• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

طفره

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



طَفره، اصطلاحی در کلام اسلامی می‌باشد.



طفره در لغت از ریشۀ طفر به معنای جستن از روی چیزی است
[۱] خوارزمی، محمدبن احمد، مفاتیح‌العلوم، ذیل «طفرة»، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
[۳] صفی‌پوری، عبدالرحیم‌بن عبدالکریم، منتهی‌الارب فی لغة‌العرب، ذیل «طفر»، تهران ۱۳۷۷.
و در اصطلاح، نظریه‌ای است که نَظّام معتزلی (متوفی ۲۳۱)، ظاهراً برای غلبه بر مشکلات اعتقاد به نامتناهی بودن تقسیم‌پذیری جسم ، مطرح کرده است.


مطابق این نظریه، جسم می‌تواند از مکانی به مکان دیگر برود بدون این‌که مسافت میان آن دو را طی کند، یا به محاذات آن مسافت قرار گیرد، یا با آن مسافت تماس داشته باشد، و بدون این‌که در مبدأ معدوم و در مقصد اعاده گردد
[۴] اشعری، ابوالحسن، مقالات‌الاسلامیین واختلاف‌المصلین، ج۱، ص۳۲۱، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰.
[۵] ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی‌الحسن الاشعری، ص۲۰۷، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.
[۶] ابن حزم، الفصل فی‌الملل والاهواء والنحل، ج۵، ص۱۸۹، چاپ محمدابراهیم نصر و عبدالرحمن عمیره، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.

چون آثار نظام باقی نمانده و نظریۀ طفره از زبان مخالفان او نقل شده است، تقریر دقیق این نظریه و شرح زمینۀ تکوین آن میسر نیست.
کسانی که این نظریه را نقل کرده‌اند آن را نتیجۀ رأی خاص نظّام دربارۀ جسم شمرده‌اند.
[۷] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین‌الفرق، ج۱، ص۱۳۱، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت دارالمعرفه) بی‌تا (.

طفره را به هشام بن حکم ، متکلم شیعی (متوفی ۲۷۹ یا ۲۹۹)، نیز نسبت داده‌اند
[۸] اشعری، ابوالحسن، مقالات‌الاسلامیین واختلاف‌المصلین، ج۱، ص۶۱، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰.
که جای تردید دارد.
[۹] حلی، حسن‌بن یوسف علامه، نهایة‌المرام فی علم‌الکلام، ج۲، ص۴۵۵، چاپ جعفر سبحانی و فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.



نظام جسم را قابل تقسیم تا بی‌نهایت می‌دانست و نظریۀ جزء لایتجزا را رد می‌کرد. اشکال این رأی را نخستین بار ابوالهَذیل عَلّاف ، استاد نظّام، با استفاده از یک مثال بیان کرد.
اگر جسم متناهی نباشد عبور از جسم ناممکن است، مثلاً مورچه نمی‌تواند از روی یک کفش بگذرد، زیرا برای گذشتن از هر جزء باید نیمی از آن جزء را طی کند واین روند تا بی‌نهایت ادامه دارد.
می‌گویند در پاسخِ این اشکال، نظّام با طرح امکان طفره، توضیح داد که مورچه بعضی اجزا را طی کند اما از روی بعضی می‌جهد
[۱۰] بلخی، ابوالقاسم کعبی، باب ذکرالمعتزله من مقالات‌الاسلامیین، ج۱، ص۷۰، در عبدالجباربن احمد، فضل‌الاعتزال و طبقات‌المعتزله، چاپ فؤاد سید، چاپ د۱۱وم، تونس ۱۹۸۶.
[۱۱] عبدالجبار بن احمد، فضل‌الاعتزال و طبقات‌المعتزله، ج۱، ص۲۶۳، چاپ فؤاد سید، چاپ دوم، تونس ۱۹۸۶.
[۱۲] اسفراینی، شهروز بن طاهر، التبصیر فی‌الدین و تمییزالغرقه‌ا‌لناجیه عن‌افرق‌الهالکین، ج۱، ص۶۶، چاپ محمد زاهدبن حسن کوثری، چاپ دوم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۱۳] ابن مرتضی، احمد بن یحیی، کتاب‌المنیة والامل فی شرح‌الملل والنحل، ص۱۵۲، چاپ محمدجواد مشکور، دمشق ۱۹۸۸.

پاسخ منسوب به نظّام مایۀ حیرت محققان و دستاویز استهزای مخالفان بوده است.
فرض طفره چنان واضح البطلان می‌نماید که بعضی محققان امروزی کوشیده‌اند آن را رأیی فرعی و موقت نشان دهند که نظّام فقط در مناظره و بر سبیل معارضه با نظریۀ جزءلایتجزابه میان آورده بوده است
[۱۴] صبحی، احمد محمود، فی علم‌الکلام، دراسة‌فلسفیة ‌لآراءالفرق الاسلامیة فی اصول‌الدین (المعتزله)، ج۱، ص۲۵۰، چاپ چهارم، اسکندریه ۱۹۸۲.
[۱۵] دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ذیل «ابراهیم‌بن سیار نظام»، (از عباس زریاب خویی)، ج۱، ص۴۳۷ـ ۴۳۸، ج ۲، ذیل «ابراهیم‌بن سیار نظام»، تهران ۱۳۷۴ش.

