نقش سیاسی مترجمان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَرجُمان یا مترجم، کسانی بودند که کلمات و جملات را از زبانی به زبان دیگر برمیگرداند و نقش خاصی در روابط سرزمینهای عرب با دیگران داشتند.
اسناد و مکاتبات سیاسی و مالی سده سوم به بعد حاکی از آن است که مترجمان دوره عباسی به دیوانها وابسته بودند و مأموریتهایی مییافتند، از جمله سلام الترجمان که ظاهراً در این دوره به سد
یأجوج و مأجوج در آسیای مرکزی سفر کرده بود. جهانگشاییهای قدرتهای نظامی غیرعرب، بویژه ترکها، در سراسر نواحی شرقی و مرکزی دنیای
اسلام در آن روزگار، حضور ترکی دانان را در دیوانها ضروری میکرد.
طبری (۲۲۶ـ ۳۱۰) ضمن ذکر رویدادهای
سال ۲۵۱، از گروهی در
بغداد نام برده است که زبان ترکی میدانستند و از سوی خلیفه مستعین و فرماندهانش با سربازان ترک شورشی سخن میگفتند.
در دوره
آل بویه ،
مسکویه در چند مورد از محمدبن ینال الترجمان یاد کرده است که رابط میان سپاهیان ترک و خلیفه متقی بود و در ۳۲۹
صاحب الشرطه (رئیس پلیس) بغداد شد.
مترجمان همواره نقش مهمی در مناسبات سیاسی و بازرگانی دولتهای اسلامی با قدرتهای خارجی
غیرمسلمان داشتند، اما اطلاعات به دست آمده درباره این موضوع، متعلق به
دوره صلیبیان و بعد از آن است. در قرون میانه، این اصطلاح به صورت تُرجَمَن در زبان اسپانیایی به کار رفت و به شکل تُرسیمانی وارد لهجة والنسیایی شد (
واژة ترسیمانی در معاهداتی با دولتهای
مسلمان شمال
افریقا نیز به کار رفته است
ارتباط میان دولتهای
مسلمان و صلیبیون در کرانة خاوری
مدیترانه نیز حضور مترجمان را ضروری میساخت. در ۶۷۲/ ۱۲۷۳ـ۱۲۷۴، بیبرس اول و فرانکها به موجب قرارداد
صلح ، در
قاهره و در حضور ترجمانها و گواهان رسمی به انجام تعهدات رسمی خویش
سوگند خوردند (
از مکاتبات سیاسی و قراردادهای تجاری میان ممالیک
مصر و
شام با شهرها و ایالتهای بازرگانی
ایتالیا در
قرون وسطا ، می توان آگاهیهایی درباره نقش مترجمان به دست آورد. در ۸۹۲ ـ۸۹۳/ ۱۴۸۷، قایِتبای برای انعقاد قرارداد میان لورنتسوی باشکوه و ممالیک، شخصی به نام مَلفوته (محمدبن محفوظ المغربی) را، به عنوان مترجم و طرف گفتگو، از
قاهره به
فلورانس فرستاد. در متن این معاهده حقوق مترجمان نیز ذکر شده است (
بیست
سال بعد (۹۱۳/ ۱۵۰۷)، سلطان مملوک،
تَغری بِردی ، معروف به ابن عبداللّه، را که مترجمی چند زبانه بود، برای مذاکره درباره قراردادی به
ونیز اعزام کرد. تغری بردی، با وجود نام ترکی اش، احتمالاً نومسلمانی اسپانیولی بوده است. در این سند، عنوان تغری بردی، الترجمان لاِ بْوابِناالشَریفَة ذکر شده است.
مکاتبات سیاسی پادشاهی ممالیک در گستره بین المللی انجام میگرفت.
صبح الاعشی ، نوشتة [قلقشندی|قَلقَشَندی]] در باب دبیری و کتابت، حاوی اطلاعات دقیقی درباره روند ترجمه در دیوان انشاست مثلاً هنگامی که نامه ای از شاهان سلسلة پالایولوگوس
روم شرقی یا قدرتهای تجاری ایتالیا به دستشان میرسید. دو مترجم رسمیِ دوران سلطنت الملک الناصر فرج در ۸۱۴/ ۱۴۱۱ (شمس الدین صنقر و سیف الدین سودون) ترک بودند.
