• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم سرقت (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از گناهانی که در قرآن از آن مذمت شده و نهی کرده شده سرقت می‌باشد که برای خود احکامی وضع شده است.



سرقت یک عمل حرام و ناروا است.
«والسارق والسارقة فاقطعوا ایدیهما جزاء بما کسبا نکـلا من الله...؛ دست مرد دزد و زن دزد را، به کیفر عملی که انجام داده‌اند، بعنوان یک مجازات الهی، قطع کنید! و خداوند توانا و حکیم است.».
«فلما جهزهم بجهازهم جعل السقایة فی رحل اخیه ثم اذن مؤذن ایتها العیر انکم لسـرقون•...• قالوا تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فی الارض وما کنا سـرقین• قالوا جزؤه من وجد فی رحله فهو جزؤه کذلک نجزی الظــلمین؛ و هنگامی که (مأمور یوسف) بارهای آنها را بست، ظرف آبخوری پادشاه را در بارِ برادرش گذاشت؛ سپس کسی صدا زد؛ «ای اهل قافله، شما دزد هستید!»•...• گفتند: به خدا سوگند شما می‌دانید ما نیامده‌ایم که در این سرزمین فساد کنیم؛ و ما (هرگز) دزد نبوده‌ایم!»• گفتند: هر کس (آن پیمانه) در بارِ او پیدا شود، خودش کیفر آن خواهد بود؛ (و بخاطر این کار، برده شما خواهد شد؛) ما این‌گونه ستمگران را کیفر می‌دهیم!»
«.. ولا یسرقن...؛ ای پیامبر! هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند و در هیچ کار شایسته‌ای مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن و برای آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است!».


بریدن دست (چهار انگشت دست راست)، کیفر و حد سارق ذکر شده است.
«والسارق والسارقة فاقطعوا ایدیهما جزاء بما کسبا نکـلا من الله...؛ دست مرد دزد و زن دزد را، به کیفر عملی که انجام داده‌اند، بعنوان یک مجازات الهی، قطع کنید! و خداوند توانا و حکیم است.».(مراد از دست، چهار انگشت دست راست است.).
ولى وجه صحیح این است که بعضى از اعضاى بدن آدمى، و یا بیشتر آنها جفتى است، مانند دو طرف پیشانى، دو ابرو، دو چشم، دو گوش، دو دست دو پاى، دو قدم و... وقتى به ضمیر دو نفر و یا به دو چیز و دو نفر اضافه شود قهرا دو جفت مى شود، ساده تر بگویم: دو دست دو نفر چهار دست مى شود و چهار دست جمع است، پس در باره دو نفر باید به صیغه جمع بگوئیم : (اعینهما) و (ایدیهما) و (ارجلهما)، و امثال آن ، و چون وضع در مورد اعضاى جفتى بدن انسان چنین بوده ، رفته رفته این وضع را در باره اعضاى تکى بدن نیز سرایت دادند.


زنان و مردان سارق، دارای حد و کیفر مساوی هستند.
«والسارق والسارقة فاقطعوا ایدیهما جزاء بما کسبا نکـلا من الله...؛ دست مرد دزد و زن دزد را، به کیفر عملی که انجام داده‌اند، بعنوان یک مجازات الهی، قطع کنید! و خداوند توانا و حکیم است.».


حد سرقت، در صورت اصلاح و توبه دزد (قبل از ثبوت در نزد حاکم) ساقط می‌شود.
«والسارق والسارقة فاقطعوا ایدیهما جزاء بما کسبا نکـلا من الله والله عزیز حکیم• فمن تاب من بعد ظـلمه واصلح فان الله یتوب علیه ان الله غفور رحیم؛ دست مرد دزد و زن دزد را، به کیفر عملی که انجام داده‌اند، بعنوان یک مجازات الهی، قطع کنید! و خداوند توانا و حکیم است.• اما آن کس که پس از ستم کردن، توبه و جبران نماید، خداوند توبه او را می‌پذیرد؛ (و از این مجازات؛ معاف می‌شود، زیرا) خداوند، آمرزنده و مهربان است.».(حکم فوق، نزد فقهای شیعه در صورتی است که توبه قبل از ثبوت سرقت نزد حاکم، به اثبات رسد.) .
در آیه بعد راه بازگشت را به روى آنها گشوده و مى فرماید: کسى که بعد از این ستم توبه کند و در مقام اصلاح و جبران برآید خداوند او را خواهد بخشید زیرا خداوند آمرزنده مهربان است.(فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان الله یتوب علیه ان الله غفور رحیم ).آیا به وسیله توبه تنها گناه او بخشوده مى شود و یا اینکه حد سرقت (بریدن دست) نیز ساقط خواهد شد! معروف در میان فقهاى ما این است که : اگر قبل از ثبوت سرقت در دادگاه اسلامى توبه کند حد سرقت نیز از او برداشته مى شود، ولى هنگامى که از طریق دو شاهد عادل، جرم او ثابت شد با توبه از بین نمى رود. در حقیقت توبه حقیقى که در آیه به آن اشاره شده آن است که قبل از ثبوت حکم در محکمه انجام گیرد، و گرنه هر سارقى هنگامى که خود را در معرض مجازات دید اظهار توبه خواهد نمود و موردى براى اجراى حق باقى نخواهد ماند و به تعبیر دیگر توبه اختیارى آن است که قبل از ثبوت جرم در دادگاه انجام گیرد، و گرنه توبه اضطرارى همانند توبه اى که به هنگام مشاهده عذاب الهى و یا آثار مرگ صورت مى گیرد ارزشى ندارد، و به دنبال حکم توبه سارقان روى سخن را به پیامبر بزرگ اسلام کرده، مى فرماید: آیا نمى دانى که خداوند مالک آسمان و زمین است و هر گونه صلاح بداند در آنها تصرف مى کند، هر کس را که شایسته مجازات بداند مجازات، و هر کس ‌ را که شایسته بخشش ببیند مى بخشد و او بر هر چیز توانا است.


استرقاق، کیفر سرقت در شریعت آل یعقوب (علیه السلام) بوده است.
«قالوا جزؤه من وجد فی رحله فهو جزؤه کذلک نجزی الظــلمین؛ گفتند: هر کس(آن پیمانه) در بارِ او پیدا شود، خودش کیفر آن خواهد بود؛ (و بخاطر این کار، برده شما خواهد شد؛) ما این‌گونه ستمگران را کیفر می‌دهیم!»(از گفتار برادران یوسف استفاده کرده‌اند که (فهو جزاؤه) که استرقاق سارق در میان آل یعقوب سنت بوده است.)
[۱۵] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵ - ۶، ص۳۸۶.



۱. مائده/سوره۵، آیه۳۸.    
۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۰.    
۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۳.    
۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۵.    
۵. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۲.    
۶. مائده/سوره۵، آیه۳۸.    
۷. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۶۲۸، ح ۱۸۸.    
۸. طباطبائی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۳۸.    
۹. مائده/سوره۵، آیه۳۸.    
۱۰. مائده/سوره۵، آیه۳۸.    
۱۱. مائده/سوره۵، آیه۳۹.    
۱۲. جمال الدین المقداد بن عبد الله السیوری، کنز العرفان، ج۲، ص۳۵۰.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۷۵.    
۱۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۵.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵ - ۶، ص۳۸۶.



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم سرقت»    



جعبه ابزار