اما این توجیه با توجه به استفادۀ نظام از نظریۀ طفره در شرح تعالیم دیگر خویش، مانند کُمون،
[۱۶] جاحظ، کتاب‌الحیوان، ج۵، ص۱۹ـ ۲۰، چاپ عبدالسلام هارون، چاپ سوم، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۹.
پذیرفتنی نمی‌نماید.
مشخص نبودن رأی حقیقی نظام دربارۀ جسم بر ابهام مسئله افزوده است.
ابوالحسین خیاط
[۱۷] خیاط، ابوالحسین، کتابالانتصار والرد علی ابنالروندی الملحد، ج۱، ص۳۳، چاپ نیبرگ، بیروت ۱۹۸۶.
تصریح کرده است که نظام قسمت‌پذیری جسم را تا بی‌نهایت فقط در وهم ممکن می‌دید نه در خارج.
[۱۸] تفتازانی، سعدالدین، شرح‌المقاصد، ج۳، ص۳۶، چاپ عبدالرحمن عمیره، قاهره ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹، افست قم ۱۳۷۰ـ ۱۳۷۱ش.

در این صورت، چون نظام با فلسفه آشنا بوده و آثار ارسطو را خوانده بوده است
[۱۹] عبدالجبار بن احمد، فضل‌الاعتزال و طبقات‌المعتزله، ج۱، ص۲۶۴، چاپ فؤاد سید، چاپ دوم، تونس ۱۹۸۶.
[۲۰] شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۷۲، چاپ احمد فهمی محمد، بیروت ۱۹۴۹/ ۱۳۶۸.
[۲۱] ابن مرتضی، احمد بن یحیی، کتاب‌المنیة والامل فی شرح‌الملل والنحل، ص۱۵۳، چاپ محمدجواد مشکور، دمشق ۱۹۸۸.
می‌بایست در مقابل اِشکال ابوالهذیل پاسخ ارسطو را نقل می‌کرده است.
اشکال ابوالهذیل همان شبهۀ اول زِنون اِلیایی است که متکلمان به واسطۀ ترجمۀ عربی سماع طبیعی ارسطو با آن آشنا بوده‌اند.
[۲۲] ارسطو، الطبیعه، ۱b۲۳۲، ترجمۀ اسحاق بن حنین، چاپ عبدالرحمن بدوی، مصر ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
[۲۳] ارسطو، الطبیعه، ج۲، ص۷۱۳ـ ۷۱۴، ترجمۀ اسحاق بن حنین، چاپ عبدالرحمن بدوی، مصر ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.

این شبهه را ارسطو با طرح مفاهیم نامتناهی بالقوه و بالفعل حل کرده بود و معلوم نیست چرا نظام به جای استفاده از آن‌ها به طفره توسل جسته است.
[۲۴] الطبیعه، ترجمۀ اسحاق بن حنین، چاپ عبدالرحمن بدوی، مصر ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
[۲۵] جرجانی، میرسیدشریف، شرح‌المواقف، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، ج۷، ص۱۰ـ ۱۱، مصر ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
(که گفته است نظام به سبب نشناختن مفاهیم نامتناهی بالقوه و بالفعل گرفتار طفره شد).
بدیهی‌ترین اشکال طفره را از زبان ابوالهذیل در همان مناظره با نظام نقل کرده‌اند.
[۲۶] ابن مرتضی، احمد بن یحیی، کتاب‌المنیة والامل فی شرح‌الملل والنحل، ص۱۵۲، چاپ محمدجواد مشکور، دمشق ۱۹۸۸.

فرض طفره مشکل عبور از بی‌نهایت را از بین نمی‌برد، باز می‌توان پرسید همان مسافتی که مورچه طی کرده چگونه طی شده است؟ به تعبیر شهرستانی ،
[۲۷] شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۷۵، چاپ احمد فهمی محمد، بیروت ۱۹۴۹/ ۱۳۶۸.
خود طفره یا جهیدن هم طی کردن مسافت است و فقط از حیث سرعتِ بیشتر با راه رفتن تفاوت دارد.
[۲۸] اسفراینی، شهروز بن طاهر، التبصیر فی‌الدین و تمییزالغرقه‌ا‌لناجیه عن‌افرق‌الهالکین، ج۱، ص۶۶، چاپ محمد زاهدبن حسن کوثری، چاپ دوم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۲۹] جوینی، ابوالمعالی عبدالملک، الشامل فی‌اصول‌الدین، ج۱، ص۳۷، بیروت ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.
[۳۰] صدرالدین شیرازی، الحکمةالمتعالیة فی‌الاسفارالعقلیة الاربعة، جزء ۲، ص ۴۰، چاپ چهارم، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.

ابوالهذیل اشکال طفره را با این مثال نشان داده است که اگر پاهای مورچه را به جوهر آغشته کنیم، رد پای مورچه روی کفش را به صورت خط مستقیم می‌بینیم نه نقطه‌های سیاه با فاصله‌هایی در میانشان.
[۳۱] ابن متویّه، شرح کتاب‌التذکره فی احکام‌الجواهر و الاعراض، ج۱، ص۲۸، چاپ عکسی، تهران ۱۳۸۵ش.

دیگران هم از این مثال یا صورت‌های دیگر آن، از جمله اثر قلم روی کاغذ، برای روشن کردن بطلان طفره استفاده کرده‌اند.
[۳۲] جوینی، ابوالمعالی عبدالملک، الشامل فی‌اصول‌الدین، ج۱، ص۳۷، بیروت ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.
[۳۳] حلی، حسن‌بن یوسف علامه، نهایة‌المرام فی علم‌الکلام، ج۲، ص۴۶۰، چاپ جعفر سبحانی و فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.
[۳۴] تفتازانی، سعدالدین، شرح‌المقاصد، ج۳، ص۳۶، چاپ عبدالرحمن عمیره، قاهره ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹، افست قم ۱۳۷۰ـ ۱۳۷۱ش.
[۳۵] صدرالدین شیرازی، الحکمةالمتعالیة فی‌الاسفارالعقلیة الاربعة، جزء ۲، ص ۴۰، چاپ چهارم، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.

البته این مثال ِ حسی دلیل محکمی در رد طفره نیست؛ در پاسخ آن می‌شد گفت طفره‌ها چنان کوچکند که با چشم دیده نمی‌شوند ولی در حقیقت در خط سیاه فاصله‌هایی وجود دارد.


