• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

معراج (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





مِعْراج: (سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذی بارَكْنا حَوْلَهُ)    
مِعْراج: در اين آيه از مسئله «اسراء» يعنى سفر شبانه پيامبر (ص) از مسجد الحرام به مسجد اقصى (بيت المقدس) كه مقدمه‌اى براى معراج بوده است سخن مى‌گويد اين سفر كه در يک شب و مدت كوتاهى صورت گرفت حداقل در شرايط آن زمان از طرق عادى به‌هيچ‌وجه امكان‌پذير نبود و جنبه اعجازآميز و كاملا خارق‌العاده داشت.



به موردی از کاربرد مِعْراج در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - مِعْراج (آیه ۱ سوره اسراء)

(سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ)    
(پاک و منزّه است آن كس كه بنده‌اش را در يک شب، از مسجدالحرام به مسجدالأقصى -كه گرداگردش را پربركت ساخته‌ايم- برد، تا برخى از نشانه‌هاى خود را به او ارائه دهيم؛ چرا كه او شنوا و بيناست.)

۱.۲ - مِعْراج در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید:
معناى آيه اين است كه: بايد تنزيه كند تنزيه كردن مخصوصى آن خدايى را كه با عظمت و كبريائيش بنده خود محمد (ص) را شبانه سير داد، نهايت قدرت و سلطنت خود را به وى نشان داده در دل يک شب او را از مسجدالحرام به سوى مسجد اقصى برده كه همان بيت المقدسى است كه پيرامونش را مبارک گردانيده بود و اين بدان جهت است كه عظمت و كبريايى و آيات كبراى خود را به وى بنماياند، چون او شنواى به گفتار و بصير و داناى به حال او بود و مى‌دانست كه او لايق چنين عنايت و مكرمتى هست.

۱.۳ - معراج در تفسیر نمونه

در اين آيه از مسئله «اسراء» يعنى سفر شبانه پيامبر (ص) از مسجد الحرام به مسجد اقصى (بيت المقدس) كه مقدمه‌اى براى معراج بوده است سخن مى‌گويد.

