در قیاس نیز، اگر اصل و ریشه معیّنى در کتاب و سنت داشته باشد، در نظر وى حجّت است. او استحسان را ـ برخلاف شیوه ابوحنیفه و مالک ـ حجّت نمى دانست و مى گفت: «من استحسن فقد شرّع; هر کس به استحسان روى آورد، تشریع کرده و بدعت گذارده است».
[۵]الفقه الاسلامى و ادلّته، ج ۱، ص ۵۱ ; تاریخ الفقه الاسلامى، ص ۱۴۰-۱۳۹.