پروانچه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پروانه، (یا پروانچه) واژهای فارسی به معنای
حکم ، فرمان، اجازه، جواز و نشان، از
اسناد دیوانی است.
خوارزمی، از نویسندگان سده چهارم، پروانه را معادل «فُرانِق» دانسته
که همان
خادم و مسئول حمل و نقل بستههای پستی بوده است.
به این ترتیب پروانه را در اینجا میتوان با
قاصد ، پیک، حامل خرائط و برید هم معنی دانست.
ابن خرداذبه
نیز از فرانق در همین معنا یاد کرده است.
کاربردِ گسترده پروانه را باید از
دوره سلاجقه و بویژه سلاجقه
روم بازجست، زیرا به استثنای خوارزمی در هیچیک از منابع تاریخیِ
ایران پیش از سلاجقه ــ حتی در کتابهایی مانند
عتبة الکتبه ،
التوسل الی الترسل ، و دستور دبیری که حاوی اسناد دیوانی سدههای ششم و هفتماند ــ نشانی از کاربرد این تعبیر به دست نیامده است.
در دوره سلاجقه بزرگ لفظ پروانه بر فرمانهای
شاه درباره امور مهم ولایات، اعطای اقطاع و صلهای اطلاق میشد که به دیوان و
خزانه ارسال شده بود.
اجرای این فرامین به تأیید نهایی شاه منوط بود
و تعبیر «پروانة أَعْلی»
از اهمیت بیشتر فرمان شاه حکایت میکرد.
در میان سلاجقه روم لفظ پروانه بر یکی از چهار منصب مهم حکومتی اطلاق
و کلیه امور
مملکتی زیر نظر «پروانه» اداره میشد
بقلی
بر آن است که پروانه در اصل همان
حاجب است که در میان سلاجقه روم بر
وزیراعظم اطلاق میشد.
اما به استناد آقسرایی
نمیتوان پروانه را با وزیر و نایب سلطان یکی انگاشت، زیرا از وزیر به عنوان مقامی مستقل از پروانه سخن رانده است. «پروانه» در بسیاری از لشکرکشیها شرکت میجست و گاه فرماندهی را نیز برعهده داشت
و در برخی موارد متصدی اعطای اقطاعات بود.
نسوی
واژه پروانگی را به گونهای مترادف با تعابیر «رسالت» و «وساطت» به کار برده است که از آن مفهوم «اجازه» برمی آید. همچنین وی در جای دیگر
از «پروانة اعلی» به عنوان فرمان شاه یاد کرده است.
این مطالب حاکی از آن است که در
دوره خوارزمشاهی تعبیر پروانه بر برخی از فرامین اطلاق میشده و احتمالاً چنین کاربردی از طریق خوارزمشاهیان به دستگاه مغولان راه یافته است، چرا که پروانه در
دوره ایلخانان به معنای
حکم و فرمان بوده است.
این لفظ در
دوره جلایریان بیشتر به معنای مُهر و نشان بوده و به گونهای مترادف همراه با تعبیر نشان به کار میرفته است.
برخی مقامات
حکومتی این دوره و از آن میان امیران و وزیران برای مُهر احکام دیوانی «پروانه» داشتند.
بوسه برآن است که «پروانچه» در عصر ایلخانان به «دستور تصدیق» یا «رسید پرداخت» اطلاق میشد.
در این دوره در تنظیم چکهای
مالیاتی (برات) بیش از همه «دستور تأیید حکم» مورد توجه بود که میتوانست به شکل شفاهی با تعبیر «پروانچه مشافهه» و به صورت کتبی با عنوان «پروانچه فلان الدین» (نام صاحب منصب) انجام گیرد.
شواهد متعددی از چنین کاربردی را میتوان در
رساله فلکیه ، از آثار
دوره تیموری ، به دست آورد.
شاید کاربرد تعابیر «بروات و پروانجات» در دستورالکاتب به همین مفهوم اشاره داشته باشد.
گمان میرود که تعابیر پروانچی و پروانچیگری از دوره تیموری رواج یافته باشد و با عنایت به مطالب ابن شهاب، پروانچی با داروغه هم معنی به نظر میرسد.
از پروانچی در معنای امیری نظامی نیز سخن رفته است
که تعلیقات محمدشفیع بر مطلع سعدین درباره پروانچی مؤید این مطلب است.
پروانچه در این دوره به معنای حکم و فرمان شاهی نیز رواج داشته است.
در دوره صفویه کاربرد «پروانه» و «پروانچه» گسترش یافت.
بوسه برآن است که پروانچه در این دوره تنها نوعی فرمان بوده است و «دستور تصدیق» در این دوره «تعلیقه» نامیده میشد و پروانچه در واقع همان «سند تحریر شده» است که تنها درباره اعطای
مواجب بوده است،
اما در اسناد به دست آمده
دوره صفوی پروانچهای در تأیید حکم منصب اقضی القضاة گیلان وجود دارد.
در منابع این دوره از پروانههای متنوعی سخن رفته است، مانند پروانجاتِ امرا، پروانجات تیول، پروانجات حسابی، پروانجات مناصب، پروانجات وزرا، پروانجات همه ساله، پروانجات مبارک اشرف، پروانچه بیاض، پروانچه دفتری
که حاکی از کاربرد گسترده «پروانه» در دوره صفوی است.
از پروانچیِ این دوره در ردیف مناصبی مانند مُهردار و دواتدار یاد شده است.
همچنین از منصبی با عنوان پروانچی عجزه و مساکین سخن رفته است.
تعبیر «پروانچه اشرف» و «پروانجات مطاعه» در این دوره حاکی از اهمیت فرمان بود.
