الحمید
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حمید (
الحمید)،
حمید (
الحمید)، از
اسماء الحسنی میباشد.
حمید، بر وزن فعیل، از مادّه
حمد است که همه
لغت شناسان آن را ضد
ذم و غالبآ به معنای
مدح،
ثنا و
شکر دانستهاند،
گرچه به رأی
راغب اصفهانی
،
حمد اخصّ از مدح و اعم از شکر است. برخی
رضا را نیز از معانی
حمد برشمردهاند.
واژه
حمید هفدهبار در
قرآن و در همه موارد به صورت اسم
خدا به کار رفته است.
در
احادیث نیز
حمید در شمار ۹۹ نام نیکوی خدا ذکر شده است
ابنبابویه ۱۳۵۷ش، ص ۱۹۴، ۲۲۰؛.
همچنین در پایان
صلوات بر
پیامبر اکرم و
ائمه علیهمالسلام، خدا به این نام خوانده شده است
ونسینک، ذیل
حمید).
دانشمندان
مسلمان اقوال گوناگونی درباره معنای این نام خدا ذکر کردهاند.
رایج ترین دیدگاه این است که فعیل در معنای مفعولی به کار رفته باشد،
که دراین صورت
حمید به معنای
محمود است. جُبایِی،
زجاج،
زَجّاجی،
اشعری،
جوینی،
غزالی و ابنقیّم جوزیّه
صرفآ به این معنا برای
حمید قائلاند. اغلب
مفسران نیز همین معنا را برای
حمید ذکر کردهاند.
درعین حال،
حمید وصفی بلیغتر از
محمود است
و حاکی از
حمد و
ستایش به سبب نعمتها و الطاف الاهی و فراتر از آن، ستایش همه
مخلوقات از خداست، چنانکه در
قرآن آمده است: «وَ اِنْ مِنْ شَیْءٍ اِلّا یُسَبِّحُ
بِحَمْدِه».
اما این بدان معنا نیست که
حمد خدا موکول به
حمد مخلوقات است، زیرا اولا
حمید فی نفسه
حمید است، هر چند کسی او را
حمد نکند
و ثانیآ خدا خود
حامد خویش است، چنان که آیه «الحمدللّه ربالعالمین»
بر آن دلالت دارد.
بدین سبب
غزالی حمید را از حیث تعلق به ذکر بندگان، از
صفات جلال و از حیث انتساب به ذاتالاهی، از صفات
کمال برشمرده است.
برخی گفتهاند
حمید به معنای
حامد، صفت
ذات خدا و به معنای
محمود وصف فعل اوست.
برخی دیگر گفتهاند که هم صفات خدا
محمود و ستودنی است و هم به واسطه آنچه در حق بندگان انجام داده، همواره و در هر حال شایسته و مستحق ستایش است
و ازاین رو،
حمید را مستحقِ
حمد و ثنا معنا کردهاند
برخی معتقدند خدا با ذکر صفت
حمید، بندگانش را به
حمد و ستایش خود فراخوانده است،
چنان که در روایتی منسوب به
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم آمده است: «
حمد نزد هیچ کس به اندازه خدا محبوب نیست».
شیخ طوسی
این رأی را به حَسَن بصری نسبت داده است.
خدا در
آیات متعددی خود را
حمد کرده است تا به بندگانش بیاموزد چگونه او را بستایند،
چنان که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم را به
حمد و ستایش خویش مأمور کرده است.
برخی بر این عقیدهاند که
حمید میتواند، همچون صفات
علیم و
قدیر، متضمن معنای فاعلی هم باشد.
دراین صورت، خدا ازآن رو
حمید است که از یک سو از ازل ستایشگر خویش بوده و هست و از دیگر سو سپاسگزار اعمال نیک بندگان خویش است و در مقابل اعمال
خیر اندک ایشان، پاداش و
ثواب فراوان به آنان میدهد.
کاربرد قرآنی واژه
حمید نیز با معانی پیش گفته سازگار است.
این صفت ده بار همراه با صفت
غنی، در موارد دیگر با صفات
عزیز،
مجید،
حکیم، و یک بار هم تنها به کار رفته است. در آیاتی از
قرآن که صفت
حمید با غنی (یعنی بینیاز) همراه است، به بندگان یادآوری شده که اگر همه انسانها ناسپاسی کنند و کفر بورزند، خدا از آنان بی نیاز و همچنان مستحق
حمد و ستایش است
بنابراین هر کس سپاسگزاری کند برای خودش سودمند است، ناسپاسی نیز به خدا ضرری نمیرساند،
زیرا آنچه در
آسمانها و
زمین است، از آن اوست و بنابراین خدا از ستایش بندگان بی نیاز است
و در مقابل،
انسانها همواره به او نیازمندند.
