ بار از
خدا درخواست بخششدارند.
در آیهای نیز خداوند پس از آنکه به
حجگزاران فرمان میدهد به سوی
سرزمین مِنا کوچ کنند، به آنان دستور استغفار میدهد: «ثُمَّ اَفیضوا مِن حَیثُ اَفاضَ النّاسُ واستَغفِروا اللّهَ...».
استغفار در
شریعت مقدّس با الفاظ مختلفی بیان شده است مانند «استغفر اللّه» و «اللّهم اغفر لی».
برخی تصریح کردهاند که
استغفار قولی باید از ریشۀ «غفر» باشد؛ همان گونه که در
تحمید،
تسبیح و
تکبیر چنین است.
پذیرش استغفار از سوی خداوند حتمی است، زیرا:
۱. برخی
آیات به پذیرش استغفار از سوی خداوند
تصریح دارد: «ومَن یَعمَل سوءًا اَو یَظلِم نَفسَهُ ثُمَّ یَستَغفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفورًا رَحیمـا»
، «ومَن یَغفِرُ الذُّنوبَ اِلاَّ اللّهُ»
، «فَاستَغفِروهُ ثُمَّ توبوا اِلَیهِ اِنَّ رَبّی قَریبٌ مُجیب»
.
نیز خداوند در آیه ۶۰
سوره غافر:«اُدعونی اَستَجِب لَکُم» وعده
استجابت دعا داده و استغفار، بهصورت یکی از بهترین دعاها
مشمول این
وعده الهی است و وعده پذیرش استغفار میتواند سبب
تشویق به آن باشد.
۲. با توجّه به اینکه
آیات فراوانی از
قرآن کریم به استغفار امر میکند
، عدم پذیرش آن از سوی
خداوند، بعید به نظر میآید.
۳.بسیاری از اوصاف الهی چون
غفور، غفّار،
عفوّ و... خود
بشارت به
بخشش الهی است که در استغفار، مطلوب است.
واسطهجویی و واسطهپذیری برای استغفار، در قرآن کریم تأیید و تثبیت شده است، چنان که به وسیلهجویی برای
تقرّب به
خدا بهصورت
مطلق امر شده است: «وابتَغوا اِلَیهِ الوَسیلَةَ».
برخی
آیات، واسطهجویی دیگران از
رسول خدا و وساطت حضرت را برای آنها در استغفار، مطرح کرده میفرماید: «...ولَو اَنَّهُم اِذ ظَـلَموا اَنفُسَهُم جاءوکَ فَاستَغفَروا اللّهَ واستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ...».
و در برخی دیگر، خداوند به
رسول خویش فرمان میدهد تا برای خود و مردم
مؤمن استغفار کند: «واستَغفِر لِذَنبِکَ ولِلمُؤمِنینَ والمُؤمِنـتِ».
در
آیاتی نیز استغفار برای
پدر و
مادرو دیگر
خویشاوندانو
مؤمنانعملی پسندیده دانسته شده است.
مفهوم برخی از
آیات نیز، مانند ۱۱۳
سوره توبهکه در آن رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و مؤمنان از استغفار برای
مشرکان منع شدهاند بر جواز استغفار برای مؤمنان
دلالت دارد: «ما کانَ لِلنَّبِیِّ والَّذینَ ءامَنوا اَن یَستَغفِروا لِلمُشرِکینَ...».
افزون بر
آیات یاد شده،
آیات ۹۷ـ۹۸
سوره یوسف: «قالوا یـاَبانَا استَغفِر لَنا... قالَ سَوفَ اَستَغفِرُ لَکُمرَبّی...» نیز به خوبی بر جواز وسیلهجویی در استغفار دلالت دارد، زیرا هنگامی که فرزندان
یعقوب پیامبر، از وی وساطت
آمرزش از خدا را برای خود خواستند، حضرت به آنان
وعده داد که در آینده برایشان از خداوند
آمرزش بطلبد.