کارگزاران دیوانی میتوانستند برای خانهای مغول نامههایی به زبان مغولی (به خط اویغوری) بفرستند.
ابن فضل اللّه عُمَری (۷۰۰ـ۷۴۹) از منشیانی که در نیمة نخست سدة هشتم مسئول این مکاتبات بودند، نام برده است: أیتمش المحمَّدی، طایربُغا الناصری، ارغدلق التَّرْجُمان و به دنبال آنان قوصون الساقی
در این زمان، هنگامی که از یکی از پسران تیمور نامهای به
فارسی خطاب به سلطان مملوک به مَلَطیه در آناطولی شرقی واقع در مرز امپراتوری عثمانی رسید، حاکم محلی آن را ترجمه کرد و متن ترجمه را همراه با اصل نامه به قاهره فرستاد.
با وجود این، هنگامی که در ۶۸۲ فرستاده ای با نامه ای از پادشاه سیلان به قاهره آمد، هیچکس نتوانست آن را ترجمه کند و فرستاده، ناگزیر، اصل موضوع را تا حدی که خود میتوانست، بیان کرد
احتمالاً مأموران رابط یا مترجمانِ غیرعرب زبانِ دورة ممالیک از معمولترین نوع ترکی قپچاقی، از نظر قواعد دستوری و واژگان، که به خط عربی نوشته میشد و در اواخر دورة
ایوبیان و روزگار ممالیک شکل گرفت (قرون ۷ـ۹)
، استفاده میکردند. اینان بتازگی از استپهای قپچاق یا چرکس آمده بودند. مشخص نیست چرکسهایی که تازه از
قفقاز کوچانده شده بودند و احتمالاً ترکی نمیدانستند، چگونه از عهده یادگیری و درک این زبان بر میآمدند.
حضور مترجمان در بندرهایی نظیر اسکندریه ــ که برای تجارت خارجی مناسب بودند و تجار اروپایی در آن فُندُق یا کارگاه داشتند ــ ضروری بود. تقریباً تمام معاملات تجاری با میانجیگری آنها انجام میشد و برای این کار دستمزد کلانی میگرفتند، که اسباب نارضایتی تجار در آن روزها بود. ظاهراً این مترجمان را، که مسلمان، مسیحی یا یهودی بودند، مقامات محلی بندر تعیین میکردند. در برخی شهرها مترجم ویژهای منصوب میشد تا از منافع قدرت خارجی خاصی حمایت کند. در مراکز زیارتیِ مسیحی نظیر اورشلیم نیز مترجمانی یافت میشدند.
در دورة حکومت عثمانیها نقش و وظیفة ترجمانهای رسمی در بندرهای
دریای سیاه و
مدیترانه ، در کل مانند گذشته بود، جز آنکه در مقایسه با دورة ایوبیان و ممالیک، امپراتوری عثمانی، به دلیل فتوحات خود در سرزمینهای بالکان و اقدامات ضدایتالیایی اش، چه از طریق
جنگ چه از راه
دیپلماسی یا
تجارت ، با قدرتهای اروپایی ارتباط نزدیکتری داشت. ازینرو، در منابع این دوره به مترجمان (ایتالیایی:
دروگمن ،
دروگومن ؛ فرانسوی:
تروشمان ) اشارات بسیار شده است.
ترجمانها احتمالاً از زمان سلطان محمد فاتح برای کمک به سلاطین فعالیت داشتند، اما در
قرن دهم بخشی از دیوانِ همایون و از جمله کارکنانِ دبیر اعظم (رئیس الکتّاب) شمرده میشدند و در دیوان صدارت عظما مسئول رسیدگی به امور دولتهای خارجی بودند. از این قرن به بعد، فهرستهای نسبتاً مفصّلی از مترجمان در دست است
که نخستین دسته از آنها، که همگی به
اسلام گرویدند، بیشتر اروپایی و از جمله اتریشی، مجار، لهستانی و یونانی بودند. ترجمانی به نام
سوباشی علی بیگ، معاهدة
صلح ۹۰۸ـ۹۰۹/ ۱۵۰۲ـ۱۵۰۳ را از جانب بایزید دوم به ونیز برد. یونس بیگ یونانی (متوفی ۹۴۸) که اغلب به عنوان سفیر به ونیز فرستاده میشد، مؤسس مسجدی به نام دوروغمان در
استانبول بود.
