طرق تحمل حدیث
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
برای
سلامت و محفوظ ماندن
روایات پیشوایان
معصوم (علیهمالسّلام) هر
راوی از طرق و راههای خاصی حدیث
معصوم (
علیه
السّلام) را فرا میگرفته که به آنها «طرق تحمل حدیث» میگویند و این روش تا قبل از تدوین
جوامع حدیثی و گسترش نسخههای آن، رایج بوده ولی اکنون رواج کم تری دارد. هدف از آگاهی از آنها، اطلاع بر چگونگی
روایت راویان از یکدیگر و میزان ارزش و اعتبار آنها است؛ زیرا آنها، همه از نظر اعتبار یکسان و همسان نیستند و برخی بر بقیه برتری دارد.
محدثان بزرگوار برای آن که از طرق کامل تری در نقل روایات برخوردار باشند، بر خود زحمت فراوانی را هموار نموده و سفرهای متعدد انجام میدادهاند تا آن که برای نسلهای بعد، دسترسی بر روایات
امامان معصوم (علیهمالسّلام) سهل تر و کامل تر باشد.
مقصود از تحمل حدیث تلقی و دریافت آن است و مقصود از شرایط تحمل آن است که در صورت تلقی
حدیث ار اعتبار برخوردار است که برخوردار از این شرایط باشد و مقصود ار طرق تحمل حدیث شیوههایی است که در میان محدثان برای دریافت حدیث متداول بوده است.اینک به بررسی این دو امر میپردازیم:
شرایط تحمل روایت در مرحلة تحمل تنها لازم است که راوی برخوردار از دو شرط
عقل و
تمییز باشد. مقصود از تمییز مرحلهای میان صباوت و
بلوغ و بلکه
مراهق است؛ یعنی راوی افزون بر عاقل بودن، قدرت میان
خیر و
شر را داشته باشد. و به عکس مراحل نقل و پذیرش
اسلام،
ایمان،
بلوغ و
عدالت در مرحلة تحمل شرط نیست. بنابراین اگر
کافر ، یا
منافق (= سایرفرق
اسلامی غیر از
امامیه ) یا غیر بالغ، یا
فاسق روایتی را به هر یک از طرق تحمل تلقی و دریافت کرده باشد. مفهوم تحمل تحقق یافته است. هر چند در مرحلة اداء و نقل، زمانی از او پذیرفته میشود که دارای شرایط
اسلام، ایمان، بلوغ و عدالت باشد. دلیل مدعا وقوع این گونه تحمل در صدر
اسلام است. به عنوان نمونه جبیر بن مطعم به هنگام
کفر شنید که پیامبر اکرم (صلیالله
علیهوآله) در
نماز مغرب سورة طور خواند و آنگاه که
اسلام آورد این حدیث (سنت پیامبر (صلیالله
علیهوآله)) را نقل کرد و از او پذیرفته شد. یا گروهی از
صحابه پیامبر (صلیالله
علیهوآله)، هم چون حسن و حسن (
علیه
السّلام)
عبدالله بن زبیر،
نعمان بن بشیر و... در حال خردسالی، یا نوجوانی- در هر حال پیش از
بلوغ روایات زیادی را از پیامبر (صلیالله
علیهوآله) شنیده و پس از نقل مورد پذیرش محدثان قرار گرفته است.
برخی از صاحب نظران
اهل سنت برای آغاز و تحمل حدیث سنی خاص را پیشنهاد کردهاند مثلاگفتهاند: حداقل سن برای تحمل حدیث، چهار، پنج، یا ده سال است. یا گفتهاند: حداکثر سن برای تحمل حدیث ۵۰ یا ۸۰ سال است.
این آرای از نگاه عموم محدثان مردود شده است. از نظر آنان ملاک تحمل برخورداری از قوة تمییز است و این قوه برای اشخاص مختلف بخاطر تفاوت سطح استعدادها متفاوت است. پایان سن تحمل زمانی است که شخص قدرت تشخیص را از کف داده و دچار
فراموشی، یا کودنی شود.
تحمل حدیث به شیوههای گوناگونی؛ هم چون شنیدن، قرائت، اجازه و... انجام میگرفته است.
گر چه این مبحث در شرایط کنونی که کار تحمل عملا پایان یافته و شیوهای، هم چون
اجازه صرفا جنبة تشریقات دارد، اما دانستن آن از دو جهت مفید فایده است:
۱. ما را با شیوهها وکوشش پیشینیان در انتقال میراث روایی و دقت آنان آشنا میسازد.
