قیعه (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قیعه: (كَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ) «قیعه» از مادّه
«قِيْع» به عقيده بعضى، جمع
«قاعه» به معناى زمين گسترده و وسيعى است كه آب و گياه ندارد و به تعبير ديگر به زمينهاى كوير مانند مىگويند كه سراب نيز غالباً در آنجا به چشم مىخورد. ولى جمعى از مفسران و ارباب لغت، اين كلمه را مفرد مىدانند كه جمع آن
«قيعان» يا
«قيعات» است.
(وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء حَتَّى إِذَا جَاءهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَ وَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ) (كسانى كه كافر شدند، اعمالشان همچون سرابى است در يک كوير كه انسان تشنه از دور آن را آب مىپندارد؛ امّا هنگامى كه به سراغ آن مىآيد چيزى نمىيابد و خدا را نزد آن مىيابد كه حساب او را به طور كامل مىدهد و خداوند سريعالحساب است.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه قيع و قاع به معناى سر زمينهاى مسطح است و مفرد آنها قيعه و قاعه است، مانند كلمات تينه و تمره، كه مفرد تين و تمرند.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «قیعه»، ص۴۴۹.