به نظر برخی
مفسّران، استفاده
قرآن از عنوان «
رسول» در
آیه ۶۴
سوره نساءبه این معنا اشاره دارد که واسطه باید دارای مقام معنوی و منزلت قابل توجّهی نزد خدا باشد.
کسی که مقام
رسالت ویژه اوست و بدان، مورد تکریم واقع شده، این شایستگی را دارد که واسطه در
حاجتطلبی از
خدا باشد و خداوند هرگز
شفاعت او را رد نکند.
البتّه پذیرش نقش واسطه در آمرزش خواهی با لزوم وجود قابلیّت در
توسّل جویان و
مغفرتطلبان، جهت تأثیر استغفار برای آنان منافاتی ندارد.
واسطهجویی در آمرزشخواهی با
توحید منافاتی ندارد و به رغم نظر
ابنتیمیّه و پیروان وهّابی او،
بدعت و
شرک نبوده
، بلکه امری مطلوب و راهی مؤثّر برای پذیرش استغفار و جذب
لطف الهی است.
شأن نزولو
روایاتذیل
آیه ۶۴
سوره نساءاعتراض نکردن
یعقوب(علیه السلام) به
فرزندان خویش که از وی درخواست وساطت در استغفار کردهاند
مؤید این مطلب است.
ضمن اینکه در نگاه
قرآن،
آمرزش فقط از آنِ
خداوند بوده
،
رسول و دیگران فقط واسطه درخواست آمرزش هستند.
آیه ۱۱۳
سوره توبهپیامبر(صلی الله علیه وآله) و
مؤمنان را از استغفار برای
مشرکان باز میدارد: «ما کانَ لِلنَّبِیِّ والَّذینَ ءامَنوا اَن یَستَغفِروا لِلمُشرِکینَ ولَو کانوا اولی قُربی...» منع یاد شده، به سبب عدم تأثیر استغفار برای مشرکان: «اِنَّ اللّهَ لا یَغفِرُ اَن یُشرَکَ بِهِ»
و بیهوده بودن آمرزشخواهی در حق آنان است.
از سویی استغفار، نوعی اظهار
محبّت به مشرکان و پیوند با ایشان است که در بسیاری از موارد از آن
نهی شده است.
برخی منع استغفار برای مشرکان را به این سبب دانستهاند که در بین متمایل شدگان به
ایمان و
اسلام، نوعی
مفسده پدید میآید، زیرا در صورت پذیرش استغفار برای مشرکان، این گمان پدید میآید که مؤمنان در این جهت هیچگونه برتری بر مشرکان ندارند.
قرآن کریم پس از طرح ممنوعیّت استغفار برای مشرکان در آیه ۱۱۳
سوره توبه
، به سرّ استغفار
ابراهیم(علیه السلام)برای
آزر اشاره میکند که این آمرزشخواهی، زمانی بوده که ابراهیم(علیه السلام)همچنان به ایمان آوردن وی
امیدوار بوده است، بههمین سبب برای
هدایت آزر به
راه راست، به وی
وعده آمرزش خواهی داد و به این وعده
وفا کرد.
امّا زمانی که دشمنی او با
خدا آشکار شد، از وی
تبرّی جست: «وما کانَ استِغفارُ اِبرهیمَ لاَِبیهِ اِلاّ عَن مَوعِدَة وعَدَها اِیّاهُ فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّاَ مِنهُ اِنَّ اِبرهیمَ لاََوّهٌ حَلیمٌ».
مضمون
روایتی در این زمینه این است که ابراهیم(علیه السلام)ایمان آوردن آزر را
شرط استغفار برای او قرار داد و پس از آنکه دشمنی آزر با خدا برای حضرت روشن شد، از وی
بیزاری جست.
در
شأن نزول آیه ۱۱۳
سوره توبه
آمده است که گروهی از
مسلمانان، از رسول خدا(صلی الله علیه وآله)پرسیدند: آیا برای
نیاکان ما که در زمان
جاهلیّت مردهاند، از خدا بخشش نمیطلبی؟
خداوند با
نزول آیه یاد شده بهآنها پاسخ داد که پیامبر و
مؤمنان، حقّ استغفار برای مشرکان را ندارند.
