تکفور
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تِکفور (یا تَکفور/ تکوور/ نقفور/ تقفور)، نام چند تن از امپراتوران
روم شرقی و بعدها در منابع اسلامی لقب فرمانروایان روم و
ارمنستان صغیر و حاکمان برخی شهرهای آناطولی بود.
این واژه به احتمال بسیار از تَگَوُر (tagavor) ارمنی به معنای «حمل کنندة تاج، دارندة
تاج » و تاگ آواره (ra ¦wa ¦g-a ¦ta) فارسی میانه (هوبشمان، ذیل «تاج»؛ تاجوَر فارسی
یا به احتمال ضعیفتر از نام یونانی نیکفوروس < نیکفور < تکفور
گرفته شده است. مورخان
مسلمان این واژه را به صورتهای نقفور،
نقفوروس،
تقفور ،
تکور،
تاگْوَر
و تکفور
ضبط کرده اند.
در منابع اسلامی، نخستین بار در شرح جنگهای
هارون الرشید (حک: ۱۷۰ـ۱۹۳) با امپراتوری روم، از نقفور (نیکفوروس اول؛ حک: ۱۸۶ـ ۱۹۵/ ۸۰۲ ـ۸۱۱) یاد شده که پس از ملکه رینی/ ایرنه بر تخت نشسته بود.
بنا بر بیشتر این منابع، نقفور اول از اولاد جَفْنه و از اعراب غَسّانی بوده است.
با اینکه برخی مورخان غیرمسلمان نیز به این نکته
اشاره کرده اند،
در بارة صحت یا سقم این مطلب نمیتوان با
اطمینان سخن گفت. برخی شاعران عرب، هارون الرشید را به سبب پیروزیهای پی درپی وی بر نقفور ستوده اند.
هم زمان با دومین مرحله از سلسله جنگهای مسلمانان و روم شرقی، در زمان
حمدانیان و بویژه در زمان
سیف الدوله حمدانی ،
مورخان مسلمان از امپراتوری به نام نقفورفوکاس ملقب به دُمسُتُق (جانشین فرماندهی کل قوای امپراتور علیه مسلمانان در
ثغور یا نقفور دوم که در ۳۵۲ بر تخت نشست، یاد کرده اند.
برخی نام او را نقفوربن الفَقّاس/ الفقاص نوشته اند.
نقفور فوکاس، رئیس خاندانی اشرافی از زمینداران آسیای صغیر و نخستین مبلّغ شعار افراطی اشغال
بیت المقدس بود. به همین منظور حوزة متصرفات خود را تا
شام و ارمینیه گسترش داد و بسیاری از شهرهای مهم، مانند حلب و
طرسوس و
انطاکیه و عین زربه، را به قلمرو خود افزود
و شاید از همین روست که برخی مورخان مسلمان از او با عنوان «
ملک الارمن » یاد کرده اند.
ظاهراً از آن پس، در منابع اسلامی، بویژه منابع قرن هفتم تا نهم، نقفور یا تکفور به عنوان لقب عموم ملوک ارمینیة صغیر (حک: ۴۷۳ـ۷۷۶/ ۱۰۸۰ـ ۱۳۷۵؛) ارمینیة صغیر یا ارمنستان غربی یا
کیلیکیه ، در ساحل شمال شرقی
مدیترانه قرار داشت و پایتخت آن ابتدا «عین زربه» و سپس «سیس» بود، به کار رفته است.
ضمن صحبت از قوریلتایِ (شورای سلطنتیِ) جلوس گیوک خان در قراقروم، از شرکت سلطانِ «تاگْوَر» در این جشن سخن گفته است.
ابن عبری در مختصرالدول
نظیر مطالب جوینی را با اندکی
اختلاف آورده، ولی لقب مذکور را تکفور نوشته است.
جوینی در جای دیگر
واژة تاگور را به جای «بلادِ اَرمَن» به کار برده است.
برخی مورخان مسلمان، بویژه مورخان مصری، به جهت دوستی و هم پیمانی تکفورانِ سیس با
ایلخانان علیه ممالیک، از ایشان با عنوان تحقیرآمیز «متملّکان سیس» یاد کرده اند.
مورخان مسلمان از خانواده تکفورهای سیس، به سبب اینکه نام بسیاری از ایشان لئون/ لاون بوده، با لفظ ابن لاؤن/ لیفون نیز یاد کرده اند.
در برخی منابع اسلامی، لقب تکفور به فرمانروایان بعضی ایالات مسیحی، مانند
قسطنطنیه و طرابزون، نیز
اطلاق شده است. مثلاً،
ابن بی بی علاوه بر اینکه حاکم ارمینیة صغیر را تکفور خوانده، از اولین فرمانروای یونانی
طرابزون ، آلکسیوس اول (آلکسیوس کومننوس، حک: ۶۰۱ـ۶۱۹/ ۱۲۰۴ـ۱۲۲۲)، با عنوان
کرآلکس ، تکووُرِ جانت (یا جانیک/ جانیق/ پونتوس)، نام برده است. در حماسة
دده قورقود نیز آلکسیوس سوم (حک: ۷۵۰ـ۷۹۲/ ۱۳۴۹ـ۱۳۹۰)، تکفور جانت نامیده شده است.