جانشین او احمد، در اصل ونیزی بود و هاینز تلمن نام داشت. مترجم دیگری که درباره او آگاهیهایی در دست است، مرادبیگ مجار بود که در هفده سالگی در موهاچ به اسارت ترکها در آمد،
مسلمان شد و رسالة اعتذاریه ای برای
اسلام و نیایش منظومی به ترکی و لاتینی و مجاری نوشت (بابینگر آن را با عنوان > مترجم دربار مراد و نوشتههایش < در > آثار ادبی ترکهای مجار < در برلین و لایپزیگ در 1927 به چاپ رساند،
، وی همچنین اثر سیسرون را به ترکی ترجمه و به
سلیمان قانونی تقدیم کرد. در بارة مسلمانان بومی که داوطلبانه زبانهای اروپایی را میآموختند، اطلاعات اندکی در دست است. معمولاً مصیبت، بداقبالی یا اسارت آنها را به فراگیری این زبانها وا میداشت. در
قرن یازدهم/ هفدهم، عثمان آغا، سواره نظام ترکی از تِمِشوار در مجارستان عثمانی، که یازده
سال در
اتریش اسیر بود، علاوه بر صربی و مجاری آلمانی آموخت. او پس از فرار، به عنوان مترجمِ پاشای تمشوار در مناسبات او با هاپسبورگها و دیگران به خدمت پرداخت (ترجمة آلمانی > شرح رویدادهای زندگی (ترجمان) دالماچی عثمان آغا < از کروتیل و اشپیس، بن 1954؛ و میان پاشاها و سرداران، اثر کروتیل، گِراتس 1966). در اواسط [[قرن]] هفدهم، در دورة صدراعظمی احمدپاشا کوپریلی، دو یونانی به سرمترجمی دیوان سلطنتی (ترجمانِ دیوانِ همایون) منصوب شدند و پس از آن، مقام مذکور شغل اختصاصی خانواده های مسیحی یونانی، مانند ماوروکورداتوس/ ماوروگورداتوس، کالیماخیس، گیکاس و ایپسیلانتیس از محلة فنر/ فنار [[استانبول]] ، گردید.
در طول
قرن هجدهم، ترجمان باشی که سرپرستی گروهی از مترجمان را بر عهده داشت، اغلب به سِمَتِ ویود یا حکومتِ یکی از امیرنشینهای ماورای دانوب، ارتقا مییافت (بُغدان - اِفلاق). هنوز شمار ترکهایی که با زبانهای غربی آشنایی داشتند، اندک بود. ظاهراً نخستین سیاستمدار ترک که چنین مهارتهایی داشت،
سعید افندی بود که هنگامی که پدرش محمد افندی به عنوان سفیر در ۱۱۳۳ـ۱۱۳۴/۱۷۲۱ به پاریس رفت، او را همراهی کرد و در سخن گفتن به
فرانسه مهارت یافت. در اوایل قرن نوزدهم دانستن یک زبان اروپایی و اغلب فرانسوی رایج گردید. دولتمردان آینده نگر ــ از جمله مصطفی رشیدپاشا که پیش از تصدی صدراعظمی، سفیر عثمانی در پاریس و لندن بود ــ مطمئناً با زبانهای غربیِ رایج آشنایی داشتند.
