بدگمانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بدگمانی یکی از
گناهان بزرگ به شمار میآید و در
قرآن از آن نهی شده است. منظور از نهی از گمان بد، ترتب آثار بر آن است.
یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید! از بسیاری گمانها دوری کنید؛ زیرا بعضی از گمانها
گناه است.
ظن، اسم است برای آنچه که از نشانه و امارهای حاصل میشود؛ هر وقت آن نشانه قوی باشد، ظن به علم منتهی میشود و هر وقت نشانه به صورت جدی ضعیف شود، از توهم تجاوز نمیکند.
میتوان گفت: ظن یک معنا و اصل بیشتر ندارد و آن اعتقاد ضعیف پیدا کردن بدون استناد به دلیل قاطع است؛ چه این اعتقاد حق باشد و چه باطل.
ترکیب ظن با کلمة سوء، به معنای گمان زشت و ناپسند است؛ بدگمانی یکی از زشتترین
رذایل اخلاقی است.
منظور از «کثیرا من الظن» گمانهای بد است که نسبت به گمانهای خوب در میان مردم بیشتر است. از این رو، تعبیر به کثیر شده، وگرنه
حسن ظن نه تنها ممنوع نیست،
بلکه نیکو است. در
آیه دوازدهم
سوره نور آمده است: از کثیری گمانها در آیه نهی شده است و در مقام تعلیل میگوید؛ زیرا برخی از گمانها گناه است. این تفاوت تعبیر ممکن است برای این باشد که برخی گمانهای بد مطابق با واقع است و برخی مخالف واقع است؛ آن که مخالف واقع است، مسلما گناه است و وجود همین گناه، کافی است که از همه بپرهیزد.
اگر کسی بگوید: گمان بد و خوب غالبا اختیاری نیست؛ بنابراین، چگونه میشود از آن نهی کرد؟ پاسخ این است منظور، نهی از ترتب آثار است؛ یعنی هرگاه گمان بدی نسبت به مسلمانی در ذهن شما پیدا شد، در عمل اعتنایی به آن نکنید، طرز رفتار خود را دگرگون نسازید و مناسبات خود را با او تغییر ندهید. بهتر این است که انسان با تفکر روی احتمالات گوناگون، گمان بد را در بسیاری از موارد از خود دور سازد؛ به این ترتیب که در راههای حمل بر صحت بیندیشد و احتمالات درستی را که در مورد آن عمل وجود دارد در ذهن خود مجسم سازد و کم کم بر گمان بد غلبه کند.
۱. برای دوری از گناهان حتمی باید از گناهان احتمالی اجتناب کنیم.
۲. اصل بر اعتماد، کرامت و برائت انسان هاست.
۳. برای جلوگیری از
غیبت باید زمینههای آن را مسدود کرد،
سوءظن راه ورود به غیبت است.
۴. ایمان تعهدآور است و
مؤمن باید از یک سری اعمال دوری نماید.
آثار سوءظن: تهدید اخوت دینی:
؛ زمینه گناه: .
عوامل سوءظن به
خدا:
شرک:
؛ شکست:
؛ محاصره
مدینه:
؛
نفاق: .
کیفر سوءظن به خدا:
جهنم:
؛ غضب خدا:
؛ فرجام شوم:
؛ لعن خدا: .
موانع سوءظن: ایمان:
؛
تقوا: .
آثار پیروی از ظن: سرزنش:
؛ ضلالت:
؛ محرومیت از درک حق: .
رسول خدا با همسرش
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در
مسجد معتکف بود. صفیه دختر حی
بن اخطب همسر آن حضرت به دیدارش رفت. در بازگشت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قدری او را همراهی کرد و مشغول سخن گفتن با وی شد. مردی از انصار رسید، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم او را صدا زد و فرمود: این زن، صفیه همسر من است. آن شخص پرسید: یا رسول الله! چه جای این سخن بود، حاشا که کسی به شما گمان بد برد. فرمود: «
شیطان در خون و رگ انسان جای دارد. ترسیدم بر تو وارد شود و هلاکت نماید».