۱.۳.۱ - مسئله معراج

مشهور و معروف در ميان دانشمندان اسلام اين است كه پيامبر (ص) به هنگامى كه در مكه بود در يک شب از مسجدالحرام به مسجد اقصى در بيت المقدس به قدرت پروردگار آمد و از آنجا به آسمان‌ها صعود كرد و آثار عظمت خدا را در پهنه آسمان مشاهده فرمود و همان شب به مكه بازگشت.
نيز مشهور و معروف آن است كه اين سير زمينى و آسمانى را با جسم و روح توأما انجام داد، ولى از آنجا كه اين يک موضوع فوق‌العاده شگرفى است، جمعى به توجيه آن پرداخته و آن را به معراج روحانى تفسير كرده‌اند كه چيزى شبيه يک خواب يا مكاشفه روحى خواهد بود، امّا اين موضوع كاملا با ظواهر آيات مخالف است، چرا كه ظاهر آيات به مسئله جسمانى بودن گواهى مى‌دهد. به هر حال پيرامون اين بحث سؤالات فراوانى وجود دارد از جمله:
۱- چگونگى معراج از نظر قرآن و حديث و تاريخ.
۲- اعتقاد دانشمندان اسلامى اعم از شيعه و اهل تسنن در اين زمينه.
۳- هدف معراج.
۴- امكان معراج از نظر علوم روز.
هرچند بحث طولانى پيرامون اين مسائل از عهده يک بحث تفسيرى خارج است، ولى ما سعى مى‌كنيم فشرده اين مسائل را براى خوانندگان عزيز ذيلا بياوريم.
معراج از نظر قرآن و حديث در دو سوره از سوره‌هاى قرآن به اين مسئله اشاره شده است:
نخست همين سوره اسراء است كه تنها بخش اول اين سفر را بيان مى‌كند (سير از مكه و مسجدالحرام به مسجد اقصى و بيت المقدس) اما در سوره نجم طى شش آيه (از آيه ۱۳ تا ۱۸) قسمت دوم معراج يعنى سير آسمانى آمده كه خلاصه مفاد اين شش آيه چنين است:
پيامبر (ص) براى دومين‌ بار فرشته وحى جبرئيل را به صورت اصلى مشاهده و ملاقات كرد (مرتبه اول در آغاز نزول وحى در كوه حرا بود).
اين ملاقات در نزد بهشت جاويدان صورت گرفت، پيغمبر(ص)در مشاهده اين منظره دچار خطا و اشتباه نشد، آيات و نشانه‌هاى بزرگى را از عظمت خدا مشاهده كرد. اين آيات كه به گفته اكثر مفسران از معراج سخن مى‌گويد نيز نشان مى‌دهد كه اين حادثه در بيدارى اتفاق افتاده است، مخصوصا جمله :(ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى)     (چشم پيامبر دچار خطا و انحراف و طغيان نشد) گواه ديگر بر اين موضوع است.
از نظر حديث، روايات بسيار زيادى درزمينه مسئله معراج در كتب معروف اسلامى نقل شده است كه بسيارى از علماى اسلام تواتر يا شهرت آن را تصديق كرده‌اند، به عنوان نمونه:
فقيه و مفسر بزرگ شيخ طوسى در تفسير «تبيان» چنين مى‌گويد: «علماى شيعه معتقدند خداوند در همان شبى كه پيامبرش را از مكه به بيت المقدس برد او را به‌سوى آسمان‌ها عروج داد و آيات عظمت خود را در آسمان‌ها به او ارائه فرمود و اين در بيدارى بود نه در خواب.»
مفسر عالى‌قدر مرحوم طبرسى در تفسير خود «مجمع البيان» ذيل آيات سوره نجم چنين مى‌گويد: «مشهور در اخبار ما اين است كه خداوند پيامبر را با همين جسم در حال بيدارى و حيات به آسمان‌ها برد و اكثر مفسران را نيز عقيده همين است.»
محدث شهير علاّمه مجلسى در بحار الانوار مى‌گويد: «سير پيامبر اسلام (ص) از مسجدالحرام به بيت‌المقدس و از آنجا به آسمان‌ها از جمله مطالبى است كه آيات و احاديث متواتر شيعه و سنى برآن دلالت دارد و انكار امثال اين مسائل يا تأويل و توجيه آن به معراج روحانى، يا خواب ديدن پيامبر ناشى از عدم اطلاع از اخبار ائمه هدى و يا ضعف يقين است»؛ سپس اضافه مى‌كند: «اگر بخواهيم اخبارى را كه در اين‌باره رسيده جمع‌آورى كنيم كتاب بزرگى خواهد شد.»
از ميان دانشمندان اهل تسنن منصور على ناصف كه از علماى معاصر و از دانشمندان الازهر و نويسنده كتاب التاج است در كتاب خود احاديث معراج را جمع‌آورى كرده است.
فخر رازى مفسر معروف پس از ذكر يک رشته استدلالات عقلى بر امكان وقوع معراج مى‌گويد: «از نظر حديث، احاديث معراج از روايات مشهوره است كه در كتب صحاح اهل سنت نقل شده و مفاد آن‌ها سير پيامبر (ص) از مكه به بيت‌المقدس و از آنجا به آسمان‌هاست.»
شيخ عبد العزيز بن عبد الله كه از علماى متعصب وهابى معاصر است در كتاب التحذير من البدع مى‌گويد: «شک نيست كه اسراء و معراج از نشانه‌هاى بزرگى است كه دلالت بر صدق پيامبر (ص) و بلندى مقام و منزلت او مى‌كند» تا آنجا كه مى‌گويد: «اخبار متواتر از پيامبر (ص) نقل شده كه خدا او را به آسمان‌ها برد و درهاى آسمان را به روى او گشود.»
[۱۰] عبدالعزيز بن عبدالله، التحذير من البدع، ص۷.