در شأن نزول دیگری در
منابع شیعه و
اهل سنّت آمده است که
علی(علیه السلام)آمرزشطلبی مسلمانی را برای
پدر و
مادر مشرک خویش شنید و به او
اعتراض کرد. ویگفت: پس چگونه
ابراهیم برای
والدین مشرک خویش از خدا
آمرزش خواست؟ علی(علیه السلام)پرسش او را به رسولخدا(صلی الله علیه وآله)رسانید، آنگاه
آیات ۱۱۳ـ۱۱۴
سوره توبهنازل شد.
در شأن نزول دیگری مقصود، استغفار رسولخدا(صلی الله علیه وآله)برای
ابوطالب
یا
آمنهدانسته شده، درحالیکه این شأن نزول به ادلّهمتعدّد از سوی محقّقان ردّ شده است؛ از جمله:
۱. ضعف خبر یاد شده به دلیل نقل آن از سوی
سعیدبنمسیب که برخی از
منابع رجالی از او
مذمّت، و برخی نیز از اظهار نظر درباره وی خودداری کردهاند
، افزون بر این، بعضی از منابع دیگر،
روایت سعیدبنمسیب را به سبب دشمنی او با
اهل بیت(علیهم السلام) فاقد اعتبار میدانند.
۲. مشهور، بلکه مسلّم است که
سوره توبه در
سال نهم هجری نازل شده، درحالیکه وفات
ابوطالب(علیه السلام)در سال دهم
بعثت بوده است
، بنابراین، شأن نزول یاد شده در متن خود از جهت تاریخی دارای تضاد است، تا جایی که برخی از
تفاسیر در حلّ آن، توجیهات نامقبولی چون دو بار نازل شدن این آیه
یا امکان استغفار پیامبر(صلی الله علیه وآله)برای ابوطالب از زمان وفات او تاهنگام نزول آیه را مطرح کردهاند.
ولی به این نکته که چگونه پیامبر(صلی الله علیه وآله)سالها به عموی مشرک خود اظهار
دوستی و ابراز
محبّت داشته، اشاره نکردهاند، درحالیکه خداوند، آشکارا و مکرّر او را از محبت به مشرکان بازداشته بود.
۳. در بخشی از همین شأن نزول، ابوطالب اظهار داشت که من بر
دین عبدالمطّلب هستم و موحّد بودن عبدالمطّلب از نظر
شیعه و بسیاری از
اهلسنّت، مسلّم است.
از
عبّاسبنعبدالمطّلب نیز نقل میشود که ابوطالب پیش از وفات، به
توحید و
رسالت اقرار کرد
و اشعار به جای مانده از وی، مؤیّد این مطلب است.
برخی نیز معتقدند ابوطالب
ایمان خود را
کتمان میکرد تا بدینوسیله بتواند از رسولاکرم(صلی الله علیه وآله)بهتر حمایت کند.
در
روایات اهل بیت(علیهم السلام) نیز ابوطالب به
اصحاب کهفو
مؤمن آلفرعونتشبیه شده است.
امامرضا(علیه السلام)به
ابان فرمود: اگربهایمان ابوطالب اقرار نداری، سرانجام توآتشاست.
بیتأثیر بودن آمرزشخواهی برای
منافقان در دو
آیه از
قرآن کریم آمده است: «سَواءٌ عَلَیهِم اَستَغفَرتَ لَهُم اَم لَم تَستَغفِر لَهُم لَن یَغفِرَ اللّهُ لَهُم...= برای آنان یکسان است؛ چه برایشان
آمرزش بخواهی یانخواهی.
خدا هرگز ایشان را نخواهد بخشود».
