زمخشری مقاله دوم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محمود بن عمر زمخشری (
۴۶۷ ـ
۵۳۸ هـ.ق) مفسر، متکلم، ادیب و لغتشناس برجستهٔ سدهٔ
پنجم (هجری قمری) و
ششم (هجری قمری) است.
در کودکی حادثهای برایش رخ داد که نهایتاً به قطع یک پا انجامید.
تحصیلات مقدماتی را در خوارزم گذراند و سپس برای فراگیری علوم به
خراسان،
بغداد و
مکه سفر کرد.
مدتی در مکه سکونت داشت و به «جارالله» معروف شد.
از استادانش در ادبیات و علوم اللغویه محمود بن جریرضبّی اصفهانی و علی بن مظفر نیشابوری بودند.
او حدیث را از ابومنصور نصر حارثی و ابوسعد شقانی آموخت.
زمخشری در تفسیر،
فقه، حدیث،
نحو، لغت،
علم بیان، بلاغت و ادب استادی کامل و کمنظیر بود.
وی مرجع علمی بسیاری از معاصران به شمار میرفت.
در مذهب کلامی بهگونهای معتزلی و معتقد به خلق قرآن توصیف شده و در فروع فقه پیرو مذهب حنفی بود.
شهرت علمی او چنان بود که هنگام ورود به شهرها طلاب و طالبان علم گرد او جمع میشدند.
او شاگردان فراوانی تربیت کرد که از میانشان میتوان به ابوالمحاسن اسماعیل بن عبدالله طویلی، عبدالرحیم بن عبدالله بزاز، عامر بن حسن سمسار و احمد بن محمود شاشی اشاره کرد.
وی علاوه بر علوم یادشده در نسبشناسی و شعر نیز دستی داشت و بخشی از اشعارش توسط یافعی نقل شده است.
از او تألیفات بسیار برجای مانده که مشهورترین آن تفسیر «الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل» است.
اساس البلاغة،
اساس التقدیس،
اعجب العجب،
الامالی،
جواهر اللغه،
شافی العی من کلام الامام الشافعی،
شرح سیبویه،
شقائق النعمان،
القسطاس فی العروض و
معجم الحدود از دیگر آثار او هستند.
سرانجام در شب
عرفه سال ۵۳۸ (هـجری قمری) در جرجانیه از توابع خوارزم درگذشت.
ابوالقاسم محمود بن عمر بن محمد بن احمد، مشهور به جاراللّه زمخشری خوارزمی مفسر، متکلم، ادیب و
لغت شناس مشهور سده پنجم (هـجری قمری) و ششم (هـجری قمری) در چهارشنبه ۲۷
رجب سال ۴۶۷ (هـجری قمری) در روستای «زَمَخْشَر» از توابع خوارزم چشم به جهان گشود.
وی در حادثه ای یک پایش را از دست داده بود. بنا بر نقل مشهور وی پایش را بر اثر سرما و برف از دست داد؛ ولی
یاقوت حموی بهنقل از وی نوشته است قطع پای او بر اثر نفرین مادرش بوده است؛ چه اینکه در کودکی پای گنجشکی را قطع کرده، مادرش چون از حادثه باخبر شد، ناراحت شده و او را نفرین کرد که خدا پایت را قطع کند.
او بعد از وقوع این قضیه برای تحصیل راهی
بخارا شد تا اینکه روزی از مرکب سقوط کرد و پایش شکست و درنهایت سبب قطع آن گردید.
گویا تحصیلات مقدماتی را در خوارزم فرا گرفت و به زودی راهی سفر به شهرهای گوناگون خراسان، بغداد و مکه گردید و ازآن رو که مدتی در مکه سکونت داشت به
جاراللّه ملقب گردید.
او در این بلاد با استادان و شیوخ بسیاری ملاقات کرد و با بهرهگیری از ایشان کوله باری از علوم و فنون گوناگون اندوخته و بهشهرتی بینظیر در روزگار خود دست یافت.
محمود ادبیات را از محمود بن جریر ضبّی اصفهانی و علی بن مظفر نیشابوری فراگرفت و
حدیث را نزد ابومنصور نصر حارثی و ابوسعد شقانی شنید.
زمخشری شاگردان بسیاری را تربیت کرده که از آن میان میتوان به افرادی همچون ابوالمحاسن اسماعیل بن عبداللّه طویلی، عبدالرحیم بن عبداللّه بزّار، عامر بن حسن سمسار و احمد بن محمود شاشی اشاره کرد که از وی روایت کرده اند.
ابوالقاسم در تفسیر، فقه، حدیث، نحو، لغت، علم بیان، بلاغت و ادبیات استادی کامل و فردی بینظیر بود؛ چنانکه مرجع علمی بسیاری از بزرگان این فنون و علوم به شمار میرفت.
او از چنان آوازهای برخوردار بود که هنگام ورود به شهرها، طالبان علم به محض اطلاع از ورود او به گردش جمع شده و از وی بهره میبردند.
