محبت (اخلاق)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حب و دوستداشتن به معنای تعلق وجودی و جذب خاص شعوری میان علتی که
انسان را به کمال میرساند و معلول تکامل یافته، میباشد. حب از جمله مباحثی است که در
آیات و
روایات ذکر شده و دارای مباحثی است که ذیلا بر آن پرداخته خواهد شد.
حب و دوستداشتن عبارتست از تعلق وجودی و جذب خاص شعوری میان علتی که
انسان را به کمال میرساند و معلول تکامل یافته، حال فرق نمیکند که این علت، غذایی باشد که انسان میخورد یا مالی باشد که در آن تصرف میکند یا اعتباری که از آن استفاده مینماید و یا معلم و آموزگاری که از وی دانش میآموزد.
در
قرآن کریم کلمه حب و فعل و مشتقات آن هشتاد و سه بار به کار رفته است که در برخی از آنها حب ممدوح و در برخی دیگر حب مذموم مراد است.
خداوند حب ممدوح را به معنای محبت نسبت به وجود مقدس خویش بر شمرده است: «بگو اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده و مهربان است؛
»
گاهی حب مذموم و حب ممدوح با هم ذکر شده است.
در قرآن کریم کلماتی چون: «ود»، «مودة»، «رحمة»، و... نیز به معنی دوستی به کار رفته است.
روایات متعددی در باب محبت (هم محبت بنده به خدا و هم محبت خدا به بنده و هم محبت بندگان به یکدیگر) وجود دارد. ما در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم.
۱.
امام علی (علیهالسّلام) میفرمایند: بنده تنها متوجه
پروردگار خویش است. و هیچگاه عبادت خدا را پایان نمیدهد و شوق و علاقه خود را از انجام اوامر الهی و اطاعت پروردگار سست نمیکند. آنچه که آنان را شیفته اطاعت خدا کرده، بذر محبت است که در دل میپرورانند.
۲. اگر بندهام را ببینی که زیاد به یاد من است، خودم چنین اجازهای به او دادهام و او را دوست میدارم.
محبت به دو قسم تقسیم میشود.
محبت انسانها به یکدیگر، بر خواسته از عواملی است که با پیدایش آنها باعث میشود قلب انسانها به یکدیگر نزدیک و کشش و محبتی بین آنها ایجاد شود.
۱. آنچه سبب بقاء و کمال میشود:
هر آنچه که موجب بقاء و کمال شود محبوب آدمی است، به همین جهت است که انسان وجود نفس خود را دوست دارد، و به دوام و بقای آن علاقمند است و هر آنچه به این امر کمک کند، مورد محبت او است و نسبت به
مرگ و موجبات آن کراهت و نفرت دارد.
۲. لذت:
لذت اعم از مادی و معنوی موجب محبت میگردد، یعنی انسان آنچه را که موجب لذت گردد، به دلیل لذتآور بودن دوست دارد نه برای ذات آن.
لذت مادی، مانند محبت انسان به خوردنیها و آشامیدنیها و آنچه موجب ارضای سایر غرایز او میشود. این نوع محبت به آسانی به دست میآید و به سرعت نیز از میان میرود. همچنین این قبیل محبتها به دلیل پستی و مادی بودن سبب آن و سرعت زوالش، پایینترین درجه محبت است.
لذت معنوی، که عمر آنها طولانی است، مانند محبت انسان به یک هنرمند و ورزشکار، به دلیل لذتی که از صحنههای هنرنمایی او میچشد و به امانت و پاکدامنی، به دلیل لذتی که آدمی از احساس پاکی و امانت میبرد و به یاد خداوند و
مناجات با او، به دلیل لذت سرشاری که از این امر به او دست میدهد.
۳. احسان:
انسان، بنده و اسیر نیکی و
احسان است و بهطور طبیعی هر که را به او احسان کند، دوست دارد و از کسی که به او بدی کند، میرنجد. بنابراین منفعت و نیکی سبب محبت آدمی به عامل آن میشود.
۴. شباهت در اوصاف ظاهری:
اشتراک در یک یا چند ویژگی ظاهری باعث پیدایش محبت میشود. علاقه کودکان به یکدیگر و پیران به همدیگر و افراد هم شغل و همکار با یکدیگر از همین قبیل است.
۵. حسن و جمال ظاهری و باطنی:
درک زیبایی و جمال موجب محبت میگردد، یعنی انسان زیباییها را اعم از مادی و معنوی دوست دارد و این محبت به ذات زیبایی تعلق میگیرد، و منشا درونی و فطری دارد.