از نظّام استدلال های متعددی در اثبات طفره نقل شده است، از جمله دو استدلال مغالطی زیر که معتقدان به جزء لایتجزا را با مشکلات جدی روبرو کرد:
الف.
چاهی به عمق صد ذراع فرض کنید که در وسط آن در عمق پنجاه ذراعی چوبی نصب شده که یک سرِ طنابی به طول پنجاه ذراع را به آن گره زده‌اند، سرِ دیگر طناب به دلو ی در ته چاه بسته است.
در بالای چاه طناب دیگری با همان طول پنجاه ذراع وجود دارد که ته آن به قلابی متصل است.
این طناب را به صورتی به داخل چاه می‌فرستیم که قلاب به سر طناب دیگر متصل شود، سپس آن را می‌کشیم.
حرکت دلو از ته چاه و حرکت قلاب از وسط چاه همزمان می‌شوند، به نحوی که وقتی طناب بالای چاه را به اندازۀ پنجاه ذراع بالا کشیده‌ایم، هم دلو که در ته چاه بوده با طی کردن صد ذراع به بالا رسیده و هم قلاب در وسط چاه با طی کردن پنجاه ذراع به بالای چاه رسیده است.
پس دلو می‌بایست پنجاه ذراع را با طفره طی کرده باشد، مگر آن‌که فرض کنیم به ازای هر جزئی که دلو طی کرده قلاب نیمی از یک جزء را طی کرده، که فرضی است خلاف نظریۀ جزء لایتجزا.
[۳۶] شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۷۵، چاپ احمد فهمی محمد، بیروت ۱۹۴۹/ ۱۳۶۸.
[۳۷] ابن متویّه، شرح کتاب‌التذکره فی احکام‌الجواهر و الاعراض، ج۱، ص۳۲، چاپ عکسی، تهران ۱۳۸۵ش.
[۳۸] حلی، حسن‌بن یوسف علامه، نهایة‌المرام فی علم‌الکلام، ج۲، ص۴۵۵ـ ۴۵۶، چاپ جعفر سبحانی و فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.

ب.
سنگ آسیایی فرض کنید که دایرۀ بیرونی‌اش صد جزء و دایرۀ درونی‌اش ده جزء دارد.
وقتی سنگ می‌چرخد دایرۀ کوچکتر باید گردش خود را همزمان با دایرۀ بزرگتر تمام کند.
این امر ممکن نیست مگر این‌که بگوییم در حینی که دایرۀ کوچکتر تمام مسافت را طی می‌کند دایرۀ بزرگتر از بعضی قسمت‌ها با طفره می‌گذرد.
[۳۹] ابن سینا، الشفاء، ج۱، ص۱۸۷، الطبیعیات، چاپ ابراهیم مذکور، قم ۱۴۰۵.
[۴۰] ابن متویّه، شرح کتاب‌التذکره فی احکام‌الجواهر و الاعراض، ج۱، ص۳۲، چاپ عکسی، تهران ۱۳۸۵ش.
[۴۱] حلی، حسن‌بن یوسف علامه، نهایة‌المرام فی علم‌الکلام، ج۲، ص۴۵۵ـ ۴۵۶، چاپ جعفر سبحانی و فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.

مبنای پاسخ متکلمان به این اشکال‌ها نظریۀ حرکت و سکون ایشان بود.
متکلمان تندی و کندی حرکات مختلف را با فرض سکون‌های متوالی در میان حرکات توجیه می‌کردند.
در ردّ هر دو اشکال نظام، پاسخ این بود که جسم سریعتر سکون‌های کمتری بین حرکاتش دارد.
مثلاً دلو با سکون‌های کمتر و حرکات بیشتر، حرکتی سریعتر از قلاب دارد.
[۴۲] ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی‌الحسن الاشعری، ج۱، ص۲۰۸، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.
[۴۳] جوینی، ابوالمعالی عبدالملک، ج۱، ص۳۸، الشامل فی‌اصول‌الدین، بیروت ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.
[۴۴] ابن متویّه، شرح کتاب‌التذکره فی احکام‌الجواهر و الاعراض، ج۱، ص۳۲، چاپ عکسی، تهران ۱۳۸۵ش.
[۴۵] فخر رازی، المطالب‌العالیة من‌العلم الالهی، ج۶، ص۱۱۱، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
[۴۶] حلی، حسن‌بن یوسف علامه، نهایة‌المرام فی علم‌الکلام، ج۲، ص۴۵۷، چاپ جعفر سبحانی و فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.
[۴۷] لاهیجی، جرجانی، میرسیدشریف، شرح‌المواقف، ج ۳، ج۷، ص۲۸، ص ۱۱۰، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
[۴۸] ابن متویّه، شرح کتاب‌التذکره فی احکام‌الجواهر و الاعراض، ج۱، ص۳۳، چاپ عکسی، تهران ۱۳۸۵ش.
[۴۹] فخر رازی، المطالب‌العالیة من‌العلم الالهی، ج۶، ص۱۱۱ـ ۱۱۲، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.

مثال‌های دیگر نظام دربارۀ حرکت اجسام نیز با همین پاسخ رد می‌شد.
از جمله این موارد، اشیایی وجود دارد که بعضی اجزایشان سریعتر از اجزای دیگر حرکت می‌کند، ‌مثلاً قسمت بالای فرفره سریعتر از قسمت پایین آن حرکت می‌کند، یا قسمت بالای دوک نخ ریسی بیش‌تر از قسمت پایین و مرکز آن حرکت دارد.
نظام این پدیده را دلیل وجود طفره می‌دانست، اما متکلمان دیگر، از جمله ابوالهذیل، آن را با فرض سکون‌های متوالی میان حرکات توجیه می‌کردند.
[۵۰] اشعری، ابوالحسن، مقالات‌الاسلامیین واختلاف‌المصلین، ج۱، ص۳۲۱ـ ۳۲۲، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰.
[۵۱] ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی‌الحسن الاشعری، ج۱، ص۲۰۸، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.
[۵۲] صدرالدین شیرازی، الحکمةالمتعالیة فی‌الاسفارالعقلیة الاربعة، ج۱، ص۴۲ـ ۴۳، چاپ چهارم، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.

