تَعاوَنوا (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَعاوَنوا:
(وَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ) تَعاوَنوا: در اصل معنى
«تعاون» يكديگر را يارى كردن است.
به موردی از کاربرد
تَعاوَنوا در
قرآن، اشاره میشود:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُحِلُّواْ شَعَآئِرَ اللّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَ لاَ الْهَدْيَ وَ لاَ الْقَلآئِدَ وَ لا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّن رَّبِّهِمْ وَ رِضْوَانًا وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ وَ لاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُواْ وَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَ التَّقْوَى وَ لاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ اتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ) (اى كسانى كه
ایمان آوردهايد! شعائر الهى و مراسم حج را محترم بشمريد و مخالفت با حدود الهى را حلال ندانيد و نه ماه حرام را و نه قربانیهاى بىنشان و نشاندار را و نه آنها را كه به قصد خانه خدا براى به دست آوردن فضل پروردگار و خشنودى او مىآيند. امّا هنگامى كه از احرام بيرون آمديد، صيد كردن براى شما مانعى ندارد. و دشمنى با جمعيّتى كه شما را از آمدن به مسجدالحرام در سال حديبيه باز داشتند، نبايد شما را وادار به تعدّى و تجاوز كند! و همواره در راه نيكى و پرهيزگارى به يكديگر كمک كنيد. و هرگز در راه
گناه و تعدّى همكارى ننماييد. و از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد كه مجازات
خدا شديد است!)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: و جان كلام اينكه
اسلام حرمت عهد و وجوب وفاى به آن را به طور اطلاق رعايت كرده، چه اينكه رعايت آن به نفع صاحب عهد باشد و چه به ضرر او، آرى كسى كه با شخصى ديگر هر چند كه مشرک باشد پيمان مىبندد، بايد بداند كه از نظر اسلام بايد به پيمان خود عمل كند و يا آنكه از اول پيمان نبندد، براى اينكه رعايت جانب
عدالت اجتماعى لازمتر و واجبتر از منافع و يا متضرر نشدن يک فرد است، مگر آنكه طرف مقابل عهد خود را بشكند، كه در اين صورت فرد
مسلمان نيز مىتواند به همان مقدارى كه او نقض كرده نقض كند و به همان مقدار كه او به وى تجاوز نموده وى نيز به او تجاوز كند زيرا اگر در اين صورت نيز نقض و تجاوز جائز نباشد، معنايش اين است كه يكى ديگرى را برده و مستخدم خود نموده و بر او استعلاء كند و اين در اسلام آن قدر مذموم و مورد نفرت است كه مىتوان گفت نهضت دينى جز براى از بين بردن آن نبوده است. و به جان خودم سوگند كه اين يكى از تعاليم عاليهاى است كه
دین اسلام آن را براى بشر و به منظور
هدایت انسانها به سوى فطرت بشرى خود آورده و عامل مهمى است كه عدالت اجتماعى را كه نظام اجتماع جز به آن تحقق نمىيابد حفظ مىكند و مظلمه استخدام و استثمار را از جامعه نفى مىكند.
و قرآن اين كتاب عزيز به آن تصريح و
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بر طبق آن مشى نموده و سيره و سنت شريفه خود را بر آن اساس بنا نهادند و اگر نبود كه ما در اين كتاب تنها به بحث قرآنى مىپردازيم، داستانهايى از آن جناب در اين باره برايت نقل مىكرديم و تو خواننده عزيز مىتوانى به كتبى كه در سيره و تاريخ زندگى آن حضرت نوشته شده مراجعه نمايى. و اگر بين سنت و سيره اسلام و سنتى كه ساير امتهاى متمدن و غير متمدن در خصوص احترام عهد و پيمان دارند مقايسه كنى و مخصوصا اخبارى را كه همه روزه از رفتار امتهاى قوى با كشورهاى ضعيف مىشنويم كه در معاملات و پيمانهايشان چگونه معامله مىكنند؟! و در نظر بگيرى كه تا زمانى كه با پيمان خود آنها را مىدوشند پاى بند پيمان خود هستند و زمانى كه احساس كنند كه عهد و پيمان به نفع دولتشان و مصالح مردمشان نيست آن را زير پا مىگذارند، آن وقت فرق بين دو سنت را در رعايت حق و در خدمت
حقیقت بودن را لمس مىكنى.