۲. با توجه به این که میان این طرق از نظر ارزش و اعتبار تفاوت است، با آشنا شدن شیوهها در مییابیم که به عنوان مثال اگر روایتی از طرق
سماع نقل شده باشد، از درجه اعتبار بیشتری نسبت به شیوههای دیگر، هم چون
اجازه ، یا
وجادة، برخوردار است، عموما برای تحمل حدیث هشت طریق را برشمردهاند که عبارتند از: سماع،
قرائت، اجازه،
مناوله،
کتابت،
اعلام،
وصیت و
وجادة . و برخی با ادغام
وصیت با اعلام، طرق تحمل حدیث را بر هفت شیوه دانستهاند که عملا با هشت طریق تفاوت نخواهد داشت.
اینک به تبیین این طریق میپردازیم:
سماع به معنای شنیدن است، یعنی
راوی در حضور شیخ حدیث، روایتی را که او از روی
حافظه، یا نوشته میخواند استماع کند ودر صورتی که راوی گفتار روایی شیخ را کتابت کند به آن «
املاء میگویند.
به اتفاق همگان سماع، عالیترین نوع در میان طرق هشتگانة حدیث است و طبعا حدیثی که از این طریق تحمل و نقل شده باشد از
اتقان و اعتبار بیشتری نسبت به سایر طرق برخوردار است؛ زیرا اولا دریافت حدیث با این شیوه به صورت تدریجی و جزیی انجام میگیرد؛ یعنی راوی هر یک از روایات را به صورت علی حده از شیخ
استماع میکند. به عکس شیوههایی مثل اجازه، اعلام، وصیت که به صورت دفعی و کلی انجام میگیرد، مثلا شیخ حدیث، اجازة نقل تمام روایات یک کتاب را به راوی میدهد. و پیداست شیوة نخست از
اتقان و دقت بیشتری برخوردار است. ثانیا: سماع درمواردی تحقق میپذیرد که مجلسی برای تحدیث و استماع حدیث فراهم شده باشد، چنان که در گذشته مرسوم بوده، مشایخ حدیثی در
مساجد و مراکز علمی به صورت عمومی یا در منازل خود به شکل خصوصی و به طور رسمی به نقل احادیث میپرداختند و طالبان حدیث نیز به منظور شنیدن روایات و ثبت آنها در چنین مجالسی حاضر میشدند. اینگونه مجالس را میتوان شبیه جلسات دروس خارج حوزه دانست. و طبع چنین نشستها آن است که مطالب از سوی گوینده با دقت بیان شده و از سوی مستمعان با دقت حفظ و ثبت میشود. بویژه که آنان نیک بدانند مطالب رد و بدل شده سرتاسر سخن
معصوم و جزء متون دینی بوده و هر حرف و کلمةآن از حساسیت ویژهای برخوردار است. در روایاتی از
امام صادق (علیهالسّلام) نیز بر اهمیت سماع راوی از شیخ تاکید شده است.
برای طریق نخست؛ یعنی سماع شیوههای متعددی برشمردهاند.
الف.
شیخ روایت را از روی کتاب و نوشتهای نقل کند؛
ب. نقل حدیث از روی
حافظه انجام گیرد؛ اعم از آن که تنها راوی مخاطب شیخ باشد، یا در میان جمعی باشد که مخاطب شیخاند، یا اساسا مخاطب شیخ شخصی دیگر بوده و راوی اتفاقا شنیده است. فرض اول و دوم ناظر به مجالس خصوصی و عمومی تحدیث است.
به هر حال آن چه در سماع اهمیت دارد
صدور روایت از زبان شیخ و شنیدن آن توسط راوی است. از آن جا که سماع حدیث به آن اعتبار ویژه میبخشد، گفتهاند که لازم است راوی این گونه احادیث در مقام نقل، از عبارتهای صریح دال بر سماع؛ هم چون سمعت فلانا، حدث فلان، حدثنی، حدثنا، اخبرنا، انبانا و نظایر آنها استفاده کند.
از این جهت که بر گفتار و شنیدار متکی است، شبیه طریق پیشین؛ یعنی سماع است. با این تفاوت که در سماع سخن از شیخ و شنیدن از سوی
راوی انجام میکیرد، اما در قرائت بر شیخ، روایت از سوی راوی خوانده میشود و
شیخ به
استماع آن میپردازد. به این گونه تحمل در اصطلاح محدثان پیشین «عرض» گفته میشده است؛ زیرا راوی در حقیقت روایت را بر شیخ عرضه میکند و چنین شیوهای زمانی قابل اعتنا است که شیخ پس از شنیدن، صحت آن را مورد تایید قرار دهد. قرائت بر شیخ نیز به شیوههای مختلف قابل تصور است؛ نظیر آن که راوی و شیخ هر دو با تکیه بر حفظ، به قرائت و استماع حدیث بپردازند، یا هر دو با تکیه به نگاشتة حدیثی این کار را انجام دهند، یا یکی با تکیه به حفظ و دیگری با تکیه به نگاشته به قرائت واستماع بپردازد.
