اصغر (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصغر:
(وَ لاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِكَ) اصغر: اسم تفضيل به معنى «كوچكتر» و از مادّه
«صغر» گرفته شده است.
به موردی از کاربرد
اصغر در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ مَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَ مَا تَتْلُو مِنْهُ مِن قُرْآنٍ وَ لاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَ مَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرْضِ وَ لاَ فِي السَّمَاء وَ لاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِكَ وَ لا أَكْبَرَ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ) (در هيچ حال و انديشهاى نيستى و هيچ قسمتى از قرآن را از جانب
خداوند، تلاوت نمىكنى و هيچ عملى را انجام نمىدهيد، مگر اينكه در آن هنگام كه وارد آن مىشويد ما گواه بر شما هستيم. و هيچ چيز در
زمین و
آسمان، از پروردگار تو مخفى نمىماند؛ حتّى به اندازه سنگينى ذرّهاى و نه كوچكتر و نه بزرگتر از آن نيست، مگر اينكه همه آنها در كتابِ آشكار و لوح محفوظ
علم خداوند ثبت است.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: برخى از مفسرين بحث عجيبى در باره اين كتاب عنوان كرده و گفتهاند كه: بسيارى از دانشمندان معتقدند كه هيچ موجود و هيچ حادثهاى نيست مگر آنكه با تمامى كيفيات و اسباب موجبهاش و زمانى كه برايش تعيين شده در لوح محفوظ و كتاب مسطور نوشته شده، آن وقت به آنان اشكال شده است كه اين حرف مستلزم آن است كه بعد كتاب نامبرده غير متناهى باشد و حال آنكه براهين عقلى و نقلى بر خلاف آن است و همه آنها بطور كلى بعد را متناهى مىدانند، پس ناگزير بايد در جواب بگوئيم كتاب مزبور تنها حوادث اين جهان را در بر دارد و كلمه شىء را كه در آيه و كل شىء است حمل بر خصوص اشياء اين عالم بكنيم.
بعضى ديگر در حل اشكال گفتهاند كه كلمه شىء را به همان عموم خود باقى مىگذاريم ليكن نوشته را حمل بر بيانى مىكنيم كه با تناهى ابعاد بسازد و مىگوئيم لوح محفوظ در بيان كردن و نوشتن تمامى اشياء دنيوى و اخروى و آنچه بوده و آنچه خواهد شد نظير بيان جفر، جامع است كه يک حرفش شامل و بيان كننده بسيارى حوادث است اين بود آن بحث عجيبى كه خاطرنشان ساختيم.
عجيبتر اين است كه اينان خيال كردهاند كتاب مذكور از جنس همين كاغذ و قلمهاى جسمانى و مادى است و خلاصه كتابى است مانند ساير كتابها كه آن را در يک گوشه عالم گذاشتهاند و در آن اسامى و اوصاف و احوال تمامى موجودات و اينكه هر يک چه حوادثى مخصوص به خود دارند و در نظام عمومى و جارى چه بر سرشان مىآيد نوشته شده است.
غافل از اينكه اگر لوح محفوظ چنين كتابى مىبود، حتى گنجايش آن را نداشت كه اسامى يک يک اجزاى خودش را كه از آنها تركيب شده و بيان صفات و احوال آن اجزاء را در خود بگنجاند تا چه رسد به موجودات ديگر كه جز خداى سبحان هيچ كس نمىتواند به تفاصيل صفات و احوال آنها و حوادث مربوط به آنها و ربط و نسبتهايى كه با يكديگر دارند برشمرده و به آنها احاطه يابد.
بنا بر اين جواب دادن از اشكال به اينكه كلمه شىء تنها مخصوص به اشياء اين عالم است چه حلى از اشكال مىكند و اينكه بعضىها در حل آن گفتهاند كه اين كتاب از قبيل حروف ۲۸ گانه الفباء است كه تمامى عالم و كتابها از آنها تشكيل شده در حقيقت ملتزم شدهاند به اينكه لوح محفوظ كتابى است كه تنها صور حوادث آن هم بالقوه و يا اجمال آن را دارد و حال آنكه آياتى كه اين كتاب را تعريف و توصيف مىكند، يا صريح و يا نزديک به صريح است در اينكه كتاب مذكور مشتمل بر خود اشياء و خود حوادث گذشته و حال و آينده است آن هم بالفعل نه بالقوه، آنهم بطور تفصيل نه اجمال، آن هم به عنوان قضاء و سرنوشت حتمى و وجوبى نه امكان و اگر لوح محفوظ از مقوله الفباء بود يک صفحه كاغذ هم كه ۲۸ حرف در آن نوشته باشد لوح محفوظ مىبود، چون اسامى هر چه هست و بوده و خواهد بود در اين حروف وجود دارد.
علاوه بر اين، جمع كردن ميان اين دو حرف كه: لوح محفوظ مصون از هر گونه تحول و تغييرى است و هم مادى و جسمانى و قابل تحول و دگرگونىها است دليلى لازم دارد كه خيلى اساسىتر از اينگونه تصورات پوچ باشد و اين حرف اشكالات بسيارى دارد كه ديگر متعرض نمىشويم.
پس حق مطلب اين است كه كتاب مبين همان متن اعيان و موجودات با حوادثى است كه به خود مىگيرند و اين به خود گرفتن از اين نظر حتمى و واجب است كه هر يک مترتب بر علت خويش است و پيدايش معلول بعد از وجود علت واجب و غير قابل تخلف است، نه از نظر اينكه موجودى است مادى، آرى ماده و قوه آن از نظر ذاتشان ممكن الوجودند.
و اگر اين معنا يعنى مساله عليت و معلوليت را كتاب مبين و لوح محفوظ ناميده به اين منظور بوده كه حقيقت معنا را با كمک مثال بفهماند و ما به زودى در جاى مناسبى
ان شاء اللَّه اين بحث را به طور كامل مطرح خواهيم نمود.
اين بخش از آيه، خداوند را ناظر بر همه چيز مىداند و مىفرمايد:
«...و هيچچيز در زمين و آسمان از پروردگار تو مخفى نمىماند، بهاندازه سنگينى ذرّهاى و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر از آن...» (وَ لاٰ أَصْغَرَ مِنْ ذٰلِكَ وَ لاٰ أَكْبَرَ )بايد به اين حقيقت توجه داشته باشيم كه هر گامى بر مىداريم و هر سخنى كه مىگوييم و هر انديشهاى كه در سر مىپرورانيم و هر سو نگاه مىكنيم و در هر حالتى هستيم، نه تنها ذات پاک خدا، بلكه فرشتگان او نيز مراقب ما هستند و با تمام توجّه ما را مىنگرند. كوچکترين حركتى در پهنه آسمان و زمين از ديدگاه علم او مخفى و پنهان نمىماند، نه تنها مخفى نمىماند، بلكه همه آنها ثبت مىشود در آن لوحى كه محفوظ است و اشتباه و غلط و دگرگونى در آن راه ندارد، در صفحه علم بىپايان خدا، در انديشه فرشتگان مقربين و نويسندگان اعمال آدميان، در پرونده ما و در نامه اعمال ما.
بىجهت نيست كه
امام صادق (علیهالسلام) مىفرمايد:
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هر زمان اين آيه را تلاوت مىفرمود شديدا گريه مىكرد، جايى كه پيامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با آنهمه اخلاص و بندگى از كار خود در برابر علم خدا ترسان باشد، حال ما و ديگران معلوم است.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «اصغر»، ج۲، ص۶۰۳.