ابن بطوطه حاکم قسطنطنیه را «سلطان تکفور» خوانده است.
در اواخر قرن هفتم از «تکفورسرایی قسطنطنیه» (قصر امپراتور) یادشده است (> فرهنگ بیزانس آکسفورد <، ذیل «تکفورسرایی»). در برخی اسناد و منابع قرن نهم نیز از تکفوران قسطنطنیه و طرابزون سخن رفته است.
در اندک منابع موجود عثمانی، به امپراتوران
روم غالباً با لفظ تکفور اشاره شده و لقب
قیصر کمتر به کار رفته است
همچنین حاکمان بسیاری از شهرها، مانند
استانبول ، بورسه،
ادرنه و گلیبولی/ گالیپولی، را تکفور میگفته اند.
میان این تکفورها و سلاطین عثمانی نزاع دائمی بود، تا اینکه سلطان محمد دوم (فاتح)، در ۸۵۷/ ۱۴۵۳ قسطنطنیه را تصرف کرد. به نوشته
کمال پاشازاده ، محمد فاتح درصدد بر آمد تا در میان یونانیان بیزانس کسی را با عنوان تکفور باقی نگذارد. او
حکومت تکفور طرابزون را در ۸۶۵/ ۱۴۶۱، ایالتهای نیمه مستقل یونانی را بین سالهای ۸۵۸ تا ۸۷۴/ ۱۴۵۴ـ۱۴۷۰، و اپیروس را در ۸۸۴/ ۱۴۷۹ سرنگون کرد.
عثمانیها، زمینداران بزرگ محلی
بالکان را نیز تکفور میگفتند
وجود برخی نواحی جغرافیایی در
آناطولی با نامهایی نظیر تکفورداغی/ تکیرداغی/ تکیرداغ / تکفورطاغی،
تکفورگولی
و تکفورچیری
نشان میدهد که به احتمال زیاد پیش از تسلط عثمانیها بر این مناطق، حاکمان محلی این مناطق به تکفور شهرت داشته اند.
(۱) محمودبن محمد آقسرایی، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار.
(۲) ابناثیر، الکامل فی التاریخ.
(۳) ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة.
(۴) ابن بی بی، اخبار سلاجقة روم.
(۵) ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة.
(۶) ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم.
(۷) ابن عبری، تاریخ مختصر الدول.
(۸) ابن عدیم، بغیة الطلب فی تاریخ حلب.
(۹) ابن عماد، شذرات الذهب في اخبار من ذهب .
(۱۰) ابن کثیر، البدایة و النهایة.
(۱۱) ابن واصل، مفرّج الکروب فی اخبار بنی ایّوب، ج ۳.
(۱۲) اسماعیل بن علی ابوالفداء، تاریخ ابی الفداء.
(۱۳) ابوالفرج اصفهانی.
(۱۴) ابوریحان بیرونی، آثار الباقیة.
(۱۵) اسناد و مکاتبات تاریخی ایران: از تیمور تا شاه اسماعیل.
(۱۶) جوینی.
(۱۷) حمداللّه مستوفی، نزهة القلوب.
(۱۸) بدیل بن علی خاقانی، دیوان.
(۱۹) خطیب بغدادی، تاریخ بغداد وذيوله .
(۲۰) خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط.
(۲۱) دده قورقود کیتابی.
(۲۲) ذهبی، تاریخ اسلام.
(۲۳) رشیدالدین فضل اللّه.
(۲۴) عبدالوهاب بن علی سبکی، طبقات الشافعیة الکبری.
(۲۵) محمد همدمی صولاق زاده، صولاق زاده تاریخی.
(۲۶) طبری، تاریخ.
(۲۷) درویش احمد عاشق پاشازاده، عاشق پاشازاده تاریخی.
(۲۸) احمدبن یحیی عمری، التعریف بالمصطلح الشریف.
(۲۹) ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه.
(۳۰) فیصل جری سامر، دولت حمدانیان.
(۳۱) قلقشندی، صبح الاعشی.
(۳۲) مسعودی، تنبیه.
(۳۳) مصطفی نوری پاشا، نتایج الوقوعات، ج ۳.
(۳۴) یاقوت حموی.
(۳۵) EI ۲ , svv "Bursa", "Dobrudja" (by Halil I nalc âk) , "Edirne" (by M Tayyib Gخkbilgin) , "Gebze" (by Fr Taeschner) , "Malk ¤ara" (by CJ Heywood) , "Ru ¦m ۲: Relations between the Islamic powers and the Byzantines" (by CE Bosworth) , "Ru ¦meli" (by H I nalc âk) , "Tekfur" (by A Savvides);.
(۳۶) H Hubschman, Armenische grammatik , vol ۱: Armenische Etymologie ,Leipzig۱۸۹۷;.
(۳۷) The Oxford dictionary of Byzantium ed Alexander P kazhdan et al , Oxford ۱۹۹۱, sv "Tekfur saray â" (by Cyril Mango) ;.
(۳۸) J Theodor Zenker, Turkisch- arabisch- persisches Handwخrterbuch , Leipzig ۱۸۶۶.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تکفور»، شماره ۳۷۹۶.