پروانچیان در
دوره افشاریه نیز وجود داشتند که اگر چه توضیحی درباره وظایف آنان داده نشده، اما میتوان چنین فرض کرد که آنان همچنان مسئولیت مُهر احکام را برعهده داشتهاند.
در
دوره قاجاریه در
بخارا پروانچی مأمور رساندن پیغامهای مهم امیر به نقاط مختلف بود
و از پروانچیِ مهردار نیز سخن رفته است.
پروانه و پروانگی، بیش و کم، با همین مضامین در فرهنگنامههای اردو به کار رفته است، مانند پروانه راهداری در معنای اجازهنامه و تذکره عبور و مرور.
پروانه در نظام
قضایی و حقوقی
هند از اسناد مهم به شمار میرود.
در هندوستان «پروانچه»ها فرامینی بودند که به مُهر شاه نیازی نداشتند.
درباره منصب پروانچی در هند تعریف روشنی به دست نیامده،
اما با عنایت به شواهد کاربرد این واژه در
ایران میتوان انگاشت که همان مهردار و یا صاحب سمتی نظامی بوده است.
امروزه پروانه از اسناد مهم در عرصه
تجارت و کسب و کار به شمار میرود و در واقع سندی است که به موجب آن به دارنده، اجازه کارهای معینی داده میشود.
در فرهنگنامههای اقتصادی از انواع پروانهها سخن رفته است، مانند پروانه کار، پروانه عبور، پروانه گمرک، که در واقع همان «اجازه» و یا «تذکره» هستند.
(۱)محمود بن محمد آقسرایی، تاریخ سلاجقه، یا، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، چاپ عثمان توران، تهران ۱۳۶۲ ش؛
(۲) ابن بی بی، اخبار سلاجقه روم، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۳) ابن خرداذبه، المسالک
والممالک، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۸۹، چاپ افست بغداد.
(۴) ابن شهاب، جامع التواریخ حسنی: بخش تیموریان پس از تیمور، چاپ حسین مدرسی طباطبائی و ایرج افشار، کراچی ۱۹۸۷.
(۵) محمد رفیع انصاری مستوفی الممالک، دستورالملوک، چاپ محمدتقی دانش پژوه، در مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، سال ۱۶، ش ۳ـ۶ (بهمن ۱۳۴۷ـ مرداد ۱۳۴۸).
(۶) محمد قندیل بقلی، التعریف بمصطلحات صبح الاعشی، قاهره ۱۹۸۴.
(۷) هریبرت بوسه، پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی: برمبنای اسناد دوران آق قوینلو و قراقوینلو و صفوی، ترجمه غلامرضا ورهرام، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۸) بایزید بیات، تذکره همایون و اکبر، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۳۶۰/۱۹۴۱.
(۹) عطاملک بن محمد جوینی، کتاب تاریخ جهانگشای، چاپ محمد بن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۳۲۹ـ ۱۳۵۵/ ۱۹۱۱ـ۱۹۳۷، چاپ افست تهران.
(۱۰) محمد بن احمد خوارزمی، کتاب مفاتیح العلوم، چاپ فان فلوتن، لیدن ۱۹۶۸.
(۱۱) احمد دهلوی، فرهنگ آصفیه، لاهور ۱۹۸۶.
(۱۲) سفرنامه بخارا: عصر محمدشاه قاجار، چاپ حسین زمانی، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۱۳) شمیس شریک امین، فرهنگ اصطلاحات دیوانی در دوران مغول، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۱۴) محمد بن هندوشاه شمس منشی، دستورالکاتب فی تعیین المراتب، چاپ عبدالکریم علی اوغلی علیزاده، مسکو ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
(۱۵) عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، چاپ محمد شفیع، لاهور ۱۳۶۵ـ ۱۳۶۸.
(۱۶) منوچهر فرهنگ، فرهنگ علوم اقتصادی: فارسی ـ انگلیسی، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۱۷) فیروزالدین، فیروزاللغات اردو جامع، لاهور.
(۱۸) جهانگیر قائم مقامی، یکصدوپنجاه سند تاریخی: از جلایریان تا پهلوی، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۱۹) عبدالله بن محمد مازندرانی، رساله فلکّیه، چاپ والتر هینس، ویسبادن ۱۳۳۱/۱۹۵۲.
(۲۰) محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۲۱) جلال الدین محمد منجم یزدی، تاریخ عباسی، یا، روزنامه ملاجلال، چاپ سیف الله وحیدنیا، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۲۲) احمد بن حسین منشی قمی، خلاصة التواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۵۹ـ۱۳۶۳ ش.
(۲۳) موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، کمیته اصطلاحات و تعاریف، مجموعه آشنائی با تعاریف و اصطلاحات بازرگانی ـ اقتصادی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۲۴) جلال الدین محمد بن محمد مولوی، مکتوبات مولانا جلال الدین رومی، چاپ توفیق ه سبحانی، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۲۵) میرزا سمیعا، تذکره الملوک، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۲۶) ولادیمیر فئودوروویچ مینورسکی، سازمان اداری حکومت صفوی، یا، تحقیقات و حواشی و تعلیقات استاد مینورسکی بر تذکره الملوک، ترجمه مسعود رجب نیا، با حواشی و فهارس محمد دبیر سیاقی، تهران ۱۳۳۴ ش.
(۲۷) محمد بن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۲۸) محمد بن احمد نسوی، نفثة المصدور، چاپ امیرحسن یزدگردی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۲۹) علی نقی نصیری، القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، چاپ یوسف رحیم لو، مشهد ۱۳۷۲ ش.
(۳۰) حسن بن علی نظام
الملک، سیرالملوک (سیاست نامه)، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۷۲ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۲۷۲۳.