۶. تناسب باطنی و روحی:
گاهی انسان نسبت به دیگری محبت میورزد، ولی نه به دلیل حسن و جمال او و نه به سبب چشمداشت و طمع در مقام و مال او بلکه به صرف مجانست و تناسب باطنی و معنوی که با روح و جان او دارد.
شروع و آغاز سلسله محبت، از جانب خداوند به بندگان است و از آنجایی شروع میشود که خداوند انسان را شایسته حمل امانت خود دانسته و این امانت را بر دوش او نهاده است.
خداوند در قرآن بارها انسانها را با صفات گوناگون مورد توجه و محبت خود قرار میدهد و به صراحت با الفاظی که بیان میکند عشق و محبت خود را به او ابراز میکند.
«خداوند توبهکنندگان را دوست دارد و پاکان را (نیز) دوست دارد؛
»
«خداوند پرهیزگاران را دوست دارد؛
»
«خداوند نیکوکاران را دوست دارد؛
»
۱. زیاد به یاد خدا بودن:
اگر بندهام را ببینی که زیاد به یاد من است، خودم چنین اجازهای به او دادهام و او را دوست میدارم.
۲. آرامش درونی و شکیبایی:
هنگامی که خداوند بندهای را دوست بدارد، او را با زیور آرامش و شکیبایی میآراید.
۳. داشتن قلبی پاک و اخلاقی متعادل:
زمانی که خداوند بندهای را دوست بدارد، قلبی پاک و اخلاقی متعادل (به دور از افراط و تفریط) روزیاش میکند.
۴. دوستداشتن مطیعان و دشمنی با عاصیان:
اگر میخواهی بدانی که در تو
خیر و
نیکی وجود دارد یا نه، به قلبت بنگر، اگر در آن
دوستی و محبت نسبت به بندگان مطیع خداوند و
بغض و
کینه نسبت به گناهکاران یافتی، پس در تو خیر و نیکی است و خداوند تو را دوست دارد.
محبت با تمام اسباب و عوامل و اثراتی که دارد زمانی نمود و ارزش پیدا میکند و موجب سعادت انسان میشود که درجه محبوبیت و ارزشمندی محبوب در بالاترین حد باشد.
عشق و محبت با این درجه، تنها شایسته خداوندی است که محبتش توجیه گر خلقت و تحقق اهداف عالم است.
۱. دوست داشتن مرگ:
خداوند در اینباره میفرماید: «بگو: ای
یهودیان! اگر گمان میکنید که (فقط) شما دوستان خدایید نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست میگویید (تا به لقای محبوبتان برسید.)؛
»
دوستدار حقیقی، مشتاق مشاهده محبوب خویش است. کسی که به مقصدی عشق ورزد، هر آنچه به آن هدف رهنمون شود، محبوب او واقع خواهد شد. از همینرو وقتی انسان مشتاق ملاقات پروردگار خویش باشد، نسبت به مرگ نه تنها
ترس و واهمهای ندارد، بلکه نسبت به آن میل و اشتیاق درونی نیز دارد.
۲. پیروی از دستورات الهی:
خداوند در قرآن میفرماید: «بگو اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد، و خدا آمرزنده و مهربان است؛
»
عشق و محبت حقیقی نسبت به خداوند باعث میشود انسان در همه امور اراده و خواست خداوند را بر خواست خود ترجیح دهد و در تمام کارهای زندگی مطیع فرمان خداوند باشد.
۳. عدم غفلت از یاد خدا:
ذکر و یاد محبوب و آنچه مربوط به او است، همواره برای محب لذتبخش و دوست داشتنی است. دوستان خدا دائم سخن از او و دوستان او میگویند و با یاد او زندگی میکنند و از تلاوت کلام او لذت میبرند و در خلوت مناجات با او انس میگیرند،
چنان که خداوند به
حضرت موسی (علیهالسّلام) فرمود: ای پسر عمران،
دروغ میگوید آن کسی که گمان برد مرا دوست دارد، اما چون
شب فرا رسد چشم از عبادت من فرو بندد. مگر نه این است که هر دلدادهای دوست دارد که با دلدار خود خلوت کند؟
۴. دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان او:
یکی دیگر از نشانههای محبت خداوند، دوستی با دوستان او و
دشمنی با دشمنان اوست. چرا که محبت خداوند در دل بندگان حالتی به وجود میآورد که انسان هر آنچه که خداوند دوست دارد دوست میدارد و هر آنچه را که خداوند دشمن میدارد و نسبت به آن بیزاری میجوید، او نیز دشمن میدارد و از آن دوری میکند.