اما نظام در رد پاسخ متکلمان به مسئلۀ سنگ آسیا ایشان را با مشکل دیگری مواجه کرد.
او توضیح داد که فرض ناهماهنگی میان حرکت و سکون دایرۀ بیرونی با حرکت و سکون دایرۀ درونی، مستلزم گسیختگی (تفکک) اجزای سنگ آسیاست، امری که حس به خلافش شهادت می‌دهد.
[۵۳] ابن متویّه، شرح کتاب‌التذکره فی احکام‌الجواهر و الاعراض، ج۱، ص۳۲، چاپ عکسی، تهران ۱۳۸۵ش.
[۵۴] جرجانی، میرسیدشریف، شرح‌المواقف، ج۷، ص۲۵ـ ۲۶، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
[۵۵] ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی‌الحسن الاشعری، ج۱، ص۲۰۸، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.
[۵۶] ابن متویّه، شرح کتاب‌التذکره فی احکام‌الجواهر و الاعراض، ج۱، ص۳۲، چاپ عکسی، تهران ۱۳۸۵ش.

می‌گویند نظام و پیروانش در جواب اشکال‌کنندگان بر نامعقول بودن طفره، آنان را به تفکک ملتزم می‌کردند که از طفره نامعقولتر است.
[۵۷] ابن سینا، الشفاء، ج۱، ص۱۸۸، الطبیعیات، چاپ ابراهیم مذکور، قم ۱۴۰۵.
[۵۸] جرجانی، میرسیدشریف، شرح‌المواقف، ج۷، ص۲۵ـ ۲۶، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
[۵۹] صدرالدین شیرازی، الحکمةالمتعالیة فی‌الاسفارالعقلیة الاربعة، ج۱، ص۴۱ـ ۴۲، چاپ چهارم، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.



بعضی از شواهد حسی دیگری که در اثبات طفره نقل کرده‌اند به پدیده‌های تنویر و ابصار مربوط می‌شود.
این شواهد و نیز نقد آن‌ها ازجانب مخالفان طفره، صرفاً ناشی از جهل به ماهیت ابصار و سرعت حرکت نور بوده است.
مثل این موارد:
الف.
اگر در دیوار اتاقی بسیار بزرگ سوراخی ایجاد کنیم، می‌بینیم که به محض ایجاد سوراخ، نور تا انتهای اتاق می‌رسد و به محض گرفتن سوراخ نور خارج می‌شود.
طی چنین مسافتی با چنین سرعتی فقط با فرض طفرۀ نور از محل سوراخ به انتهای اتاق توجیه‌پذیر است.
ب.
ما در همان لحظه‌ای که سر را به طرف آسمان بلند می‌کنیم، آن را می‌بینیم، با این‌که از ما بسیار دور است.
این پدیده را هم تنها با فرض طفرۀ شعاع نور از چشم به آسمان می‌توان تبیین کرد.
[۶۰] حلی، حسن‌بن یوسف علامه، نهایة‌المرام فی علم‌الکلام، ج۲، ص۴۵۶، چاپ جعفر سبحانی و فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.
[۶۱] حلی، حسن‌بن یوسف علامه، نهایة‌المرام فی علم‌الکلام، ج۱، ص۴۵۸ـ ۴۵۹، چاپ جعفر سبحانی و فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.
[۶۲] ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی‌الحسن الاشعری، ج۱، ص۲۰۷، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.
[۶۳] ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی‌الحسن الاشعری، ج۱، ص۲۰۸، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.
[۶۴] جوینی، ابوالمعالی عبدالملک، الشامل فی‌اصول‌الدین، ج۱، ص۳۷، بیروت ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.
[۶۵] فخر رازی، المطالب‌العالیة من‌العلم الالهی، ج۶، ص۱۱۲، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
[۶۶] حلی، حسن‌بن یوسف علامه، نهایة‌المرام فی علم‌الکلام، ج۲، ص۴۵۶ـ ۴۵۷، چاپ جعفر سبحانی و فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.

منتقدان طفره گاه به شرح لوازم محال آن متوسل شده‌اند.
مثلاً اینکه اگر طفره امکان دارد چرا شخص زندانی نمی‌تواند از راه طفره به بیرون زندان منتقل شود، یا چرا شعاع چشم نمی‌تواند از دیوار بگذرد و پشت آن را ببیند؟.
[۶۷] ابن متویّه، شرح کتاب‌التذکره فی احکام‌الجواهر و الاعراض، ج۱، ص۳۳، چاپ عکسی، تهران ۱۳۸۵ش.
[۶۸] جوینی، ابوالمعالی عبدالملک، الشامل فی‌اصول‌الدین، ج۱، ص۳۷، بیروت ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.

این اشکالاتِ ضعیف حاصل توجه نکردن به معنای نظریۀ طفره است که امری بدیهی، چون موانع مادّی حرکت، را انکار نمی‌کند، بلکه در مسافتی بدون این قبیل موانع جایز شمرده شده است.
شایان توجه است که ابن حزم (متوفی ۴۵۶) طفره را دربارۀ حاسۀ بصر پذیرفته است.
همچنین وی به ناسازگاری یکی دیگر از تعالیم نظام با طفره اشاره کرده است.
نظام فقط حرکت را عرَض می‌شمرد و سایر اعراض، مثل صدا و رنگ و بو، را جسم می‌دانست.
[۶۹] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین‌الفرق، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، ج۱، ص۱۳۱، بیروت دارالمعرفه) بی‌تا (.



