• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حس گرایی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از ابزارهای شناخت، حواس پنج‏گانه می‏باشد. محدوده استفاده از این ابزار در شناخت طبیعت و به ویژه خالق طبیعت همواره از مسائل اختلافی بین گروه‏های مختلف بوده است.




حس در لغت به معنای درک کردن و فهمیدن است که از طریق قوای حسی پنج‏گانه حاصل می‏گردد.
[۱] راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دار العلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق،ص۲۳۱.
و در اصطلاح مفسرین، منحصر دانستن راه‏های درک و فهم در ماده و طبیعت را حسگرایی می‏نامند.



از آنجا که قوای حسی از نعمتهای بزرگ خدادادی به انسان به عنوان ابزاری جهت دستیابی به حقیقت و شناخت بوده، خدواند به حس و قوای حسی توجه ویژه‏ای نشان داده و در مناسبت‏های گوناگون، برای هدایت انسانها شاهدهای فراوانی از عالم ماده و طبیعت استفاده کرده است. اما این به معنای منحصر کردن هدایت در امور حسی و اصالت بخشیدن به آن نیست؛ بلکه خداوند در قرآن، در کنار حس و طبیعت از برهانهای غیرمادی نیز استفاده نموده و در پی آنها مردم را به تفکر دعوت می‏کند:
«...وَ تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبهَُا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون‏» «...اینها مثالهایی است که برای مردم می‏زنیم، شاید در آن بیندیشند!»
اما از سویی، با کسانی که در این زمینه قدم در راه افراط گذاشته و حس و تجربه حسی را بر عقل مقدم داشته یا انکار کرده‏اند، به طور جدی به مبارزه برخاسته و فرموده: «وَ إِذَا لَقُواْ الَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلیَ‏ بَعْضٍ قَالُواْ أَتحَُدِّثُونهَُم بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُم بِهِ عِندَ رَبِّکُم... أَوَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ؟» «و هنگامی که مؤمنان را ملاقات کنند، می‏گویند: «ایمان آورده‏ایم» ولی هنگامی که با یکدیگر خلوت می‏کنند، (بعضی به بعضی دیگر اعتراض کرده) می‏گویند: «چرا مطالبی را که خداوند (درباره صفات پیامبر اسلام) برای شما بیان کرد، به مسلمانان بازگو می‏کنید تا روز رستاخیز در پیشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال کنند؟!...» آیا اینها نمی‏دانند خداوند آنچه را پنهان می‏دارند یا آشکار می‏کنند، می‏داند؟!»
چنانچه در این آیه مشاهده می‏گردد برخی از افراد قوم بنی‌اسرائیل، علم خدا را محدود به ظواهر امور مادی می‏دانستند، و تصور می‏کردند که اگر چیزی را پنهان کنند و مسلمانان را از آن مطلع نسازند، خدا نیز از آن با خبر نمی‏شود. قرآن با تکیه بر حاضر و ناظر بودن خداوند و آگاهی او بر همه امور پیدا و پنهان، بر تصور باطل آنها که از عقیده به اصالت ماده و حس ناشی می‏شد، خط بطلان کشیده و مبارزه خود را با این عقاید پوچ اعلام نموده است.




۳.۱ - جهل


یکی از مهم‏ترین عواملی که منجر به حسگرایی می‏گردد، جهل و نادانی است. قرآن، اشاره به این عامل میفرماید: «وَ قَالُواْ مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نحَْیَا وَ مَا یهُْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَ مَا لهَُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّون‏» «آنها گفتند: چیزی جز همین زندگی دنیای ما، در کار نیست؛ گروهی از ما می‏میرند و گروهی جای آنها را می‏گیرند و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمی‏کند! آنان به این سخن که می‏گویند، علمی ندارند؛ بلکه تنها حدس می‏زنند!»
خداوند در این آیات به نقل سخن «دهریون» پرداخته، که مبدأ و معاد را انکار می‏کنند؛ اما هیچ دلیلی بر انکار خود ندارند، بلکه جهل، آنها را بر این عقیده واداشته است.