۵. بیمناکی در عین محبت و امیدواری:
دوستان خدا، در عین اینکه شیفته جمال اویند، با درک عظمت و بزرگی خداوند، همواره در
بیم هستند. زیرا همانطور که جمال و جلال خداوند باعث عشق و محبت میشود، درک عظمت و هیبت او نیز باعث ترس است. لذا این دو هیچ منافاتی با هم ندارند و مکمل یکدیگر میباشند. زیرا بندگی به صرف محبت و بدون بیم و بندگی به صرف بیم و بدون امید هر دو موجب هلاکت میشود.
۱. انس با پروردگار:
زمانی که قلب آدمی از عشق و محبت به خداوند مسرور و مشعوف است، چنان انسی با یاد و ذکر پروردگار میگیرد که که در عین اینکه بین خلایق و بقیه انسانهاست، اما تنهاست و در یاد محبوبش که خداوند است، میباشد.
۲. راضی بودن به قضای الهی:
مرتبه رضا یکی دیگر از ثمرات محبت به خداوند است، زیرا محب هر آنچه را که از محبوب صادر گردد، زیبا میبیند.
کسی که به مقام رضا نایل گردد، در نزد او
فقر و
غنا، راحتی و سختی، تندرستی و
بیماری، مرگ و
زندگی و... یکسان است و تحمل هیچ یک بر او دشوار نیست، چرا که همه را از جانب محبوب میبیند و همواره در سرور و بهجت و راحتی به سر میبرد، زیرا به همه چیز به چشم رضایت مینگرد و در واقع همه امور بر وفق مراد او پیش میرود و در نتیجه از هر غم و اندوهی به دور خواهد بود.
۳. شکرگذاری از خداوند در هر حالتی:
یکی دیگر از ثمرات محبت به خداوند
شکرگذاری از اوست. زیرا ذات آدمی چنین است که در قبال لطف و احسانی که دیگران به او میکنند، از آنها تشکر میکند. لذا زمانی که تمام محبت و عشق او متوجه به خداوند باشد، همه اتفاقات زندگی خود را اعم از شادی و ناراحتی، خوبی و بدی، و... شمهای از محبت خداوند نسبت به خود میبیند، در نتیجه در هر حالتی شکرگذار این نعمات خواهد بود.
۴. اشتیاق به سوی خداوند:
از دیگر ثمرات محبت خداوند، شوق به لقای اوست. شوق عبارت است از میل به چیزی و رغبت به آن در غیاب او.
این شوق، آن است که انسان هم محبت محبوب را دارد و هم درد هجرانش را. از اینرو همیشه با درد همراه است. اما این درد برای انسان عاشق تحملپذیر و لذیذ است و زمینه وصال را فراهم میکند.
برای تحصیل محبت خدا راههایی ذکر شده است.
معرفت پیدا کردن به خداوند و تقویت و مسلط کردن آن بر خزینه دل، یکی از راههای تحصیل محبت خداوند است. خداوند در قرآن میفرماید: «و آنهایی که در راه ما (با خلوص نیت)
جهاد کنند، قطعا به راههای خود هدایتشان خواهیم کرد؛
»
این سعی و کوشش میتواند توجه به این باشد که هیچ ذرهای از ذرات وجود ندارد، مگر اینکه نشانهای از قدرت و عظمت خداوند است.
تحصیل معرفت از این طریق برای همه کس مقدور است، مگر کسانی که به جهت کوتهفکری در
تفکر و اشتغال به امور شهوانی و... از رسیدن به آن محروم شوند.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «خداوند برای هیچ کس دو دل در درونش نیافریده؛
»
مداومت بر ذکر و یاد خدا و توجه به نعمات و صفات نامتناهی خداوند، باید بعد از سعی و تلاش و پاککردن محبت غیر خدا از دل باشد. زیرا خداوند برای هیچ انسانی دو دل قرار نداده است. و دل هر کس حکم ظرفی را دارد که که بیشتر از یک چیز درون آن قرار نمیگیرد.
لذا با پاک کردن دل خود از غیر و توجه و شناخت خداوند، محبت او جایگزین محبتهای دیگر میشود.
بنابراین، هراندازه محبت به خداوند بیشتر باشد، انسان بیشتر به یاد خدا خواهد بود.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حب و محبت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۴/۰۹.