ذكر اين نكته كاملا ضرورت دارد كه در لابه لاى روايات معراج احاديث مجعول يا ضعيفى به چشم مى‌خورد كه به‌ هيچ‌وجه قابل قبول نيست، لذا مفسر بزرگ مرحوم طبرسى احاديث معراج را به چهار گروه تقسيم كرده است:
۱- رواياتى كه به حكم تواتر قطعى است، مانند اصل موضوع معراج.
۲- احاديثى كه قبول آن‌ها هيچ مانع عقلى ندارد و در روايات به آن تصريح شده است، مانند مشاهده بسيارى از آيات عظمت خدا در پهنه آسمان.
۳- رواياتى كه با ضوابط اصولى كه در دست داريم مخالف است، ولى مى‌توان آن‌ها را توجيه كرد، مانند احاديثى كه مى‌گويد پيامبر (ص) در آسمان‌ها جمعى را در بهشت و گروهى را در دوزخ ديد كه بايد گفت منظور مشاهده صفات بهشتيان و دوزخيان بوده است (يا بهشت و دوزخ برزخى).
۴- رواياتى كه مشتمل بر امور نامعقول و باطل مى‌باشد و وضع آن‌ها گواه روشنى بر ساختگى بودن آن‌هاست، مانند رواياتى كه مى‌گويد پيامبر (ص) خدا را آشكارا ديد،با او سخن گفت و با او نشست كه با هيچ منطقى سازگار نمى‌باشد بلكه مخالف دليل عقل و نقل است و بدون شک اين گونه روايات مجعول است.
در تاريخ وقوع معراج در ميان مورخان اسلامى اختلاف نظر است، بعضى آن را در سال دهم بعثت شب بيست و هفتم ماه رجب دانسته و بعضى آن را در سال دوازدهم شب هفده ماه رمضان و بعضى آن را در اوايل بعثت ذكر كرده‌اند، ولى اختلاف در تاريخ وقوع آن مانع از اتفاق در اصل وقوع آن نيست.
ذكر اين نكته نيز لازم است كه اين تنها مسلمين نيستند كه عقيده به معراج دارند، اين عقيده در ميان پيروان اديان ديگر كم‌ و بيش وجود دارد از جمله در مورد حضرت عيسى (ع) به صورت سنگين‌ترى ديده مى‌شود،چنان كه در انجيل مرقس باب ۶ و انجيل لوقا باب ۲۴ و انجيل يوحنا باب ۲۱، مى‌خوانيم كه عيسى پس از آن‌كه به دار آويخته و كشته و دفن شد از مردگان برخاست و چهل روز در ميان مردم زندگى كرد سپس به آسمان‌ها صعود نمود (و به معراج هميشگى رفت).
ضمنا از بعضى از روايات اسلامى نيز استفاده مى‌شود كه بعضى از پيامبران پيشين داراى معراج بوده‌اند.

۱.۳.۲ - آيا معراج جسمانى بوده يا روحانى؟

علاوه بر اين كه مشهور ميان دانشمندان اسلام (اعم از شيعه و اهل تسنن) اين است كه اين امر در بيدارى صورت گرفته ظاهر خود آيات قرآن در آغاز سوره اسراء و همچنين سوره نجم (چنان كه شرح آن در بالا گذشت) نيز وقوع اين امر را در بيدارى گواهى مى‌دهد.
تواريخ اسلام نيز گواه صادقى بر اين موضوع است، زيرا در تاريخ مى‌خوانيم هنگامى كه پيامبر (ص) مسئله معراج را مطرح كرد مشركان به شدت آن را انكار كردند و آن را بهانه‌اى براى كوبيدن پيامبر (ص) دانستند،اين به خوبى گواهى مى‌دهد كه پيامبر هرگز مدعى خواب يا مكاشفه روحانى نبوده وگرنه اين‌همه سر و صدا نداشت و اگر در روايتى از حسن بصرى مى‌خوانيم كه «اين امر در خواب واقع شده است» و يا خبرى كه از عائشه نقل شده: «به خدا سوگند بدن پيامبر از ميان ما نرفت تنها روح او به آسمان‌ها پرواز كرد» ظاهرا جنبه سياسى داشته و براى خاموش كردن جنجالى بوده است كه درباره مسئله معراج در ميان عده‌اى به وجود آمده بود.

۱.۳.۳ - هدف معراج

با توجه به بحث‌هاى گذشته اين مسئله براى ما از جمله واضحات است كه هدف از معراج اين نبوده كه پيامبر (ص) به ديدار خدا در آسمان‌ها بشتابد، آن‌چنان كه ساده‌لوحان پنداشته‌اند كه متأسفانه بعضى از دانشمندان غربى به خاطر ناآگاهى يا دگرگون ساختن چهره اسلام در نظر ديگران، آن را نقل كرده‌اند، از جمله اين كه «گيورگيو» در كتاب محمّد پيامبرى كه از نو بايد شناخت مى‌گويد: «محمّد در سفر معراج به جايى رسيد كه صداى قلم خدا را مى‌شنيد و مى‌فهميد كه خدا مشغول نگهدارى حساب افراد مى‌باشد، ولى با اين كه صداى قلم خدا را مى‌شنيد او را نمى‌ديد، زيرا هيچ‌كس نمى‌تواند خدا را ببيند و لو پيغمبر باشد.»
[۱۱] گيورگيو، محمّد پيامبرى كه از نو بايد شناخت، ص۱۲۵.
اين نشان مى‌دهد كه مخصوصا قلم از نوع قلم چوبى است كه به هنگام حركت روى كاغذ تحرير مى‌لرزد و صدا مى‌كند! و امثال اين خرافات و لاطائلات.
نه، هدف اين بوده كه روح بزرگ پيامبر (ص) با مشاهده اسرار عظمت، خدا را در سراسر جهان هستى، مخصوصا عالم بالا كه مجموعه‌اى است از نشانه‌هاى عظمت او مشاهده كند و باز هم درک و ديد تازه‌اى براى هدايت و رهبرى انسان‌ها بيابد. اين هدف صريحا در آيه يک سوره اسراء و آيه ۱۸ سوره نجم آمده است.
روايت جالبى در اين زمينه از امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از علت معراج نقل شده است كه فرمود:
«خداوند هرگز مكانى ندارد و زمان بر او جريان نمى‌گيرد و لكن او مى‌خواست فرشتگان و ساكنان آسمانش را با قدم گذاشتن پيامبر در ميان آن‌ها احترام كند و نيز از شگفتی‌هاى عظمتش به پيامبرش نشان دهد تا پس از بازگشت براى مردم بازگو كند.»