۳.۲ - استکبار


علت دیگری که در قرآن برای حسگرایی بیان شده، روحیه استکباری است: «وَ قَالَ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْ لَا أُنزِلَ عَلَیْنَا الْمَلَئکَةُ أَوْ نَرَی‏ رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَکْبرَُواْ فیِ أَنفُسِهِمْ وَ عَتَوْ عُتُوًّا کَبِیرًا» «و کسانی که امیدی به دیدار ما ندارند (و رستاخیز را انکار می‏کنند) گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و یا پروردگارمان را با چشم خود نمی‏بینیم؟! آنها درباره خود تکبر ورزیدند و طغیان بزرگی کردند!»
بیان کلی آیه این است که، کفار به دلیل خودبرتربینی از رسول خدا، ایمان آوردنشان را مشروط نمودند به اینکه خدا و ملائکه را به صورت حسی مشاهده کنند.
[۹] قرشی، سید علی اکبر؛ تفسیر أحسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت‏، ۱۳۷۷ش، چاپ سوم، ج‏۷، ص۲۷۸.





۴.۱ - انکار غیب و معاد


یکی از آثار و لوازم حسگرایی، انکار غیب است؛ چون غیب از جمله اموری است که فقط با عقل و ضمیر دریافت می‏شود؛ اما کسانی که اصالت را به عالم ماده داده و حسگرایی را سرلوحه خود قرار داده و همه چیز را در آن خلاصه می‏کنند، نمی‏توانند فراتر از عالم حس و ماده را درک کرده و به وجود قدرتی فراتر از آن اعتراف کنند: «وَ قَالُواْ مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نحَْیَا وَ مَا یهُْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْر‏» «و گفتند: جز زندگی دنیوی ما هیچ نیست، می‏میریم و زنده می‏شویم و ما را جز دهر هلاک نکند.‏»
حسگرایان، اختیار مرگ و حیات خود را به دست دهر (طبیعت) سپرده و به طور کلی منکر غیب و زندگی دوباره پس از مرگ شده و مطلقاً وجود صانع حکیم را انکار نموده‏اند.

۴.۲ - تکذیب رسالت انبیاء


از دیگر آثار حسگرایی، تکذیب رسالت انبیای الهی است که ریشه آن را باید در انکار غیب جستجو کرد. چون کسانی که به عالم غیب ایمان نداشته و آن را انکار می‏کنند، به طور قطع، ادعای رابطه با عالم غیب را که از طرف انبیاء صادر شده، نیز تکذیب می‏کنند. قرآن درباره آنان این‏گونه سخن می‏گوید: «وَ عجَِبُواْ أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنهُْمْ وَ قَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کَذَّاب‏» «آنها تعجّب کردند که پیامبر بیم‏دهنده‏ای از میان آنان به سویشان آمده و کافران گفتند: این ساحر بسیار دروغگویی است!»
کفار، آنقدر در حسگرایی خود غرق بودند که از آمدن انذار دهنده‏ای از سوی خدا تعجب کرده و از شدت تعجب به او نسبت "جادوگرِ دروغگو" دادند.

۴.۳ - ظلم


ظلم، از جمله آثار گرایش به حسگرایی است. قرآن،جریان گوساله پرستی قوم بنی‌اسرائیل را که بعد از میعاد پیامبرشان حضرت موسی(ع) به آن روی آوردند، با کمال ظرافت و زیبایی به تصویر کشیده و آنها را ظالم معرفی نموده است: «وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَ أَنتُمْ ظَالِمُونَ» «و (به یاد آورید) هنگامی را که با موسی چهل شب وعده گذاردیم، (و او برای گرفتن فرمان‏های الهی، به میعادگاه آمد) سپس شما گوساله را بعد از او (معبود خود) انتخاب نمودید؛ در حالی که ستمکار بودید.»
ظلم به معنای ضایع نمودن حقی از حقوق نفس یا غیر می‏باشد (امر مادی، معنوی یا الهی)؛ و بزرگترین ظلم، تضییع حق خویش در بعد معنوی است؛ و بالاتر از آن تضییع حقوق الهی بوده که ظالم بودن بنی‏اسرائیل در این ماجرا، به هر دو جهت ظلم (حق‌النفس و حق‌الله) صدق می‏کند. بنابراین عده زیادی از بنی‏اسرائیل با گوساله‌پرستی مرتکب کفر و شرک شدند که ظلم بزرگی است:
[۱۶] مصطفوی (علامه)، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۸۰ش، چاپ اول، ج۱، ص ۲۶۱.

پس قوم یهود در حقیقت، راه درک حقایق را منحصر در حواس خود می‏دانستند، با اینکه ناتوانی گوساله را در عدم تکلم و عدم هدایت می‏دیدند.