تا اوایل قرن نوزدهم، باب عالی به ترجمانهای یونانی محلة فنر استانبول، به سبب آشنایی آنان با غربیها، اعتماد داشت، اما شورش یونانیها در ۱۲۳۶ـ۱۲۳۷/ ۱۸۲۱ موجب شد که سلطان محمود دوم در وفاداری سرترجمان یونانی خود،
کنستانتین موروزی ، تردید و سرانجام او را بر کنار و اعدام کند. جانشین او، استاورکی آریستارخی، نیز در ۱۲۳۷ـ ۱۲۳۸/ ۱۸۲۲ بر کنار و به
تبعید محکوم شد، و دیگر هیچ مترجم یونانی به خدمت دیوان همایونی در نیامد. وقتی حجم گزارشها و دیگر اسناد ارسالی از اروپا افزایش یافت، سلطان به معلمان زبانهای خارجیِ مدرسة مهندسی ارتش (و حتی به نومسلمانانی که
کارتر فیندلی آنان را «مردان حاشیه ای» نامیده است) توسل جست. نخستین فرد از میان معلمان
یحیی افندی (متوفی ۱۲۳۸ یا ۱۲۳۹/ ۱۸۲۳ یا ۱۸۲۴) بود و پس از او
اسحاق افندی . سپس دارالترجمه ای رسمی به نام دارالترجمة باب عالی تشکیل شد. از دهة ۱۸۳۰، که ترکیه از یکسو با محمدعلی پاشا و از سوی دیگر با دولتهای اروپایی درگیر
جنگ و مناسبات سیاسی شد و برای تنظیم صحیح قراردادها و موافقتنامهها در نسخه های همسان به زبانهای گوناگون، در ترجمه از زبانهای فرانسوی و انگلیسی شایستگی بیشتری لازم بود، حجم و اعتبار کارهای این دارالترجمه افزایش یافت. تا ۱۲۵۷/ ۱۸۴۱، دارالترجمة باب عالی سی عضو داشت و ترکهای
مسلمان متجدد و طرفدار نگاه به غرب، آن را راهی برای پیشرفت میدانستند، چنانکه دولتمردان برجستة دورة تنظیمات نظیر محمدامین علی پاشا (متوفی ۱۲۸۸/ ۱۸۷۱) و کچه جی زاده محمد فؤادپاشا (متوفی ۱۲۸۵ـ۱۲۸۶/ ۱۸۶۹) در این دفتر، که رسما در ۱۲۵۱ـ۱۲۵۲/ ۱۸۳۶ بنیان نهاده شد، خدمت کردند. این دفتر تا اواسط
قرن نوزدهم یکی از بخشهای ضروری وزارت امور خارجه (خارجیه نظارتی) بود. عبدالحمید دوم، صدراعظم، مترجمی مخصوص با عنوان ترجمانِ صدارت عظما داشت.
با وجود این، تنها ترکیة عثمانی نبود که تا دیرزمانی برای برقراری ارتباط با جهان غیراسلامی به از دین برگشتگان یا حتی غیرمسلمانان نیاز داشت، دیگر دولتهای
مسلمان نیز ظاهراً به طور وسیعی بر غیرمسلمانانی متکی بودند که برخی از آنان حتی از اتباع خود آنها نبودند. به همین دلیل سفیر
مراکش در اسپانیا در اواخر
قرن یازدهم/ هفدهم احتمالاً از مسیحی سوری عرب زبانی که مترجم اسپانیاییها بود، کمک میگرفت و تا اوایل
قرن نوزدهم، سفیر
ایران را در
اروپا یک
مسیحی ، احتمالاً از
جامعه ارامنه ایران ، همراهی میکرد که تنها حلقة ارتباط او با جهان بیگانه بود.
حکومت عثمانی در ولایات خود نیز به مترجمان نیاز داشت و در آنجا، این مترجمان به کارکنان حاکمان ایالتی میپیوستند. در
ارتش و دیگر مدارس فنی بنیانگذاری شده از اواخر
قرن هجدهم به این سو، نیز به مترجمان نیاز داشت.
