جریان دارد و مورد عمل فقهاست و هر کجا که موضوعاتمشتبه هستند، این قاعده پیاده میشود.
ظاهراٌ قرعه، کیفیت و طریق خاصی ندارد و به روشهای مختلفی قابل اجراست و اختلافروایات در نحوه انجام قرعه، حاکی از این است که قرعهکشی، کیفیت مخصوصی ندارد.
عدهای، در مطلق مواردی که دلیل قطعی یا ظنیمعتبر بر یکی از طرفین وجود ندارد، اجرای این قاعده را مشروع میدانند و در مقابل عده ای، فقط در مواردی که نص بر جواز آن داریم
جواب به اشکالات دلایل قرآنی
ممکن است گفته شود: این آیات، صرفاٌ درصدد حکایتقضیهای در زمان قبل از اسلام است. و حکایت اعم از مشروعیت است. در جواب میتوان گفت:
اولاٌ: روایاتی داریم که به واسطه این آیه، بر جواز قرعه استناد نمودهاند.
ثانیاٌ: این آیات، نشان میدهند که حضرت یحیی و حضرت یونس «علیهما السلام» قرعه کشی را قبول داشته و آنرا مشروع میدانستند و اگر مشروعیت آن در ادیان سابق معلوم شود، با استصحاب احکام شرایع سابق، مشروعیت آن در دین ما هم ثابت میشود.
عادتعقلاء بر این است که در اموری که حقی بین چند چیز مشتبه شده است و تنازع رخ داده قرعه میاندازند و بلاشک رجوع آنان به قرعه، به خاطر کاشفیت از واقع نیست. چون نزد مردم، قرعه هیچ کاشفیتی ندارد بلکه فقط جهت معلوم شدن مجهول و تعیین یکی از طرفین است. و ظاهراٌ قرعه، امری مستحدث نیست و شاید قرعه کشی در جریان حضرت یونس و حضرت یحیی هم مستند به همین بنای عقلا بوده است. و به نظر میرسد آیات و روایات، امضا این بنای عقلا از سوی شارع است.