شبیه به همین مضمون، در جای دیگر میفرماید: چه برایشان آمرزش بخواهی یا نخواهی (یکسان است؛ حتّی )اگر برایشان ۷۰ بار آمرزش بخواهی، خدا آنها را نمیآمرزد: «استَغفِر لَهُم اَو لا تَستَغفِر لَهُم اِن تَستَغفِر لَهُم سَبعینَ مَرَّةً فَلَن یَغفِرَ اللّهُ لَهُم».
کلمه«سبعین» به معنای ۷۰ در این آیه،
مبالغه و فراوانی در بیان حکم یاد شده را میرساند.
در ادامه آیه، علّت بیتأثیر بودن استغفار برای آنان را
کفر ایشان به خدا و
رسول، و نبودن زمینه
هدایت در گروه
فاسقان میشمرد: «...ذلِکَ بِاَنَّهُم کَفَروا بِاللّهِ ورَسولِهِ واللّهُ لایَهدِی القَومَ الفـسِقین».
با توجّه به اینکه منافقان بر
اعتقاد باطل و
رفتار زشت خویش اصرار داشتند و اصرار بر رفتار زشت نیز مانع پذیرش استغفار است: «فَاستَغفَروا لِذُنوبِهِم... ولَم یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلوا...»
چگونه ممکن است استغفار برای آنان مؤثّرباشد؟
بسیاری از
تفاسیر اهلسنّت، ضمن نقل روایاتی، استغفار رسولخدا(صلی الله علیه وآله)برای منافقان را سبب
نزول آیه ۸۰
سوره توبهدانستهاند.
این نظر به دو جهت مخدوش است:
۱.
آیات سوره توبه در اواخر عمر نبیّاکرم(صلی الله علیه وآله)نازل شده، درحالیکه همه
سورههای مکّی و بیشتر
سورهها و
آیات مدنی، پیش از آن فرود آمده است و
تدبّر در آن نشان میدهد که هرگز امیدی در نجات
کافران و منافقان نبوده و نمیتوان تصوّر کرد که وضع آنان بر رسول خدا پنهان بوده یا از بیتأثیر بودن استغفار برای آنان خبر نداشته است تا بخواهد با اصرار در استغفار برای آنان زمینه آمرزششان را فراهم سازد.
۲. با توجّه به اصرار منافقان بر
اعتقاد باطل خویش، آمرزشخواهی برای ایشان باعث ترغیب آنان به ادامه روش و اعتقاد
باطل آنان میشد و این کار چگونه از
رسولاکرم(صلی الله علیه وآله)ممکناست؟
در
روایات،
آداب و شرایطی مانند پشیمانی از
عمل بد خویش،
تصمیم بر عدم
ارتکاب گناه در
آینده و ادای
حقوق مردم، برای تحقّق
استغفار حقیقی ذکر شده است.
بیشترین
آیات در این زمینه به استغفار انسانهای عادی مربوط است: «رَبَّنا فَاغفِر لَنا ذُنوبَنا»
و مقصود از آن، آمرزشخواهی برای
گناهان است و در یک جا به استغفار «ربّیّون» اشاره کرده است.
مقصود از «
ربّیّون» کسانی هستند که به
پروردگار عالم اختصاص پیداکرده و به جز خداوند به چیز دیگری اشتغال ندارند.
در پارهای
آیات نیز از استغفار
پیامبران و
فرشتگان سخن به میان آمده است:
استغفار
انبیا(علیهم السلام) برای خویش که حدود ۳۰ آیه از
قرآن به آن اشاره دارد، به دلیل
عصمت آنان از هر
گناه، به معنای آمرزشخواهی از گناه یعنی
مخالفت با
اوامر و
نواهی مولوی نیست.
به نظر
شیعه و بسیاری از
فقیهان از اصحاب
مالک،
ابوحنیفه و
شافعی،
پیامبران الهی از همه گناهان حتّی صغایر معصوماند، زیرا همه مردم مأمورند از
گفتار و
رفتار آنان
پیروی کنند و این فرمان با ارتکاب گناه ـهرچند صغیرهـ از سوی آنان سازگاری ندارد.
نیز قرآن، پیامبران را با وصف «
مخلَصین» ستوده است.