ابن حزم تفاوت زمانی میان دیدن عملی از دور و شنیدن صدای آن را دلیل بر طفرۀ شعاع چشم و انتقال عادی صدا در مکان دانسته و اشاره کرده است که اگر صدا، طبق گمان نظام، جسم بود می‌بایست طبق قاعدۀ طفره، مثل همۀ اجسام، در حرکت خود طفره می‌داشت، یعنی پدیدۀ تأخیر صورت نمی‌بایست رخ می‌داد.
[۷۰] ابن حزم، الفصل فی‌الملل والاهواء والنحل، ج۵، ص۱۸۹، چاپ محمدابراهیم نصر و عبدالرحمن عمیره، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.

از نقدهای دیگری که در مقابل طفره مطرح کرده‌اند این است که با قبول آن ترجیح غیرمرجح لازم می‌آید چرا که در طی بعضی مسافت‌ها و جَستن از روی بعضی اولویتی وجود ندارد.
[۷۱] حلی، حسن‌بن یوسف علامه، نهایة‌المرام فی علم‌الکلام، ج۲، ص۴۵۵، چاپ جعفر سبحانی و فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.

بعضی اندیشمندان در ردّ طفره اساساً استدلال مستقیم را ضروری ندیده‌اند.
بیشتر فیلسوفان با ردّ نظریۀ اجزای بی‌نهایت بالفعل، که به نظام منسوب بوده است، مشکلات منتهی به نظریۀ طفره و لوازم آن را خود به خود حل شده می‌دانستند.


ابن سینا
[۷۲] ابن سینا، الشفاء، ج۱، ص۱۸۸، الطبیعیات، چاپ ابراهیم مذکور، قم ۱۴۰۵.
بطلان طفره را روشن و بدیهی خوانده و صدرالدین شیرازی ،
[۷۳] ابن سینا، الشفاء، ج۱، ص۴۱، الطبیعیات، چاپ ابراهیم مذکور، قم ۱۴۰۵.
پس از ذکر دلایلی در ردّ آن، اشاره کرده است که هر صاحب بصیرتی بدون این دلایل هم فساد این مذهب را در می‌یابد.


این رویکرد در میان متکلمان نیز دیده می‌شود.
مثلاً جوینی
[۷۴] جوینی، ابوالمعالی عبدالملک، الشامل فی‌اصول‌الدین، ج۱، ص۳۷، بیروت ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.
بطلان طفره را واضح و اعتقاد به آن را قریب به انکار ضروریات می‌خواند.
[۷۵] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین‌الفرق، ج۱، ص۱۴۰، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت دارالمعرفه) بی‌تا (.
[۷۶] طوسی، در: حلی، کشف‌المراد فی شرح‌ تجریدالاعتقاد، ج۱، ص۱۵۲، چاپ حسن حسن‌زاده آملی، قم ۱۴۰۷.
[۷۷] جرجانی، میرسیدشریف، شرح‌المواقف، ج۷، ص۲۶، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.

در کلام اسلامی نظریۀ طفره مَثَلی برای سخن بی معنا شده است.
[۷۸] اسفراینی، شهروز بن طاهر، التبصیر فی‌الدین و تمییزالغرقه‌ا‌لناجیه عن‌افرق‌الهالکین، ج۱، ص۶۶، چاپ محمد زاهدبن حسن کوثری، چاپ دوم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.

نظام رساله‌ای دربارۀ طفره داشته و ابوالهذیل رساله‌ای در ردّ آن نگاشته بوده که هیچ‌یک باقی نمانده است.
[۷۹] ابن ندیم (تهران)، الفهرست، ج۱، ص۲۰۴.
[۸۰] ابن ندیم (تهران)، الفهرست، ج۱، ص۲۰۶.
[۸۱] ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۱۰، ص۵۴۲.

در آثار کلامی و فلسفی معمولاً در بحث از جسم، دربارۀ طفره بحث شده است، اما از آثار مستقل دربارۀ این نظریه، رسالۀ کمال پاشازاده (متوفی ۹۵۰) و رسالۀ دفع شبهۀ‌الطفرۀ آقا حسین خوانساری (متوفی ۱۰۹۹) است.
[۸۲] آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۸، ص۲۳۰.



