داستان ورقة بن نوفل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
داستان
ورقة بن نوفل، داستان ساختگی معاندان
دین اسلام، برای
شبهه وارد کردن به اصل
وحی بر
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده است.
در طول
تاریخ گروهی از معاندان سعی نمودهاند با ساختن داستانهای بیاساس، اصل
وحی را زیر سؤال ببرند. از آن جمله داستان
ورقة بن نوفل است. وی از عموزادگان
خدیجه و فردی با سواد اندک بود و کم و بیش از تاریخ انبیای گذشته خبر داشت.
نقل شده است که او
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را از نگرانی که در آغاز
بعثت برایش رخ داده بود، نجات داد.
بخاری،
مسلم،
ابن هشام و
طبری شرح واقعه را چنین گفتهاند:
آن گاه که محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
غار حراء با خدای خود خلوت کرده بود، ناگهان ندایی به گوشش رسید که او را میخواند. سر بلند کرد تا بداند کیست، با موجودی هولناک مواجه گردید. از شدت
وحشت و دهشت از خود بیخود شد و در این حال مدتها ماند. خدیجه که از تاخیر او نگران شده بود، کسی را به دنبال او فرستاد، ولی او را نیافت، تا آن که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به خود آمد و باحالتی هراسناک به خانه رفت. خدیجه پرسید: تو را چه میشود؟ گفت: «از آن چه میترسیدم بر سرم آمد. پیوسته در بیم آن بودم که مبادا
دیوانه شوم، اکنون دچار آنشدهام!» خدیجه گفت: هرگز گمان بد به خود راه مده. تو
مرد خدا هستی و
خداوند تو را رها نمیکند. حتما نوید آینده روشنی است... سپس برای رفع نگرانی کامل پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، او را به خانه ورقةبننوفل برد و شرح ماجرا را به او گفت. ورقه پرسشهایی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کرد، در پایان به وی گفت: نگران نباش، این همان پیک حق است که بر
موسی کلیم نازل شد و اکنون بر تو نازل گردیده است و
نبوت تو را نوید میدهد. گویند این جا بود که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) احساس آرامش کرد و فرمود: اکنون دانستم که پیامبرم.
این داستان یکی از دهها داستان ساخته شده کینهتوزان دو قرن اول
اسلام است که خود را
مسلمان معرفی نمودند و با ساختن اینگونه حکایتهای افسانهآمیز تیشه به ریشه اسلام میزدند. در سالهای اخیر نیز دشمنان اسلام این داستان و داستانهای مشابه از جمله داستان
آیات شیطانی را دستآویز خود قرار داده، بر سستی پایههای اولیه اسلام شاهد گرفتهاند.
چگونه پیامبری که مدارج کمال را صعود نمود، از مدتها پیش نوید نبوت را در خود احساس کرد، حقایق بر وی آشکار نشده است. چگونه انسانی که چنین تکامل یافته است، در آن موقع حساس، نگران میشود و به خود
شک میبرد، سپس با
تجربه یک
زن و پرسش یک مرد که اندک سوادی دارد، این نگرانی از وی رفع میشود، آنگاه
اطمینان حاصل میکند که پیامبر است؟! این داستان، علاوه بر آن که با مقام شامخ نبوت منافات دارد، با ظواهر
آیات و
روایات صادره از [[|اهل بیت (علیهمالسّلام)]] نیز مخالف است.
"قاضی عیاض" در بیان این نکته که امر وحی بر شخص پیامبر فاقد هر گونه ابهام و شک است میگوید:
«هرگز نشاید که
ابلیس در صورت
فرشته در آمده و امر را بر پیامبر مشتبه سازد، نه در آغاز بعثت و نه پس از آن. همین آرامش و
اعتماد به نفس، که
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در اینگونه مواقع از خود نشان داد، خود یکی از دلایل
اعجاز نبوت به شمار میرود.»
"امینالاسلام
طبرسی" نیز در تفسیر
سوره مدثر میگوید:
«به درستی که خداوند وحی نمیکند به رسولی مگر با دلایل روشن و نشانههای آشکار که خود دلالت دارد بر این که آن چه بر او وحی میشود، از جانب حق تعالی است و به چیز دیگری نیاز ندارد. هرگز ترسانده نمیشود و نمیهراسد و به خود نمیلرزد».
مقام حضور در پیشگاه حق جایگاهی است که در آن
وهم و شک و
ترس راه ندارد.
«لایخـــاف لدی المرسلون»
«رســولان در نزد من نمیترســـند».
به محض ایجاد ترس، عنایت الهی شامل حال پیامبر الهی گشته او را از هر گونه هراس رها میکند.
برای آن که
ابراهیم (علیهالسّلام) آرامش و
عین الیقین پیدا کند، پرده از پیشروی او بر کنار شد تا حقایق
عالم ملکوت بر او مکشوف گردد:
«و کذلک نری ابراهــیم ملکوت السماوات و الارض و لیکون من الموقنین»
«و اینگونه ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقینکنندگان باشد».
این آیات نشان میدهند که پیامبران در محضر الهی دارای بینشی روشن و عاری از هرگونه شک هستند. هم چنین ملکوت آسمانها و زمین بر آنان منکشف گردیده است تا از موقنین شوند.
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) درباره پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید:
«خداوند شبانهروز فرشتهای را بر او گمارده بود تا او را به کمالات انسانی رهنمون باشد».
علاوه بر اشکالات فوق، ایرادهای دیگری نیز بر داستان یاد شده، وارد است:
۱- سلسله سند داستان به شخص نخست که شاهد داستان باشد نمیرسد، از این رو روایت چنین داستانی،
مرسله تلقی میشود.
۲- اختلافی که در نقل داستان وجود دارد، به گونهای که نمیتوان میان آنها سازش داد، خود گواه ساختگی بودن آن است.
۳- در متن بیشتر نقلها علاوه بر آن که نبوت پیامبر را نوید داده است، اشاره به
اسلام ورقة بن نوفل نیز شده است و حال آن که او هیچ وقت اسلام نیاورد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «داستان ورقة بن نوفل»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۱۶.