ادای وظیفه به عنوان مترجم وابسته به سفارتخانهها و کنسولگریهای خارجی، دیگر نقش مهم ترجمانها در دورة عثمانی بود و از این رهگذر، ترجمانها مجرای ارتباطی میان نمایندگان دولتهای اروپایی و مقامات
ترک بودند و شرکتهای تجاری اروپایی آنان را به عنوان مترجم و واسطه به خدمت میگرفتند. عملکرد ترجمانهای وابسته به هیئتهای خارجی، آشکارا به
کاپیتولاسیون و حتی حضور کنسولها در دادگاههای
ترکیه ، در مواردی که اتباع کنسول در دادگاهها محاکمه میشدند، منجر شد. از چنین ترجمانهایی انتظار میرفت که همچون
چشم و
گوش کارفرمایان خود عمل کنند و به جمع آوری اطلاعات بپردازند. در
قرن دهم و یازدهم/ شانزدهم و هفدهم، ترجمانها معمولاً اتباع عثمانی از اقوام ساکن در شرق
مدیترانه بودند که ایتالیایی میدانستند. در آن روزگار، زبان ایتالیایی زبان میانجی حوزة شرقی مدیترانه بود. این مترجمان به رغم داشتن برات یا حمایتنامه از حکومت عثمانی، اغلب مورد آزار صاحب منصبان ترک واقع میشدند، ازینرو، به رساندن پیامهای تند از جانب کارفرمایان اروپایی خود تمایل نداشتند. به منظور غلبه کردن بر این نظام نه چندان رضایت بخش، فرانسویان در ۱۰۸۱ـ۱۰۸۰، مردان جوانی را، برای آشنایی با زبان ترکی و کسب مهارت در ترجمه، به صومعه های کاپوسَنها در
استانبول و ازمیر فرستادند. در پایان این
قرن ، کمپانی شرق مدیترانه تعدادی از یونانیها را به
انگلستان بود و آنان را به گلوکسترهال (ورکستر کالج بعدی) در آکسفورد فرستاد تا انگلیسی بیاموزند، اما این تجربه موفقیت آمیز نبود. شرکتهای تجاری به ترجمانهای خود بسیار وابسته بودند، چنانکه در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم، کمپانی شرقی انگلستان چهار مترجم در استانبول (و سپس چهار دانشجوی دیگر، «جوانان زبان دان»)، سه مترجم در حلب و دو تن در ازمیر داشت
تا اوایل قرن نوزدهم، وزیرمختار
انگلستان در
استانبول در واقع نمایندة پادشاه بود، اما حقوق خود را از کمپانی شرقی دریافت میکرد، بنابراین، بازرگانانی که در امپراتوری عثمانی فعالیت داشتند، سفیر را به اندازة کمپانی مسئول منافع خود میدانستند. به هر حال، پس از ۱۲۱۸ـ۱۲۱۹/ ۱۸۰۴ هنگامی که دولت انگلستان به وزیرمختار خود در عثمانی دستور داد تا تمام توجه خود را به امور سیاسی معطوف دارد، وابستگی به ترجمانهای شرقی سه ربع
قرن دیگر ادامه یافت، مثلاً، خانوادة پیزانی از اوایل قرن هجدهم تا ۱۲۹۹ـ۱۳۰۰/ ۱۸۸۲، تقریباً به طور موروثی، در دربار انگلستان خدمت میکردند. کاستن از وابستگی دولت به مترجمان محلی شرقی یا انگلیسی و حتی پایان دادن به آن، در امور بسیار حساس سیاسی، آرزوی دیرینه برخی از سیاستمداران انگلیسی بود (هرچند برخی بر این باور بودند که اغلب خدمات ترجمانها ارزشمند و صادقانه است). اما قطع این وابستگی تا اواخر قرن نوزدهم، یعنی هنگامی که انگلستان دریافت دولتهایی نظیر
روسیه و
فرانسه و
اتریش در کشور خود اتباعشان را برای خدمت در ترکیه تربیت میکنند، میسر نگشت. انگلستان روش آنان را در پیش گرفت، اما از ۱۲۹۴/ ۱۸۷۷ مترجمان فقط از میان اتباع انگلیسی و از طریق امتحانات دستگاه اداری دولتی برگزیده شدند.