حس، به عنوان یک موهبت عظیم الهی در تمام موجودات جاندار به خصوص در وجود انسانهاست؛ و حتی بدون قوای حسی، زندگی بر انسانها بسیار سخت می‏باشد. اما برخی از انسانها متأسفانه، این نعمت بزرگ الهی را نابجا و در حد افراط به کار گرفته و نام آنها در تاریخ به این صفت مذموم ثبت شده است. قرآن نیز به نام برخی از اقوام و گروه‏های معتقد به این رویه افراطی اشاره کرده است که به ذکر برخی از آنها اکتفا میشود.

۵.۱ - بنی‏اسرائیل


یکی از اقوامی که قرآن در موارد متعددی از عملکرد حسگرایانه آنها سخن به میان آورده و به نکوهش آنها پرداخته، قوم بنی‌اسرائیل است. برخی از عملکردهای حسگرایانه این قوم عبارت است از:
الف. گوساله پرستی؛
ب. درخواست رؤیت خدا؛
قوم یهود از پیامبر خویش (موسی) پیوسته درخواست می‏کردند، که خدا را به آنها نشان بدهد، تا ایمان بیاورند.
ج. درخواست بت به عنوان خدا:
از دیگر چهره‏های حس‏گرا بودن یهودیان، بنا بر نقل قرآن، درخواست بت از حضرت موسی بود که بت بی‏جان را به عنوان اله برای آنان قرار دهد.

۵.۲ - قوم ثمود


قوم دیگری که در قرآن از عملکرد حسگرایانه آنها سخن به میان آمده، قوم ثمود است: «إِنْ هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نحَْیَا وَ مَا نحَْنُ بِمَبْعُوثِینَ إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْترََی‏ عَلیَ اللَّهِ کَذِبًا وَ مَا نحَْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِین‏» «مسلماً غیر از این زندگی دنیای ما، چیزی در کار نیست، پیوسته گروهی از ما می‏میریم، و نسل دیگری جای ما را می‏گیرد و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد! او فقط مردی دروغگوست که بر خدا افترا بسته و ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد!»
البته در یک نگاه کلی به آیات قرآن، می‏توان گفت که همه کفار به نوعی مادی‏گرا (حس‏گرا) هستند. چون آنها به غیب، معاد، رسالت انبیاء و... به دیده انکار می‏نگریستند و به همین دلیل، گرفتار عذاب خدا شده و هلاک شده‏اند.


 
۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دار العلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق،ص۲۳۱.
۲. المیزان، ج‌۱، صص ۳۶۶ و ۳۶۷.    
۳. حشر، سوره ۵۹، آیه ۲۱.    
۴. بقره، سوره ۲، آیه ۷۷.    
۵. المیزان، ج‌۱، ص۲۱۴.    
۶. جاثیه، سوره ۴۵، آیه ۲۴.    
۷. المیزان، ج‌۱۸، ص۱۷۵.    
۸. فرقان، سوره ۲۵، آیه ۲۱.    
۹. قرشی، سید علی اکبر؛ تفسیر أحسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت‏، ۱۳۷۷ش، چاپ سوم، ج‏۷، ص۲۷۸.
۱۰. تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۲۷۰.    
۱۱. جاثیه، سوره ۴۵، آیه ۲۴.    
۱۲. تفسیر نمونه، ج۲۱، صص ۲۶۹-۲۷۱.    
۱۳. ص، سوره ۳۸، آیه ۴.    
۱۴. تفسیر نمونه، ج۱۹، صص ۲۱۶-۲۱۸.    
۱۵. بقره، سوره ۲، آیه ۵۱.    
۱۶. مصطفوی (علامه)، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۸۰ش، چاپ اول، ج۱، ص ۲۶۱.
۱۷. تفسیر نمونه، ج‌۶، ص ۳۷۳، برای مطالعه بیشتر در این زمینه به تفاسیر ذیل آیات ۵۱ و۹۲ بقره، ۱۴۲-۱۴۸ اعراف و ۸۸ به بعد طه مراجعه نمایید.    
۱۸. مومنون، سوره ۲۳، آیات ۳۷ و ۳۸.    
۱۹. تفسیر نمونه، ج‌۵، صص ۲۰۶ و ۲۰۷.    




سایت معارف قرآن با تلخیص    




جعبه ابزار