در یکی از سفرها که زمحشری وارد بغداد شد مورد استقبال گرم شریف ابوالسعادات بن شجری از علمای بزرگ بغداد قرار گرفت و ابوالسعادت در مدح و تمجید از او اشعاری را خواند.
او علاوه بر علوم و فنون یادشده، نسبشناس چیره دست بود و در شعر نیز دستی داشت.
یافعی پاره ای از اشعار او را ذکر کرده است.
گفته شده وی در کلام،
معتزلی مذهب و معتقد به خلق
قرآن بود
و در فروع و فقه
حنفی مذهب بهشمار میرفت.
خوارزمی آثار و تألیفات فراوانی دارد که عبارتاند از:
• الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل
که ازجمله مشهورترین آنها است و به نوشته بروکلمان بالغ بر ۲۴ شرح و تعلیقه بر آن نوشته شده است و یازده نفر آن را به صورت های گوناگون به اختصار درآورده و سه مورد ردّیه بر آن نگاشته اند؛
• اساس البلاغة فی اللغه؛
• اساس التقدیس؛
• اسرار المواضع، اطواق الذهب؛ • اعجب العجب شرح لامیة العرب؛ • الامالی؛ • انموذج فی مختصر المفصل؛ • جواهر اللغه؛ • خصائص العشرة الکرام البرره؛ • دیوان التمثل؛ • دیوان الرسائل؛
• دیوان شعر؛
• الرائض فی الفرائض؛ • ربیع الابرار و نصوص الاخبار فی الادب و النوادر؛ • الرسالة المبکیه،؛ • الرسالة الناصحه؛ • رؤوس المسائل فی الفقه؛ • زیادات النصوص؛ • سوائر الامثال؛ • شافی العی من کلام الامام الشافعی؛ • شرح ابیات الکشاف؛ • شرح کتاب سیبویه؛ • شرح مختصر القدوری فی فروع الحنفیه؛ • شقائق النعمان فی مناقب النعمان الامام ابی حنیفه؛ • صحیح العربیه؛ • ضالة الناشد؛ • طلبة العفاة فی شرح التصرفات؛ • الفائق و نسیم الرائق فی غریب الحدیث؛ • فصوص الاخبار، فصوص النصوص؛ • القسطاس فی العروض؛ • الامکنة و الجبال و المیاه؛ • کلمات العلماء؛ • المحاجاة و متمم مهام ارباب الحاجات فی الاحاجی و الاغلوطات؛ • المستقصی فی الامثال؛ • معجم الحدود، المفرد و المرکب فی العربیّه؛ • المفرد و المؤلف فی النحو؛ • المفصل فی النحو؛ • المقامات؛ • مقدمة الادب فی اللغه؛ • مناسک الحج؛ • المنتخب من ضالة المنشد؛ • المنهاج فی الاصول؛ • نزهة المتأنس؛ • نصائح الصغار؛ • نصائح الکبار؛ • نصائح الملوک؛ • نوابغ الکلم؛ •
نکت الاعراب فی غریب الاعراب (فی غریب اعراب القرآن)؛ • متشابه اسماء الرواة؛ • مختصر الموافقة بین اهل البیت و الصحابه؛ • الاصل لابیسعید الرازی اسماعیل؛ • الکلم النوابغ فی المواعظ؛ • رسالة المسأمه؛ • عقل الکّل، صمیم العربیّه؛ • الاجناس؛ • حاشیة علی المفصّل؛ • روح المسائل، تسلیة الضریر؛ • رسالة الاسرار؛ • دیوان خطب؛ •
المنتقی من شرح شعر المتنبی للواحدی.
جارالله سرانجام در شب عرفه سال ۵۳۸ (هجری قمری) در جرجانیه از توابع خوارزم درگذشت.
(دیگر منابع:
ابن الوردی، عمر بن مظفر، تاریخ ابن الوردی،
ذهبی، محمد بن احمد، دول الاسلام،
ذهبی، محمد بن احمد، تذکرة الحفاظ،
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان،
میزان الاعتدال ۴ / ۷۸؛ شذرات الذهب ۴ / ۱۱۸؛ النجوم الزاهرة ۵ / ۲۷۴؛ البدایة و النهایة ۱۲ / ۲۱۹؛ تاریخ ابن الوردی ۲ / ۴۴؛ الکامل فی التاریخ ۱۱ / ۹۷؛ دول الاسلام ۲۷۹؛ تذکرة الحفاظ ۴ / ۱۲۸۳؛ الاعلام بوفیات الاعلام ۱ / ۳۵۹؛ لسان المیزان ۶ / ۴؛ معجم المؤلفین ۱۲ / ۱۸۶؛ اللباب فی تهذیب الانساب ۲ / ۷۴؛ ریحانة الادب ۲ / ۳۷۹؛ کشف الظنون ۱ / ۱۸۵؛ دایرة المعارف تشیع ۸ / ۴۸۸؛ المنتظم ۱۸ / ۳۸.