(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعه.
(۲) ابن حزم، الفصل فی‌الملل والاهواء والنحل، چاپ محمدابراهیم نصر و عبدالرحمن عمیره، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۳) ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، چاپ ابراهیم مذکور، قم ۱۴۰۵.
(۴) ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی‌الحسن الاشعری، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.
(۵) ابن ندیم (تهران)، الفهرست.
(۶) ارسطو، الطبیعه، ترجمۀ اسحاق بن حنین، چاپ عبدالرحمن بدوی، مصر ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
(۷) اسفراینی، شهروز بن طاهر، التبصیر فی‌الدین و تمییزالغرقه‌ا‌لناجیه عن‌افرق‌الهالکین، چاپ محمد زاهدبن حسن کوثری، چاپ دوم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۸) اشعری، ابوالحسن، مقالات‌الاسلامیین واختلاف‌المصلین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰.
(۹) بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین‌الفرق، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت دارالمعرفه) بی‌تا (.
(۱۰) بلخی، ابوالقاسم کعبی، باب ذکرالمعتزله من مقالات‌الاسلامیین، در عبدالجباربن احمد، فضل‌الاعتزال و طبقات‌المعتزله، چاپ فؤاد سید، چاپ د۱۱وم، تونس ۱۹۸۶.
(۱۲) تفتازانی، سعدالدین، شرح‌المقاصد، چاپ عبدالرحمن عمیره، قاهره ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹، افست قم ۱۳۷۰ـ ۱۳۷۱ش.
(۱۳)ابن مرتضی، احمد بن یحیی، کتاب‌المنیة والامل فی شرح‌الملل والنحل، چاپ محمدجواد مشکور، دمشق ۱۹۸۸.
(۱۴) جاحظ، کتاب‌الحیوان، چاپ عبدالسلام هارون، چاپ سوم، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۹.
(۱۵) جرجانی، میرسیدشریف، شرح‌المواقف، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
(۱۶) جوینی، ابوالمعالی عبدالملک، الشامل فی‌اصول‌الدین، بیروت ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.
(۱۷) حلی، حسن‌بن یوسف علامه، نهایة‌المرام فی علم‌الکلام، چاپ جعفر سبحانی و فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.
(۱۸) خوارزمی، محمدبن احمد، مفاتیح‌العلوم، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
(۱۹) خیاط، ابوالحسین، کتابالانتصار والرد علی ابنالروندی الملحد، چاپ نیبرگ، بیروت ۱۹۸۶.
(۲۰) دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۲، ذیل «ابراهیم‌بن سیار نظام» (از عباس زریاب خویی)، تهران ۱۳۷۴ش.
(۲۱) ذهبی، تاریخ الاسلام.
(۲۲) زبیدی، تاج‌العروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۹۹۴/۱۴۱۴.
(۲۳) ابن متویّه، شرح کتاب‌التذکره فی احکام‌الجواهر و الاعراض، چاپ عکسی، تهران ۱۳۸۵ش.
(۲۴) شهرستانی، الملل والنحل، چاپ احمد فهمی محمد، بیروت ۱۹۴۹/ ۱۳۶۸.
(۲۵) صبحی، احمد محمود، فی علم‌الکلام، دراسة‌فلسفیة ‌لآراءالفرق الاسلامیة فی اصول‌الدین (المعتزله)، چاپ چهارم، اسکندریه ۱۹۸۲.
(۲۶) صدرالدین شیرازی، الحکمةالمتعالیة فی‌الاسفارالعقلیة الاربعة، چاپ چهارم، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
(۲۷) صفی‌پوری، عبدالرحیم بن عبدالکریم، منتهی‌الارب فی لغة‌العرب، تهران ۱۳۷۷.
(۲۸) طوسی، در: حلی، کشف‌المراد فی شرح‌ تجریدالاعتقاد، چاپ حسن حسن‌زاده آملی، قم ۱۴۰۷.
(۲۹) عبدالجبار بن احمد، فضل‌الاعتزال و طبقات‌المعتزله، چاپ فؤاد سید، چاپ دوم، تونس ۱۹۸۶.
(۳۰) فخر رازی، المطالب‌العالیة من‌العلم الالهی، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
(۳۱) عبدالرزاق لاهیجی، شوارق‌الالهام فی شرح تجریدالکلام، چاپ اکبر اسد علی‌زاده، قم ۱۴۲۶.