و طبق
آیات ۸۲ـ۸۳
سوره ص،
شیطان برای اغوای
بندگان مخلَص خدا راهی ندارد: «فَبِعِزَّتِکَ لاَُغویَنَّهُم اَجمَعین اِلاّ عِبادَکَ مِنهُمُ المُخلَصین»، برایناساس، آمرزش خواهی انبیا(علیهم السلام)از جنبههای گوناگون قابل تبیین است:
الف. استغفار انبیا(علیهم السلام) نوعی
تعلیم به امّتهاست تا بتوانند به وسیله آمرزش خواهی، ضمن جبرانگناهان خویش،
رحمت الهی را شامل حال خود کنند.
ب. منظور، آمرزشخواهی از
ترک اَوْلی، یعنی انجام دادن کار خوب با ترک کار بهتر است.
ج. مقصود از استغفار انبیا(علیهم السلام)، استغفار آنان از
گناهان امّت خویش است.
این مطلب در خصوص
رسول خاتم(صلی الله علیه وآله)نیز نقل شده است.
د. استغفار
پیامبران(علیهم السلام) برای دفع و پیشگیری است و استغفار دیگران جنبه رفع دارد و از گناهانی که انجام دادهاند، آمرزش میطلبند.
هـ. چون
دعوت انبیا (علیهم السلام) و از جمله پیامبرخاتم(صلی الله علیه وآله) آثار گوناگونی داشت که برای مردم در ظاهر، دردناک و
شوم بود و آن را گناه میپنداشتند، پیامبران از خدا میخواستند که این آثار از دید مردم پوشیده بماند تا آنان را مجرم ندانند، آنگونه که مردم
مکّه، رسول خدا را
جنگطلب و بیاعتنا به
سنّتهای راستین میپنداشتند.
امّا پس از
صلح حدیبیّه و
فتح مکّه واقعیّت بر آنها آشکار شد، چنانکه درباره
موسی ابنعمران در
قرآن آمده است: آنان را بر من (دعوی) گناهی است: «لَهُم عَلَیَّ ذَنبٌ»
، در صورتی که کشتن مرد قبطی گناه نبود، بلکه یاری شخص
ستمدیده بود؛ ولیدر نظر مردم گناه به شمار میرفت و درخواست آمرزش حضرت موسی به این معنا بود که این امر بر مردم پوشیده بماند تا وی را مجرم ندانند.
در
آیه ۱۲۹
سوره اعرافنیز آمده است:
قوم موسی وی را سبب
اذیت خویش میدانستند: «قالوا اُوذینا مِن قَبلِ اَن تَأتِیَنا ومِن بَعدِ ما جِئتَنا».
گذشته از وجوه یاد شده، برخی استغفار پیامبران را با توجّه به مقام رفیع آنان، این گونه تبیین کردهاند:
الف. پیامبران همچون دیگر انسانها، برای زندگی طبیعی خویش ناچار بودند بخشی از اوقات خود را برای رفع نیازهای مادّی مانند
خوردن و
آشامیدن و... بهکار گیرند و چون به همین مقدار، از
سیر در
ملکوت اعلای ربوبی باز میماندند، از خدای خویش طلب آمرزش میکردند.
ب. انبیا در استغفار خود از
خدا میخواهند که به غیر او، مانند
فرشته،
وحی یا مقامات معنوی خویش توجّه نکنند، زیرا توجّه به این امور در محضر خداوند، نوعی
حجاب از
مشاهده او شمردهمیشود.
ج. چون انبیا هرلحظه در حال
عروج به مقامات بالاتر هستند، در هر مرتبه، از مرتبه پیش استغفار میکنند.
وجوه یاد شده، درباره آمرزش طلبی دیگر
پیشوایان معصوم نیز جاری است، زیرا آنان نیز بسیار استغفار میکردند؛ مانند استغفارهای حضرتامیر(علیه السلام) در
دعای کمیل و
امام سجاد(علیه السلام)در
دعای ابوحمزه ثمالی.