دربارة میزان اعتبار قرائت بر شیخ اختلاف وجود دارد: برخی آن را بالاتر از سماع و برخی برابر با سماع میدانند، ولی نظر اکثر محدثان آن است که قرائت بر شیخ در درجهای پس از
سماع قرار دارد.
از سوی دیگر گفته اند: راوی میبایست روایتی را که از این طریق تحمل شده به هنگام نقل با عباراتی؛ هم چون «قرات علی فلان فاقر به» نوع حدیث را روشن سازد.
«اجازه» مصدر افعال از ریشة «جواز الماء» (=عبور آب» به معنای عبور دادن آب است و از آنجا که بر علم از باب
استعاره آب اطلاق میشود، اجازه به معنای عبور دادن دانش بکار رفته است. گویا شیخ با
اجازه دادن، زمینة عبور و جریان یافتن دانش را فراهم ساخته است.
اجازه در اصطلاح به این معناست که شیخ به
راوی اجازه و
اذن دهد تا شنیده، یا کتاب روایی او را نقل میکند و از آنجا که چنین اجازهای به منزلة آن است که شیخ تمام روایات خود، با روایات کتابش را برای راوی نقل کرده باشد. آن را از شیوههای تحمل حدیث دانسته و بر جواز آن تاکید کردهاند.
اجازه میتواند گفتاری صریح، هم چون «اجزت لک روایة الحدیث الفلانی»، یا گفتار غیر صریح، نظیر پاسخ آری دادن در پرسش این که آیا به فلانی اجازه دادی؟ یا با اشاره یا با کتابت انجام گیرد.
هم چنین اجازه را از نظر مشخص بودن، یا نبودن مخاطب، یا موضوع اجازه به اقسامی تقسیم کردهاند.
با توجه به آن که اجازه به صورت کلی انجام میگیرد به مراتب از اعتبار کمتری نسبت به سماع و قرائت بر شیخ برخوردار است و به نظر میرسد که این شیوه بیشتر در میان متاخران و به ویژه در زمانی که فرصت کافی برای دریافت آحاد احادیث نبوده، انجام میگرقته است.
از سوی دیگر دانستنی است که
سنت اجازه پس از تدوین در جوامع روایی به عنوان
تیمن و
تبرک استمرار یافته است. به عنوان مثال
علامه مجلسی از مشایخ حدیثی ای؛ هم چون
آقا حسین محقق خوانساری،
شیخ حر عاملی اجازة روایت دریافت کرد، چنان که چهرههایی؛ هم چون
شیخ عباس قمی، یا شیخ
آقا بزرگ تهرانی از اساتید حدیث خود اجازة روایی گرفتهاند. چنین اجازاتی به معنای عدم اعتبار روایات نقل شده بدون اجازه نامهها و اعتبار آنها با وجود این اجازات نیست، بلکه از باب تیمن و تبرک هم چنان استمرار یافته است.
"آن است که شیخ کتاب حدیثی را در اختیار راوی قرار دهد. گفتهاند: این شیوه از
سنت سنت پیامبر(صلیالله
علیهوآله)برگرفته است
؛ زیرا آن حضرت نوشتهای را به فرمانده یکی از سریهها داد و فرمود: آن را نمیخوانی تا به فلان منطقه برسی، او وقتی به آن منطقه رسید نامه را گشود و برای مردم خواند.
گروهی از علمای
درایه؛ هم چون
خطیب بغدادی مناوله را از اقسام اجازه بر شمرده و آن را بالاترین نوع اجازه دانستهاند، اما مشهور صاحب نظران آن را به عنوان قسمی جداگانه دانستهاند.
مناوله میتواند به دو صورت ذیل انجام گیرد:
۱. مناوله همراه با اجازه؛ یعنی افزون بر آن که شیخ کتاب روایی را در اختیار راوی بگذارد به او اجازه نقل آن را نیز بدهد، که در این صورت
مناوله از اعتبار روایی بیشتری برخوردار خواهد بود.
۲. مناوله بدون اجازه، و آن مطلق مناوله است؛ یعنی شیخ تنها کتاب را در اختیار راوی قرار دهد و بگوید: هذا سماعی، یا روایتی. برخی این قسم از مناوله را کافی نمیدانند و معتقدند: نقل روایت بر اساس آن
نادر بوده و ناکافی است، اما مشهور محدثان آن را صحیح و کافی میدانند.
شاهد مدعا روایتی از
امام رضا (علیهالسّلام) است که در آن چنین آمده است: احمد بن عمر حلال میگوید: به امام رضا (
علیه
السّلام) عرض کردم، شخصی از اصحاب ما کتابی به من میدهد و نمیگوید آن را از طرف من
روایت کن، آیا برای ما روایت از آن
جائز است؟
امام (علیهالسّلام) فرمود: «اگر میدانی که کتاب از آن اوست روایاتش را از او نقل کن».
