صورت فلکی برساوش
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَرْساوُش (معربپرسئوس۲، نیز بهصورتهایبرشاوش، برشوش، فرساوش)، یا حامل رأس الغول (بَرنده سر دیو)،
از صورتهای فلکی نیم کره شمالی
آسمان در نظام نجومی کهن، دارای ۲۹
ستاره از قدرهای دوم تا پنجم است. به گفته صوفی، همه ستارگان برساوش میان دو
صورت فلکی ثریا (خوشه پروین) و
ذات الکرسی قرار دارند.
و در مجاورت ذات الکرسی و در
کهکشان راه شیری قرار گرفته و به صورت مردی تصور شده است که «بر پای چپ ایستاده، پای راست برداشته و دست راست بر بالای سر برده و به دست چپ سر غولی» دارد؛ که در این مقاله موقعیت و شرح این
صورت فلکی را بررسی میکنیم.
برساوش (معرب پرسئوس) در اسطورههای یونانی پسر زئوس (خدای خدایان) است که برای نجات آنْدرومدا (امرأة المسلسله:
زن به زنجیر کشیده) به مِدوسا (عفریتهای که در مأخذ اسلامی با عنوان الغول از او یاد شده) حمله میبرد. مدوسا که به جای مو مار بر سر داشت و نگاه او
دشمن را سنگ میکرد آندرومدا را به عنوان
قربانی قیطس به بند کشیده بود. برساوش سپری چون آینه در مقابل مدوسا میگیرد و سر او را از تن جدا میکند و به سوی آندرومدا باز میگردد.
اساس این اسطوره، روایت بابلی بِل مردوک و اژدهای تیامات است.
بیرونی در شرح کوتاه خود در این باره گفته است که «... در
بیابان مردمان را گمراه کند»، اما معلوم نیست که این مطلب را از چه مأخذی برگرفته است.
گویا اعراب دوره جاهلی برساوش را به عنوان یک صورت فلکی مستقل نمیشناختهاند و معمولاً چندین
ستاره این صورت را به همراه ستارگان ذات الکرسی به صورت دستی کشیده از ثریا در نظر میگرفتند.
بطلمیوس
ستارگان برساوش را ۲۹ عدد دانسته که ۳ ستاره بیرون از صورت قرار دارند. از میان ستارگان داخل صورت، دو تا از قدر دوم، ۵ تا از قدر سوم، ۱۶ تا از قدر چهارم و دو تا از قدر پنجم و دو ستاره نخستِ بیرون صورت نیز از قدر پنجماند و آخری «مظلم» (خفی) است؛ اما صوفی در فهرستی کم و بیش مشابه، این ستاره را به همراه ستاره پنجم داخل صورت (که بطلمیوس از قدر چهارم دانسته) از قدر پنجم ثبت کرده است. آرگلاندر (۱۲۱۴-۱۲۹۲ق/۱۷۹۹- ۱۸۷۵م)، ستارهشناس مشهور آلمانی نیز آخرین ستاره بیرون از صورت را همچون صوفی از قدر پنجم دانسته است.
دو ستاره «جنبِ برساوش» و رأس الغول که بطلمیوس و صوفی آنها را از قدر دوم دانستهاند (صوفی دومی را از اصغرِ قدر دوم آورده)، درگذشته روی اسطرلابها ذکر میشدند.
ابوریحان بیرونی در
قانون مسعودی مقادیر مذکور در هر دو اثر یاد شده را در کنار یکدیگر آورده اما در
التفهیم تنها به ذکر شمار ستارگان از هر قدر بر اساس روایت بطلمیوس بسنده کرده است.