در آغاز قرن سیزدهم/ نوزدهم، سفارتخانه های خارجی و کنسولگریها با دادن براتهای حمایتیِ خاص مترجمان به شهروندان عثمانی، و اعطای مقام و امتیازات مترجمان به اشخاص عادی، برای سوء استفاده از این امتیازات فرصتی پدید آوردند، بویژه بدان سبب که متقاضیان حمایت کنسولی طبق رسم رایج، به ترجمانها حق العمل میپرداختند. «براتلی» بودن بدان معنا بود که اتباع ذِمّیِ باب عالی، از حمایت کنسولی برخوردار و در نتیجه از پرداخت جزیه و دیگر
مالیاتهای سایر رعایا، معاف بودند. در پی اعتراض
سلطان سلیم سوم ، و به موجب معاهدة ۱۲۲۴/ ۱۸۰۹ داردانل، فروش برات به بازرگانان
یهودی و
ارمنی از سوی سفیر بریتانیا متوقف شد. با اینحال، شمار ترجمانهای زیر پوشش
کاپیتولاسیون به نحو گسترده ای افزایش یافت، چنانکه بازرگانان و بسیاری افراد دیگر در پی کسب مقام و موقعیت ترجمانها بودند. گفته شده که تا حدود ۱۲۲۳/ ۱۸۰۸، روسها نام ۰۰۰، ۱۲۰ یونانی را به عنوان «اشخاص تحت حمایت»
ثبت کرده اند. با افزایش نارضایتی حکومت عثمانی از شهروندانش، که از نظارت دولت و شبکة مالی خارج شده بودند، در ۱۲۷۹ـ۱۲۸۰/ ۱۸۶۳ بر اساس حصول توافقنامه ای با هیئتهای خارجی، قدرت و اختیارات سفارتخانهها و کنسولگریها برای انتصاب ترجمانها محدود شد. در ابتدای جنگ جهانی اول و در ذیقعدة ۱۳۳۲/ سپتامبر ۱۹۱۴، حکومت عثمانی بهطور یکجانبه
کاپیتولاسیون را لغو کرد و از به رسمیت شناختن صاحب منصبان کنسولی یا سیاستمداران خارجی به عنوان ترجمان خودداری کرد. این امتیاز تنها به مدت کوتاهی در سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۲/ ۱۹۲۰ـ۱۹۲۳ دوباره رواج یافت و پس از آن بکلی از میان رفت.
با وجود این، چنانکه گفته شد، تا اواخر قرن سیزدهم/ نوزدهم بیشتر دولتهای خارجی برای تربیت مترجمانِ خودی شروع به برنامه ریزی کرده بودند. در
انگلستان این امر با تربیت دانشجویان مترجم که به استخدام اداره کنسولی شرق در میآمدند، آغاز شد. این دانشجویان زبانها را در دانشگاه کیمبریج میآموختند و سپس وارد بازار کار میشدند.
ریدر بولارد جوان، که بعدها سفیر
انگلستان در
تهران شد و در ۱۳۲۶/ ۱۹۰۸ به
استانبول رفت، پیشتر در محضر محقق بزرگ زبان فارسی،
ادوارد براون ، زبان آموخته بود. بولارد در سفارت استانبول نخست به عنوان ترجمان سوم زیرنظر سَرْترجمان (فیتس ماریس) و ترجمان دوم اندرو رایان، که بعدها اندرو رایان شرح حال خود را منتشر کرد (آخرین ترجمانها ، لندن ۱۹۵۱)، کار کرد. در آن هنگام سرترجمان، سفیر را در مذاکرات مهم همراهی میکرد و واسطة اصلی در مناسبات او با حکومت ترکیه بود.
(۱۶) ابن ناظرالجیش، کتاب تثقیف التعریف بالمصطلح الشریف، چاپ رودلف وسلی، قاهره ۱۹۸۷.
(۱۷) حسین ایوانسرایی، حدیقة الجوامع.
(۱۸) محمد ثریا، سجل عثمانی، استانبول ۱۳۰۸ـ ۱۳۱۵/ ۱۸۹۰ـ۱۸۹۷، چاپ افست انگلستان ۱۹۷۱.
(۱۹) (طبری، تاریخ (بیروت).
(۲۰) احمدبن یحیی عمری، التعریف بالمصطلح الشریف، چاپ محمدحسین شمس الدین، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۲۱) قلقشندی.
(۲۲) مسکویه.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ترجمان»، شماره ۳۴۳۳. (۱۹) (طبری، تاریخ (بیروت).