مصر - به کسر میم (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مِصْر (به کسر میم و سکون صاد) از
واژگان نهج البلاغه به معنای حدّ و مرز ميان دو چيز يا دو قطعه زمين است. همه مملكت را نيز مصر گويند، مواردى از آن در
نهج البلاغه آمده است.
مِصْر به عنوان مملكت مصر چند بار در نهج البلاغه آمده است.
مِصْر (مثل جسر) به معنای حدّ و مرز ميان دو چيز يا دو قطعه زمين است. شهر را از آن جهت مصر گويند كه محصور و محدود است در المنجد آمده: مصر شهر قاهره است و همه مملكت را نيز مصر گويند، مواردى از آن در نهج البلاغه آمده است.
مِصْر به عنوان مملكت مصر چند بار در نهج البلاغه آمده است.
از آن جمله
حضرت علی (علیهالسّلام) به
عبداللّه بن عباس نوشت:
«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ مِصْرَ قَدِ افْتُتِحَتْ، وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْر ـ رَحِمَهُ اللهُ ـ قَدِ اسْتُشْهِدَ» (امّا بعد، «مصر» به دست دشمن گشوده شده و «محمّدبنابىبكر»- كه خدا رحمتش كند- به شهادت رسيده.)
(شرحهای نامه:
)
حضرت به
معاویه مىنويسد:
«ذَكَرْتَ أَنِّي قَتَلْتُ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ، وَ شَرَّدْتُ بِعَائِشَةَ، وَ نَزَلْتُ بَيْنَ الْمِصْرَيْنِ! وَ ذلِكَ أَمْرٌ غِبْتَ عَنْهُ، فَلاَ عَلَيْكَ» «گفتهاى كه من
طلحه و
زبیر را كشتم و
عایشه را بىچاره كردم و ميان دو شهر
کوفه و
بصره نشسته (امر آن دو را در دست گرفتم) اين كارى است كه تو در آن حاضر نبودهاى و تحقيق از آن تو را نرسد.»
(شرحهای نامه:
)
حضرت به
حارث همدانی نوشت:
«وَ احْذَرْ صَحَابَةَ مَنْ يَفِيلُ رَأْيهُ، وَيُنْكَرُ عَمَلُهُ ...وَ اسْكُنِ الاَْمْصَارَ الْعِظَامَ فَإِنَّهَا جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ» «حذر كن از مصاحبت آنكه رايش به خطا مىرود و عملش بد است، و در شهرهاى بزرگ ساكن باش كه آنها محلّ اجتماع مسلمين است.»
(شرحهای نامه:
)
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «مصر»، ج۲، ص۹۸۰.