آرى سزاوار منطق دين همين و لايق منطق آنان همان است، چون در دنيا بيش از دو منطق وجود ندارد يک منطق مىگويد: بايد حق رعايت شود، حال رعايت آن به هر قيمتى كه مىخواهد تمام شود، زيرا در رعايت حق، مجتمع سود مىبرد، و منطقى ديگر مىگويد: منافع مردم بايد رعايت شود، حال به هر وسيلهاى كه مىخواهد باشد، هر چند كه منافع امت با زير پا گذاشتن
حق باشد، منطق اول منطق دين و دوم منطق تمامى سنتهاى اجتماعى ديگر است، چه سنتهاى وحشى و چه متمدن، چه استبدادى و دموكراتى و چه كمونيستى و چه غير آن. خواننده عزيز توجه فرمود كه اسلام عنايتى كه در باب رعايت عهد و پيمان دارد را منحصر در عهد اصطلاحى نكرد، بلكه حكم را آن قدر عموميت داد كه شامل هر شالوده و اساسى كه بر آن اساس بنائى ساخته مىشود بگردد و در باره همه اين عهدها چه اصطلاحيش و چه غير اصطلاحيش سفارش فرمود. در خاتمه بحث توجه بفرمائيد كه اين بحث دنبالهاى دارد كه ان شاء اللَّه تعالى در آينده خواهد آمد.
و مفهوم آيه مورد بحث اين است كه:
«شما به جاى اين كه دست به هم بدهيد تا از دشمنان سابق و دوستان امروز خود انتقام بگيريد بايد دست اتحاد در راه نيكیها و تقوا به يكديگر بدهيد نه اين كه تعاون و همكارى بر
گناه و تعدى نماييد».
آنچه در آيه فوق درزمينه تعاون آمده يک اصل كلى اسلامى است كه سراسر مسائل اجتماعى و حقوقى و اخلاقى و سياسى را در بر مىگيرد. طبق اين اصل مسلمانان موظفند در كارهاى نيک تعاون و همكارى كنند، ولى همكارى در اهداف باطل و اعمال نادرست و ظلم و ستم، مطلقا ممنوع است، هرچند مرتكب آن دوست نزديک يا برادر انسان باشد.
اين قانون اسلامى درست بر ضد قانونى است كه در جاهليت عرب- و حتى در جاهليت امروز- نيز حكومت مىكند به اين معنى كه «برادر (يا دوست و همپيمانت) را حمايت كن خواه ظالم باشد يا مظلوم!»
در آن روز اگر افرادى از قبيلهاى حمله به افراد قبيله ديگر مىكردند، بقيه افراد قبيله به حمايت آنها بر مىخواستند بدون اين كه تحقيق كنند حمله عادلانه بوده يا ظالمانه. اين اصل در مناسبات بين المللى امروز نيز حكومت مىكند و غالبا كشورهاى همپيمان و يا آنها كه منافع مشتركى دارند، در مسائل مهم جهانى به حمايت يكديگر برمىخيزند، بدون اين كه اصل عدالت را رعايت كنند و ظالم و مظلوم را از هم تفكيک نمايند.
اسلام خط بطلان بر اين قانون جاهلى كشيده است و دستور مىدهد تعاون و همكارى مسلمانان با يكديگر بايد تنها در كارهاى نيک و برنامههاى مفيد و سازنده بوده باشد نه در گناه و ظلم و تعدى.
• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «تَعاوَنوا»، ج۳، ص۲۶۹.