۱. خوارزمی، محمدبن احمد، مفاتیح‌العلوم، ذیل «طفرة»، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
۲. تاج‌العروس من جواهرالقاموس، ذیل «طفر»، چاپ علی شیری، بیروت ۱۹۹۴/۱۴۱۴.    
۳. صفی‌پوری، عبدالرحیم‌بن عبدالکریم، منتهی‌الارب فی لغة‌العرب، ذیل «طفر»، تهران ۱۳۷۷.
۴. اشعری، ابوالحسن، مقالات‌الاسلامیین واختلاف‌المصلین، ج۱، ص۳۲۱، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰.
۵. ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی‌الحسن الاشعری، ص۲۰۷، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.
۶. ابن حزم، الفصل فی‌الملل والاهواء والنحل، ج۵، ص۱۸۹، چاپ محمدابراهیم نصر و عبدالرحمن عمیره، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
۷. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین‌الفرق، ج۱، ص۱۳۱، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت دارالمعرفه) بی‌تا (.
۸. اشعری، ابوالحسن، مقالات‌الاسلامیین واختلاف‌المصلین، ج۱، ص۶۱، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰.
۹. حلی، حسن‌بن یوسف علامه، نهایة‌المرام فی علم‌الکلام، ج۲، ص۴۵۵، چاپ جعفر سبحانی و فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.
۱۰. بلخی، ابوالقاسم کعبی، باب ذکرالمعتزله من مقالات‌الاسلامیین، ج۱، ص۷۰، در عبدالجباربن احمد، فضل‌الاعتزال و طبقات‌المعتزله، چاپ فؤاد سید، چاپ د۱۱وم، تونس ۱۹۸۶.
۱۱. عبدالجبار بن احمد، فضل‌الاعتزال و طبقات‌المعتزله، ج۱، ص۲۶۳، چاپ فؤاد سید، چاپ دوم، تونس ۱۹۸۶.
۱۲. اسفراینی، شهروز بن طاهر، التبصیر فی‌الدین و تمییزالغرقه‌ا‌لناجیه عن‌افرق‌الهالکین، ج۱، ص۶۶، چاپ محمد زاهدبن حسن کوثری، چاپ دوم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۱۳. ابن مرتضی، احمد بن یحیی، کتاب‌المنیة والامل فی شرح‌الملل والنحل، ص۱۵۲، چاپ محمدجواد مشکور، دمشق ۱۹۸۸.
۱۴. صبحی، احمد محمود، فی علم‌الکلام، دراسة‌فلسفیة ‌لآراءالفرق الاسلامیة فی اصول‌الدین (المعتزله)، ج۱، ص۲۵۰، چاپ چهارم، اسکندریه ۱۹۸۲.
۱۵. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ذیل «ابراهیم‌بن سیار نظام»، (از عباس زریاب خویی)، ج۱، ص۴۳۷ـ ۴۳۸، ج ۲، ذیل «ابراهیم‌بن سیار نظام»، تهران ۱۳۷۴ش.
۱۶. جاحظ، کتاب‌الحیوان، ج۵، ص۱۹ـ ۲۰، چاپ عبدالسلام هارون، چاپ سوم، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۹.
۱۷. خیاط، ابوالحسین، کتابالانتصار والرد علی ابنالروندی الملحد، ج۱، ص۳۳، چاپ نیبرگ، بیروت ۱۹۸۶.
۱۸. تفتازانی، سعدالدین، شرح‌المقاصد، ج۳، ص۳۶، چاپ عبدالرحمن عمیره، قاهره ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹، افست قم ۱۳۷۰ـ ۱۳۷۱ش.
۱۹. عبدالجبار بن احمد، فضل‌الاعتزال و طبقات‌المعتزله، ج۱، ص۲۶۴، چاپ فؤاد سید، چاپ دوم، تونس ۱۹۸۶.
۲۰. شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۷۲، چاپ احمد فهمی محمد، بیروت ۱۹۴۹/ ۱۳۶۸.
۲۱. ابن مرتضی، احمد بن یحیی، کتاب‌المنیة والامل فی شرح‌الملل والنحل، ص۱۵۳، چاپ محمدجواد مشکور، دمشق ۱۹۸۸.
۲۲. ارسطو، الطبیعه، ۱b۲۳۲، ترجمۀ اسحاق بن حنین، چاپ عبدالرحمن بدوی، مصر ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
۲۳. ارسطو، الطبیعه، ج۲، ص۷۱۳ـ ۷۱۴، ترجمۀ اسحاق بن حنین، چاپ عبدالرحمن بدوی، مصر ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
۲۴. الطبیعه، ترجمۀ اسحاق بن حنین، چاپ عبدالرحمن بدوی، مصر ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
۲۵. جرجانی، میرسیدشریف، شرح‌المواقف، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، ج۷، ص۱۰ـ ۱۱، مصر ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
۲۶. ابن مرتضی، احمد بن یحیی، کتاب‌المنیة والامل فی شرح‌الملل والنحل، ص۱۵۲، چاپ محمدجواد مشکور، دمشق ۱۹۸۸.
۲۷. شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۷۵، چاپ احمد فهمی محمد، بیروت ۱۹۴۹/ ۱۳۶۸.
۲۸. اسفراینی، شهروز بن طاهر، التبصیر فی‌الدین و تمییزالغرقه‌ا‌لناجیه عن‌افرق‌الهالکین، ج۱، ص۶۶، چاپ محمد زاهدبن حسن کوثری، چاپ دوم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۲۹. جوینی، ابوالمعالی عبدالملک، الشامل فی‌اصول‌الدین، ج۱، ص۳۷، بیروت ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.
۳۰. صدرالدین شیرازی، الحکمةالمتعالیة فی‌الاسفارالعقلیة الاربعة، جزء ۲، ص ۴۰، چاپ چهارم، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
۳۱. ابن متویّه، شرح کتاب‌التذکره فی احکام‌الجواهر و الاعراض، ج۱، ص۲۸، چاپ عکسی، تهران ۱۳۸۵ش.
۳۲. جوینی، ابوالمعالی عبدالملک، الشامل فی‌اصول‌الدین، ج۱، ص۳۷، بیروت ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.
۳۳. حلی، حسن‌بن یوسف علامه، نهایة‌المرام فی علم‌الکلام، ج۲، ص۴۶۰، چاپ جعفر سبحانی و فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.
۳۴. تفتازانی، سعدالدین، شرح‌المقاصد، ج۳، ص۳۶، چاپ عبدالرحمن عمیره، قاهره ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹، افست قم ۱۳۷۰ـ ۱۳۷۱ش.
۳۵. صدرالدین شیرازی، الحکمةالمتعالیة فی‌الاسفارالعقلیة الاربعة، جزء ۲، ص ۴۰، چاپ چهارم، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
۳۶. شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۷۵، چاپ احمد فهمی محمد، بیروت ۱۹۴۹/ ۱۳۶۸.
۳۷. ابن متویّه، شرح کتاب‌التذکره فی احکام‌الجواهر و الاعراض، ج۱، ص۳۲، چاپ عکسی، تهران ۱۳۸۵ش.
۳۸. حلی، حسن‌بن یوسف علامه، نهایة‌المرام فی علم‌الکلام، ج۲، ص۴۵۵ـ ۴۵۶، چاپ جعفر سبحانی و فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.
۳۹. ابن سینا، الشفاء، ج۱، ص۱۸۷، الطبیعیات، چاپ ابراهیم مذکور، قم ۱۴۰۵.
۴۰. ابن متویّه، شرح کتاب‌التذکره فی احکام‌الجواهر و الاعراض، ج۱، ص۳۲، چاپ عکسی، تهران ۱۳۸۵ش.
