عنق (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عنق
عنق:بعضى از ارباب لغت معتقدند: «جيد»، «عنق» و «رقبه» هر سه معناى مشابهى دارند،
با اين تفاوت كه «جيد» به قسمت بالاى سينه گفته مىشود، و «عنق» به پشت گردن يا همه گردن و «رقبه» به گردن گفته مىشود، و گاه به يک
انسان نيز مىگويند: مانند:
(فَكُّ رَقَبَةٍ) يعنى آزاد كردن انسان.
(فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ) (و در گردنش رشتهاى از ليف خرما.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه مسد به معناى طنابى است كه از ليف خرما بافته شده باشد، و اين جمله بنا بر اينكه كلمه حمالةحال باشد، حال دوم از كلمه امرأة است. ظاهرا مراد از اين دو آيه اين باشد كه
همسر ابولهب به زودى در
آتش دوزخ در روز
قیامت به همان هيئتى ممثل مىگردد كه در دنيا به خود گرفته بود، در دنيا شاخههاى خاربن و بتههايى ديگر را با طناب مىپيچيد و حمل مىكرد، و شبانه آنها را بر سر راه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) مىريخت تا به اين وسيله آن جناب را آزار دهد، در آتش هم با همين حال، يعنى طناب به گردن و هيزم به پشت ممثل گشته عذاب مىشود.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، بر گرفته از مقاله «عنق»، ص۳۸۹.