در آیات دیگری که در آنها صفت
حمید آمده، نعمتهای گوناگون الاهی بر انسانها، از جمله
هدایت بندگان به راه
حق،
نزول
قرآن،
انزال
رحمت و
برکت بر بندگان و
مؤمنان،
یادآوری شده، که برای هریک شایسته
سپاس و ستایش است، چنان که مؤمنانِ به خدا به کسی
ایمان آوردهاند که مستحق
بندگی است.
در آیه ۲۶۷
سوره بقره، مسلمانان امر به
انفاق شدهاند و یادآوری شده که گر چه خدا از این کار ایشان
مستغنی است، ولی کار نیک آنان را با اعطای
پاداش می ستاید.
منابع:
(۱) علاوه بر قرآن.
(۲) ابنبابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷.
(۳) ابنبابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم (۱۳۵۷ش).
(۴) ابندرید، کتاب جمهرةاللغة، چاپ رمزی منیر بعلبکی، بیروت ۱۹۸۷ـ۱۹۸۸.
(۵) ابنسیده، المحکم والمحیط الاعظم، چاپ عبدالحمید هنداوی، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۶) ابنعربی، الفتوحات المکیة، بیروت: دارصادر، (بیتا).
(۷) ابنفورک، مجرد مقالات الشیخ ابیالحسن الاشعری، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.
(۸) ابنقیّم جوزیّه، اسماءاللّه الحسنی، چاپ یوسف علی بدیوی و ایمن عبدالرزاق شوّا، دمشق ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
(۹) ابوحاتم رازی، کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، چاپ حسین بن فیضاللّه همدانی، قاهره ۱۹۵۷ـ۱۹۵۸.
(۱۰) ابونعیم اصفهانی، جزء فیه طرق حدیث «اناللّه تسعة و تسعین اسمآ»، چاپ مشهور بن حسن بن سلمان، مدینه (۱۴۱۳).
(۱۱)
محمد بن
احمد ازهری، تهذیباللغة، ج ۴، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره (بیتا).
(۱۲) علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیّین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۱۳)
محمد بن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری، (چاپ
محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۴) عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصولالدین، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸.
(۱۵)
احمد بن حسین بیهقی، الاسماء و الصفات، چاپ عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
(۱۶)
محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی و هوالجامع الصحیح، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۷) اسماعیل بن
حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة، چاپ
احمد عبدالغفور عطا، بیروت (بیتا)، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش.
(۱۸) عبدالملک بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، چاپ
محمد یوسفموسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، مصر ۱۳۶۹/۱۹۵۰.
(۱۹) حسین بن حسن حلیمی، کتاب المنهاج فی شعب الایمان، چاپ حلمی
محمد فوده، (بیروت) ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۲۰) خلیل بن
احمد، کتابالعین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
(۲۱) حسین بن
محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ
محمد سید کیلانی، تهران (۱۳۳۲ش).
(۲۲) ابراهیم بن سری زجاج، تفسیر اسماءاللّه الحسنی، چاپ
احمد یوسف دقاق، دمشق ۱۹۷۴.
(۲۳) عبدالرحمان بن اسحاق زَجّاجی، اشتقاق اسماءاللّه، چاپ عبدالحسین مبارک، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۲۴) زمخشری، الکشاف.
(۲۵) نصر بن
محمد سمرقندی، تفسیر السمرقندی، چاپ
محمود مطرجی، بیروت.
(۲۶)
احمد بن منصور سمعانی، روحالارواح فی شرح اسماء الملک الفتّاح، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۸ش.
(۲۷) طبرسی، مجمع البیان.
(۲۸) طبری، جامع البیان عن تاویل القرآن.
(۲۹) طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن.
(۳۰)
محمد بن
محمد غزالی، ال مقصد الاسنی فی شرح اسماءاللّه الحسنی، چاپ فضله شحاده، بیروت ۱۹۷۱.
(۳۱)
محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۳۲)
محمد بن عمر فخررازی، شرح اسماء اللّه الحسنی للرازی، و هو الکتاب المسمی لوامع البینات شرح اسماءاللّه تعالی و الصفات، چاپ طه عبدالروؤف سعد، قاهره ۱۳۹۶/۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش.
(۳۳) قاضی عبدالجبار بن
احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج ۲۰، چاپ عبدالحلیم
محمود و سلیمان دنیا، (قاهره، بیتا).
(۳۴) عبدالکریم بن هوازن قشیری، التحبیر فیالتذکیر، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره ۱۹۶۸.
(۳۵) کلینی، اصول الکافی.
(۳۶) محمدفؤاد عبدالباقی، المعجمالمفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران (۱۳۹۷).
(۳۷) مسلم بن حجاج، الجامعالصحیح، بیروت: دارالفکر.
(۳۸) آرنتیان ونسینک، المعجمالمفهرس لالفاظ الحدیث النبوی، لیدن ۱۹۳۶ـ۱۹۶۹.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۶۵۷۲.