آمرزشطلبی
پیامبران در نظر برخی از
اهلسنّت که حتّی ارتکاب
گناهان کبیره را از ایشان محتمل میدانند، به معنای درخواست تبدیل گناهان بزرگ به
گناهان کوچک یا درخواست
مصونیت از اصرار بر صغایر است.
گروهی دیگر از آنان با نفی احتمال ارتکاب گناه بزرگ، استغفار آنان را آمرزش خواهی از گناهان کوچکی که پیش یا پس از
بعثت از آنان سرزده است، میدانند
تا بدین وسیله، ضمن جبران خطاها از
ثواب کارهایشان کاسته نشود.
برخی نیز استغفار آنان را، آمرزشخواهی از
سهوی میدانند که ممکن است از آنان سر بزند.
در
آیه ۵
سوره شوریفرشتگان مستغفران برای
اهل زمین دانسته شدهاند: «ویَستَغفِرونَ لِمَن فِی الاَرضِ».
و در آیه۷
سوره غافراز آنان با وصف استغفار کنندگان برای
مؤمنان یاد شده است: «یَستَغفِرونَ لِلَّذینَ ءامَنوا»، با این تفاوت که در آیه نخست، استغفار همه فرشتگان برای همه اهل
زمین، و در آیه دوم استغفار فرشتگان حامل
عرش الهی و گِرداگرد آن برای
مؤمنان مطرح است، گرچه در هر دو آیه از استغفار فرشتگان برای دیگران سخن به میان آمده و هرگز در جایی از
قرآن سخنی از استغفار آنان برای خویش گفته نشده است.
برخی دلیل آن را
پاک بودن فرشتگان از هرگونه
گناه میدانند و
برخی دیگر آن را برای رعایت
ادب دانسته که
دعا کننده خود را فراموش و از دیگری یاد میکند.
امّا این وجه با
فرمان خداوند به
رسول خویش سازگار نیست که در آن، استغفار برای خویش را بر استغفار برای دیگران مقدمّ کرده است:«واستَغفِر لِذَنبِکَ ولِلمُؤمِنینَ...».
مگر آنکه گفته شود منظور، استغفار فرشتگان برای دیگران پس از استغفار برای خویش است
که این توجیه نیز مستلزم تقدیر و حذف و خلاف
اصل و
ظاهر است.
البتّه استغفار نکردن فرشتگان برای خویش بر خلاف تصوّر برخی
مفسّران، برتری آنان بر
انبیا را ثابت نمیکند.
درباره اینکه در یک
آیه از استغفار فرشتگان برای اهل زمین
و در آیه دیگر از استغفار آنان فقط برای
مؤمنانسخن به میان آمده، وجوهی گفته شده است:
الف. گرچه آنان برای همه اهل زمین استغفار میکنند، استغفارشان برای مؤمنان آمرزشخواهی از گناه است؛ ولی برای
مشرکان، با توجّه به
نهی قرآن کریم از آن، درخواست سبب
آمرزش، یعنی
هدایت و
ایمان برای آنان است.
بعضی نیز احتمال دادهاند که مقصود از استغفار فرشتگان برای اهل زمین، طلب
ایمان برای آنان یا عدم
نزول عذاب دنیایی بر آنان باشد.
ب. تعبیر «لِمَن فِی الاَرضِ» در عموم صراحت ندارد، بنابراین، هم میتواند همه اهل زمین و هم بعضی از آنها مقصود باشد.
ج. ممکن است گفته شود عموم
آیه ۵
سوره شوریبه وسیله آیه ۷
سوره غافرتبیین شده و در نتیجه، فرشتگان فقط برای مؤمنان بخشودگی میطلبند.
د.
فرشتگان، جز
مؤمنان هیچکس را نمیبینند، زیرا بر اساس آیه ۱۲۲
سوره انعاممؤمن نورانی است و دیدهمیشود.
دانشنامه موضوعی قرآن فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۴۶۸-۴۶۹.