صوفی بر آن است که
اعراب برساوش را به صورت یاد شده نمیشناختهاند؛ به نوشته او «عرب سطری را از کواکب که بگذرد به آن سحابی که برطرف دست راست است (ستاره اول برساوش)، و به کوکب دوم که بر مرفق (آرنج) راست است و سیُّم که بر منکب (کتف) راست است و هفتم که روشن است و بر پهلوی راست است... با کواکب ذات الکرسی که بر پشت ناقهاند،
تشبیه کردهاند به دستی کشیده از
ثریا، و به این جهت آن کواکب روشن را که بر پشت ناقهاند کف خوانند و لطخه سحابی (سحابی کوچکی) را که بر طرف دست برساوش است مِعصَم (مچ دست)....
در
نجوم جدید، صورت فلکی برساوش از چند جنبه اهمیت دارد که مهمترین آنها وجود رأس الغول، دوازدهمین ستاره این صورت، در فهرست بطلمیوس و صوفی است. رأس الغول ستاره متغیرِ گرفتی است که درخشندگی آن در هر ۸۲ر۶۸ ساعت در حدود ۳ر۱ قدر تغییر میکند.
در ردهبندی امروزی، صورت فلکی برساوش ۶۵ ستاره درخشانتر از قدر ۵/۵ دارد و با صورتهای امرأه المسلسله، حَمَل، عوا، زرافه، ذات الکرسی، ثور و مثلث هم مرز است. این صورت فلکی محدوده بُعد ۱ساعت و ۲۶ دقیقه تا ۴ ساعت و ۴۶ دقیقه و میل ۳۱+ تا ۵۹+، یعنی حدود ۴۹۱/۱% پهنه آسمان (۶۱۵ درجه مربع) را میپوشاند
امروزه معلوم شده است که «شیء» نخست این صورت (که بطلمیوس
به ترتیب آن را سحابی و «لطخه سحابی» که «به پاره میغ مانَد» دانستهاند) «خوشه ستارهای دو تایی» است. این دو خوشه ستارهای باز را امروزه با نام h ۸۶۹) و ۸۸۴) میشناسند که از حدود ۳۵۰ ستاره کم نور کهکشان ما تشکیل میشوند.
رأسالغول (برساوش)، نخستین ستاره «متغیر گرفتی» کشف شده است که درخشندگی آن در طی ۸۷/۲ روز، از قدر ۱/۲ (یا ۲/۲) تا ۴/۳ (یا ۵/۳) تغییر میکند. به همین مناسبت، ستارگان متغیر گرفتی دو یا چند تایی را که دوره تغییر درخشش آنها ثابت (یا غالباً ثابت) باشد، الگولی۱ مینامند. با آنکه تغییر درخشندگی رأس الغول به سادگی به چشم میآید، اما در منابع کهن به این موضوع اشاره نشدهاست. تنها صوفی در توضیحی مختصر رأس الغول را سرخ رنگ دانسته است.
در ۱۰۸۰ق/۱۶۶۹م مونتاناری برای نخستینبار تغییر درخشندگی رأس الغول را گزارش داد که با رصدهای مارالدی در ۱۱۰۵ق/۱۶۹۴م تأیید شد و سرانجام جان گودریک در ۱۱۹۶ق/۱۷۸۲م دوره تناوب تغییر درخشندگی آن را به دقت اندازه گرفت. امروزه مشخص شده که رأس الغول مجموعهای از ۳ ستاره است که دور هم میگردند و درخشندگی این مجموعه نیز عمدتاً به سبب گذر دو ستاره این مجموعه از مقابل یکدیگر و رخ دادن
کسوف تغییر میکند
برساوش کانون یکی از مهمترین بارشهای شهابی سالانه، موسوم به «بارش برساوشی» است که در حدود ۲۱ مرداد به اوج میرسد و در بهترین شرایط، حدود ۸۰ تا ۱۴۰
شهاب در ساعت در آن دیده میشود.