۴۱. حلی، حسن‌بن یوسف علامه، نهایة‌المرام فی علم‌الکلام، ج۲، ص۴۵۵ـ ۴۵۶، چاپ جعفر سبحانی و فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.
۴۲. ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی‌الحسن الاشعری، ج۱، ص۲۰۸، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.
۴۳. جوینی، ابوالمعالی عبدالملک، ج۱، ص۳۸، الشامل فی‌اصول‌الدین، بیروت ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.
۴۴. ابن متویّه، شرح کتاب‌التذکره فی احکام‌الجواهر و الاعراض، ج۱، ص۳۲، چاپ عکسی، تهران ۱۳۸۵ش.
۴۵. فخر رازی، المطالب‌العالیة من‌العلم الالهی، ج۶، ص۱۱۱، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
۴۶. حلی، حسن‌بن یوسف علامه، نهایة‌المرام فی علم‌الکلام، ج۲، ص۴۵۷، چاپ جعفر سبحانی و فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.
۴۷. لاهیجی، جرجانی، میرسیدشریف، شرح‌المواقف، ج ۳، ج۷، ص۲۸، ص ۱۱۰، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
۴۸. ابن متویّه، شرح کتاب‌التذکره فی احکام‌الجواهر و الاعراض، ج۱، ص۳۳، چاپ عکسی، تهران ۱۳۸۵ش.
۴۹. فخر رازی، المطالب‌العالیة من‌العلم الالهی، ج۶، ص۱۱۱ـ ۱۱۲، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
۵۰. اشعری، ابوالحسن، مقالات‌الاسلامیین واختلاف‌المصلین، ج۱، ص۳۲۱ـ ۳۲۲، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰.
۵۱. ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی‌الحسن الاشعری، ج۱، ص۲۰۸، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.
۵۲. صدرالدین شیرازی، الحکمةالمتعالیة فی‌الاسفارالعقلیة الاربعة، ج۱، ص۴۲ـ ۴۳، چاپ چهارم، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
۵۳. ابن متویّه، شرح کتاب‌التذکره فی احکام‌الجواهر و الاعراض، ج۱، ص۳۲، چاپ عکسی، تهران ۱۳۸۵ش.
۵۴. جرجانی، میرسیدشریف، شرح‌المواقف، ج۷، ص۲۵ـ ۲۶، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
۵۵. ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی‌الحسن الاشعری، ج۱، ص۲۰۸، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.
۵۶. ابن متویّه، شرح کتاب‌التذکره فی احکام‌الجواهر و الاعراض، ج۱، ص۳۲، چاپ عکسی، تهران ۱۳۸۵ش.
۵۷. ابن سینا، الشفاء، ج۱، ص۱۸۸، الطبیعیات، چاپ ابراهیم مذکور، قم ۱۴۰۵.
۵۸. جرجانی، میرسیدشریف، شرح‌المواقف، ج۷، ص۲۵ـ ۲۶، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
۵۹. صدرالدین شیرازی، الحکمةالمتعالیة فی‌الاسفارالعقلیة الاربعة، ج۱، ص۴۱ـ ۴۲، چاپ چهارم، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
۶۰. حلی، حسن‌بن یوسف علامه، نهایة‌المرام فی علم‌الکلام، ج۲، ص۴۵۶، چاپ جعفر سبحانی و فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.
۶۱. حلی، حسن‌بن یوسف علامه، نهایة‌المرام فی علم‌الکلام، ج۱، ص۴۵۸ـ ۴۵۹، چاپ جعفر سبحانی و فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.
۶۲. ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی‌الحسن الاشعری، ج۱، ص۲۰۷، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.
۶۳. ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی‌الحسن الاشعری، ج۱، ص۲۰۸، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.
۶۴. جوینی، ابوالمعالی عبدالملک، الشامل فی‌اصول‌الدین، ج۱، ص۳۷، بیروت ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.
۶۵. فخر رازی، المطالب‌العالیة من‌العلم الالهی، ج۶، ص۱۱۲، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
۶۶. حلی، حسن‌بن یوسف علامه، نهایة‌المرام فی علم‌الکلام، ج۲، ص۴۵۶ـ ۴۵۷، چاپ جعفر سبحانی و فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.
۶۷. ابن متویّه، شرح کتاب‌التذکره فی احکام‌الجواهر و الاعراض، ج۱، ص۳۳، چاپ عکسی، تهران ۱۳۸۵ش.
۶۸. جوینی، ابوالمعالی عبدالملک، الشامل فی‌اصول‌الدین، ج۱، ص۳۷، بیروت ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.
۶۹. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین‌الفرق، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، ج۱، ص۱۳۱، بیروت دارالمعرفه) بی‌تا (.
۷۰. ابن حزم، الفصل فی‌الملل والاهواء والنحل، ج۵، ص۱۸۹، چاپ محمدابراهیم نصر و عبدالرحمن عمیره، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
۷۱. حلی، حسن‌بن یوسف علامه، نهایة‌المرام فی علم‌الکلام، ج۲، ص۴۵۵، چاپ جعفر سبحانی و فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.
۷۲. ابن سینا، الشفاء، ج۱، ص۱۸۸، الطبیعیات، چاپ ابراهیم مذکور، قم ۱۴۰۵.
۷۳. ابن سینا، الشفاء، ج۱، ص۴۱، الطبیعیات، چاپ ابراهیم مذکور، قم ۱۴۰۵.
۷۴. جوینی، ابوالمعالی عبدالملک، الشامل فی‌اصول‌الدین، ج۱، ص۳۷، بیروت ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.
۷۵. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین‌الفرق، ج۱، ص۱۴۰، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت دارالمعرفه) بی‌تا (.
۷۶. طوسی، در: حلی، کشف‌المراد فی شرح‌ تجریدالاعتقاد، ج۱، ص۱۵۲، چاپ حسن حسن‌زاده آملی، قم ۱۴۰۷.
۷۷. جرجانی، میرسیدشریف، شرح‌المواقف، ج۷، ص۲۶، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
۷۸. اسفراینی، شهروز بن طاهر، التبصیر فی‌الدین و تمییزالغرقه‌ا‌لناجیه عن‌افرق‌الهالکین، ج۱، ص۶۶، چاپ محمد زاهدبن حسن کوثری، چاپ دوم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۷۹. ابن ندیم (تهران)، الفهرست، ج۱، ص۲۰۴.
۸۰. ابن ندیم (تهران)، الفهرست، ج۱، ص۲۰۶.
۸۱. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۱۰، ص۵۴۲.
۸۲. آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۸، ص۲۳۰.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «طفره»    
خاتمی،احمد،فرهنگ علم کلام،ص۱۵۳.



جعبه ابزار