۱.۳.۴ - معراج و علوم روز

در گذشته بعضى از فلاسفه كه معتقد به افلاک نه‌گانه بطلميوسى پوست پيازى بودند مانع مهم معراج را از نظر علمى وجود همين افلاک و لزوم خرق و التيام (خرق به معنى شكافتن و التيام به معنى به هم آمدن است، بعضى از فلاسفه قديم معتقد بودند كه اين امر در افلاک امكان‌پذير نيست) در آن‌ها مى‌پنداشتند، ولى با فرو ريختن پايه‌هاى هيئت بطلميوسى مسئله خرق و التيام به دست فراموشى سپرده شد، امّا با پيشرفتى كه در هيئت جديد به وجود آمد مسائل تازه‌اى درزمينه معراج مطرح شده و سؤالاتى از اين قبيل:
۱- براى اقدام به يک سفر فضايى نخستين مانع نيروى جاذبه است كه بايد با وسايل فوق‌العاده برآن پيروز شد، زيرا براى فرار از «حوزه جاذبه زمين» سرعتى لااقل معادل چهل هزار كيلومتر در ساعت است!
۲- مانع ديگر، فقدان هوا در فضاى بيرون جوّ زمين است كه بدون آن انسان نمى‌تواند زندگى كند.
۳- مانع سوم گرماى سوزان آفتاب و سرماى كشنده‌اى است كه در قسمتى كه آفتاب مستقيما مى‌تابد و قسمتى كه نمى‌تابد وجود دارد.
۴- مانع چهارم اشعّه و پرتوهاى خطرناكى است كه در ماوراء جوّ وجود دارد، مانند اشعه كيهانى و اشعه ماوراى‌بنفش ماوراءبنفش و اشعه ايكس، اين پرتوها هرگاه به مقدار كم به بدن انسان بتابد زيانى بر ارگانيسم بدن او ندارد، ولى در بيرون جوّ زمين اين پرتوها فوق‌العاده زياد است و كشنده و مرگبار، امّا براى ما ساكنان زمين وجود قشر هواى جوّ مانع تابش آن‌هاست.
۵- مشكل بى‌وزنى است،گرچه انسان تدريجا مى‌تواند به بى‌وزنى عادت كند ولى براى ما ساكنان روى زمين اگر بى‌مقدمه به بيرون جوّ منتقل شويم و حالت بى‌وزنى دست دهد، تحمل آن بسيار مشكل يا غيرممكن است.
۶- و سرانجام مشكل زمان ششمين مشكل و از مهم‌ترين موانع است، چرا كه علوم روز مى‌گويد سرعتى بالاتر از سرعت سير نور نيست و اگر كسى بخواهد در سراسر آسمان‌ها سير كند بايد سرعتى بيش از سرعت سير نور داشته باشد.
كوتاه سخن اين كه مشكلاتى كه گفته شد هيچ‌كدام به صورت يک مانع عقلى در اين راه نيست، مانعى كه معراج را به صورت يک محال عقلى درآورد، بلكه مشكلاتى است كه با استفاده از وسايل و نيروى لازم قابل حل است.
به هر حال مسئله معراج نه از نظر استدلالات عقلى غيرممكن است و نه از نظر موازين علم روز و خارق‌العاده بودن آن را نيز همه قبول دارند، بنابراين هرگاه با دليل قاطع نقلى ثابت شود بايد آن را پذيرفت.


۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۱.    
۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۱.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۸۲.    
۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۷.    
۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۷.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۸۳.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۱۱.    
۸. نجم/سوره۵۳، آیه۱۷.    
۹. مجلسی، سید محمدباقر، بحار الانوار، ط دارالاحیاء التراث، ج۱۸، ص۲۸۹.    
۱۰. عبدالعزيز بن عبدالله، التحذير من البدع، ص۷.
۱۱. گيورگيو، محمّد پيامبرى كه از نو بايد شناخت، ص۱۲۵.
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۱۲، ص۱۱-۲۰.    



شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «معراج»، ج۳، ص۱۳۸-۱۴۵.    


رده‌های این صفحه : لغات سوره اسراء | لغات قرآن




جعبه ابزار