توبه از گمان بد
مردی از
شیعیان به محضر
امام کاظم علیهالسّلام شرف یاب شد، در حالی که لرزان بود. عرض کرد: یابن رسول الله! ترسناک شدم از این که فلان شخص در اعتقاداتش نسبت به
امامت شما
منافق شده باشد. امام علیهالسّلام فرمود: «به چه دلیل؟» عرض کرد: در مجلس یکی از بزرگان
بغداد بودم، صاحب مجلس از آن شخص مورد نظر پرسید: آیا تو گمان میکنی
موسی بن جعفر امام است و
هارون امام نیست؟ آن شخص گفت: من چنین عقیدهای ندارم، بلکه گمانم این است که
موسی بن جعفر غیر امام است و اگر چنین عقیدهای نداشته باشم، لعنت
خدا و
ملائکه و مردمان بر من باد.
صاحب مجلس خوش حال شد و دعایش کرد و کسانی را که خلاف این عقیده را به او نسبت داده بودند لعنت کرد.
امام
کاظم علیهالسّلام فرمود: «آن گونه که تو گمان کردهای نیست، آن شخص از تو داناتر است؛ زیرا مراد او این است: آن کس که غیر امام است
موسی بن جعفر نیست، پس در واقع با این جمله امامت مرا ثابت کرده است، از این گمان بد و گناه توبه کن».
بصیرت امام
کاظم علیهالسّلام
شقیق بلخی گوید: در سال ۱۴۹ به
حج رفتم. چون به
قادسیه رسیدم. نگاه کردم دیدم افراد زیادی برای حج حرکت کردهاند. در کنار انبوه جمعیت نظرم به جوان خوش سیمایی افتاد که جامه پشمینه روی لباس هایش پوشیده بود و نعلینی در پا داشت و از مردم کناره میگرفت. با خود گفتم: این جوان از
صوفیه است، نزدیک رفتم به قصد این که او را سرزنش کنم، تا مرا دید لب به سخن گشود و فرمود: یا شقیق! «اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم».
این بگفت و برفت. با خود گفتم: او بنده صالح خداست، بروم از او حلالیت بطلبم، به دنبال او به راه افتادم، هرچه سرعت کردم او را نیافتم تا به منزل واقصه رسیدم، دیدم مشغول
نماز است، اعضایش مضطرب، و اشک چشمش جاری است. صبر کردم تا از نماز فارغ شد، نزدیک رفتم برای عذرخواهی، تا مرا دید این
آیه را تلاوت کرد یا شقیق! «وانی لغفار لمن تاب وآمن وعمل صالحا ثم اهتدی»
با خود گفتم: این جوان از ابدال است، دو مرتبه از سر درون من خبر داد، دیگر او را ندیدم تا به منزلی به نام زباله رسیدیم، چاه آبی در آن محل بود، به سوی چاه حرکت کردم، دیدم آن جوان سطلی به میان چاه انداخت تا آب بردارد، اما سطل به درون چاه افتاد، سر به سوی آسمان بلند نمود و عرض کرد: پروردگارا! هرگاه تشنه شوم، تو سیراب کنندهای و هنگامی که اراده طعام کنم، تو قوت من هستی. شقیق گوید: به خدا قسم، دیدم آب بالا آمد، دلو را گرفت و پر کرد. سپس
وضو گرفت و چهار رکعت نماز خواند، دیگر او را ندیدم تا در
مکه نیمه شبی دیدم در
حجر اسماعیل زیر ناودان در حال مناجات است تا صبح گریه میکرد. به هنگام صبح نماز خواند و هفت دور طواف انجام داد و بیرون رفت، به دنبال او رفتم، دیدم غلامان اطرافش را گرفتند و احترام میکنند، تبرک میجویند، سؤال میکنند. پرسیدم: این شخص کیست؟ گفتند:
موسی بن جعفر است.
مرا پیر دانای مرشد شهاب
دو اندرز فرمود بر روی آب
یکی آن که بر خویش خوش بین مباش
دگر آن که بر خلق بدبین مباش
دفتر تبلیغات اسلامی، سایت بلاغ، یرگرفته از مقاله «بد گمانی»