کتابت آن است که شیخ روایات خود را برای مخاطب حاضر، یا غائب بنگارد، یا به شخص موثق فرمان دهد تا آن روایات را برای آن مخاطب بنگارد و خود در پایان
تصریح کند که این کتابت به فرمان او انجام گرفته است. برخی به جای کتابت، اصطلاح
مکاتبه را بکار بردهاند، در حالی که در مکاتبه سؤال و جواب به مکتوب است، اما در کتابت بی آن که پرسشی مکتوب در کار باشد روایات نگاشته میشود.
کتابت بر دو قسم است: ۱
. کتابت همراه با اجازه، و آن بدین صورت است که شیخ پس از نگارش حدیث در پایان آن بگویدیا بنگارد: «اجزت لک ما کتیبه لک». این نوع از کتابت از نظر گروهی از محدثان در مرتبة
مناولة و همراه با
اجازه است.
۲. کتابت بدون اجازه، کافی و نافذ است؛ زیرا اگرچه شیخ
تصریح به اجازه نکرده است، اما همین که روایت را برای شخصی معین نگاشته و آن را برای او فرستاده، یا در اختیارش گذاشته عملا به معنای
اجازه است.
کتابت را از نظر درجة اعتبار پس از
سماع دانسته و گفتهاند: لازم است راوی با آوردن عباراتی؛ هم چون «کتب الی فلان» نوع تحمل با کتابت را از سایر شیوهها متمایز سازد.
آن است که شیخ به شخصی با گفتار
صریح ، یا غیر صریح، یا کتابت
اعلام کند که این کتاب، یا حدیث، روایت یا سماع او از فلان شخص است و از اجازه روایت آن سخنی با میان نیاورد. برخی نقل روایت با استناد به اعلام را جائز نمیدانند، اما مشهور محدثان معتقدند:
اعلام به منزلة قرائت بر شیخ بوده و برای نقل حدیث
کفایت میکند.
وصیت آن است که شیخ به هنگام
مرگ، یا مسافرت به شخصی
وصیت کند که کتاب روایی اورا روایت کند. گروهی از محدثان وصیت را جائز دانستهاند؛ زیرا وصیت و واگذار کردن کتاب به معنای اجازة نقل و کاری شبیه
مناوله ، یا اعلام است، اما اکثر محدثان آن را کافی نمیدانند.
وجادة بر وزن کتابت از ریشة وجد ( یافتن) به این معناست که
راوی، کتاب یا روایاتی به خط شیخ را بیابد و ـ بی آن که معاصر او باشد، یا اگر معاصر است او را ملاقات کرده باشد ـ از روی
یقین به خط شیخ بودن آن را روایت کند. وجاده نیز بسان
کتابت میتواند همراه با اجازه، یا بدون اجازه باشد. همراه بودن وجادة با اجازه بدین صورت است که کتاب استاد را در زمان حیات پیدا کند، آنگاه از او اجازة نقل آن را بگیرد. یا شیخی دیگر که از اصحاب کتاب اجازة نقل کتابهای او را دارد، نقل کتاب پیدا شده به خط شیخ را اجازه دهد. وجاده همراه با اجازه از نظر همة محدثان نافذ است. در وجادة عاری از اجازه دو دیدگاه است: گروهی آن را ناکافی دانستهاند و معتقدند: نقل روایات به استناد وجادة ـ در صورتی که نسبت به خط شیخ
یقین باشد ـ جائز است. آن دسته از روایات
اهل بیت (علیهالسّلام) که به کتابت حدیث فرمان داده، یا به نقل و روایت کتب بنی فضال، یا نقل روایات از کتبی که صاحبانش بخاطر تقیحه شدید از نقل آنها اجتناب کردهاند،
اجازه دادهاند همگی
دلالت بر جواز وجاده دارند.
کتاب
فقه الرضا (
علیه
السّلام) که منصوب به
امام علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) است، از طریق وجاده نقل شده است؛ زیرا این کتاب را قاضی امیر حسین نزد گروهی از
شیعیان قم که وارد
مکه مکرمة شده بودند، یافت.
از میان شیوههای هشتگانه، آنچه که بیشتر در
تاریخ حدیث و تحدیث اتفاق افتاده و راویان براساس این گونه تحمل، روایات را نقل کردهاند، سه طریق نخست؛ یعنی سماع، قرائت و اجازه است. و از میان این سه طریق بیشترین نقش از آن سماع است.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تحمل حدیث، شرایط و طرق آن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۲/۲۲