گفتنی است که صورت
تحریف شده نام عربی ستارگان (یا به عبارت دقیقتر اشیاء) ردیفهای ۱، ۷، ۱۲، ۲۴ و ۲۵ صورت برساوش (به ترتیب خوشه ستارهای دو تایی و h و ستارگان،، و o برساوش)، یعنی مِعْصَم، جنب برساوش یا مرفق الثریا، رأس الغول، مِنکَب یا منکب الثریا و عاتِق
از حدود سده ۴ق/۱۰م در اروپا رایج شد و امروزه نیز آنها را به ترتیب میسم۲، الگنیب۳ یا مرفیک۴، الگول۵، مِنکیب۶ و اَتیک۷ مینامند
در برساوش خوشه ستارهای دوتایی وجود دارد که با چشم غیرمسلح مشاهده میشود؛ این خوشهها در مجسطی
ستاره اول این صورت فلکی و زیر عنوان سحابی، و در ترجمه صورالکواکب
تحت عنوان «لطخه سحابی که به پاره میغ مانَد» آمده است، و امروزه خوشههای (NGC ۸۶۹) h و (NGC ۸۸۴) نامیده میشوند و از جوانترین خوشههای باز در
کهکشان ما هستند.
در متون
احکام نجوم دوره اسلامی رأس الغول از طبیعت
مریخ و
عطارد و گاه مریخ و
زحل دانسته شده است که منحوساند. برساوش نیز به دلیل دارا بودن رأس الغول
منحوس شمرده شده است.
(۱) محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، چاپ جلال الدین همایی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲) محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب القانون المسعودی، حیدرآباد دکن ۱۳۷۳ـ۱۳۷۵/ ۱۹۵۴ـ۱۹۵۶.
(۳) توفیق حیدرزاده، «این ستاره افسونگر تاریخ»، نجوم، سال ۱، ش ۳ (آذر ۱۳۷۰).
(۴) شهمردان رازی، روضة المنجمین، چاپ عکسی از روی نسخه کتابخانه ملک، با مقدمه و فهرستها و اصطلاحات نجومی از جلیل اخوان زنجانی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۵) عبدالرحمان بن عمر صوفی، کتاب صور الکواکب الثمانیة و الاربعین، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۶) عبدالرحمان بن عمر صوفی، ترجمه نصیرالدین طوسی، چاپ معزالدین مهدوی، تهران ۱۳۵۱ ش.
(۷) حسن بن علی قمی، المدخل الی علم احکام النجوم، چاپ جلیل اخوان زنجانی، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۸) محمد بتانی، الزیج الصابی، به کوشش ک نالّینو، رم، ۱۸۹۹م.
(۹) MacMillan dictionary of astronomy، ۲nd ed by Valerie Illingworth، London ۱۹۸۵.
(۱۰) Claudius Ptolemy، Ptolemy's Almagest، translated and annotated by G J Toomer، London ۱۹۸۴.
(۱۱) Allen R H, Star Names, Their Lore and Meaning, New York, ۱۹۶۳.
(۱۲) Bakich M E, The Cambridge Guide to the Constellations, Cambridge, ۱۹۹۵.
(۱۳) Burnham R, Celestial Handbook, New York, ۱۹۷۸.
(۱۴) Kunitzch P, Arabische.
(۱۵) Sternnamen in Europa, Wiesbaden, ۱۹۵۹.
(۱۶) id and T Smart, Short Guide to Modern Star Names and Their Derivations, Wiesbaden, ۱۹۸۶.
(۱۷) Mitton J, A Concise Dictionary of Astronomy, Oxford etc, ۱۹۹۱.
(۱۸) Ptolemy, Almagest, tr and ed G J Toomer, London, ۱۹۸۴.
(۱۹) Ridpath I, A Dictionary of Astronomy, Oxford/ New York , ۱۹۹۷.
(۲۰) Schjellerup H C F C, Description des etoiles Fixes, St Petersburg, ۱۸۷۴.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «برساوش»، شماره۴۷۴۴. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱، ص۹۵۷، برگرفته از مقاله «بَرْساوُش».