چشمه شفابخش (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
قرآن کریم از چشمه هایی
سخن به میان آمده است که شفا دهنده و حیات بخش بودند.
با ضربه پای
ایوب علیه السلام، آبی شفا بخش شروع به
جوشش نمود.
واذکر عبدنا ایوب اذ نادی ربه انی مسنی الشیطـن بنصب وعذاب• ارکض برجلک هـذا مغتسل بارد وشراب (و بنده ما ايوب را به ياد آور آنگاه كه پروردگارش را
ندا داد كه
شیطان مرا به
رنج و
عذاب مبتلا كرد •(به او گفتيم) با پاى خود (به
زمین ) بكوب اينك اين چشمه سارى است سرد و آشاميدنى.)
««ارْكُض» از ماده «ركض» (بر وزن مكث) به معنى كوبيدن پا بر زمين، و گاه، به معنى
دویدن آمده است، و در اينجا به معنى اول است.
همان خداوندى كه
چشمه زمزم را در آن بيابان خشك و سوزان، از زير پاشنه پاى «
اسماعیل » شيرخوار، بيرون آورد، و همان خداوندى كه هر حركت و هر سكونى، هر نعمت و هر موهبتى، از ناحيه اوست، اين فرمان را نيز در مورد ايوب صادر كرد، چشمه آب جوشيدن گرفت، چشمهاى خنك، گوارا و شفابخش از بيمارىهاى «برون» و «درون».
بعضى معتقدند: اين چشمه داراى يك نوع
آب معدنی بوده كه هم براى نوشيدن
گوارا بوده، و هم اثرات شفابخش از نظر بيمارىها داشته، هر چه بود،
لطف و رحمت الهى بود، درباره پيامبرى صابر و شكيبا.
«مُغْتَسَل» به معنى آبى است كه با آن شستشو مىكنند، و بعضى آن را به معنى محل شستشو دانستهاند، ولى معنى اول صحيحتر به نظر مىرسد، و به هر حال توصيف آن آب، به خنك بودن شايد اشارهاى به تأثير مخصوص شستشو با آب سرد براى بهبود و سلامت تن باشد، همان گونه كه در
طب امروز، نيز ثابت شده است.»
«و سیاق آیه که سیاق امر است
اشعار دارد بلکه کشف مى کند از اینکه : آن جناب در آن موقع آن قدر از پا درآمده بود که قادر به ایستادن و راه رفتن با پاى خود نبوده ، و در سراپاى بدن بیمارى داشته ، و خداى تعالى اول مرض پاى او را
شفا داده ، و بعد چشمهاى در آنجا برایش جوشانده ، و دستور داد که از آن چشمه حمام بگیرد، و بنوشد تا ظاهر و باطن بدنش از سایر مرضها بهبودى یابد. و این مطالبى که گفتیم از سیاق
آیه استفاده مى شود، مورد تأیید روایات هم هست .»
««نُصْب» (بر وزن عسر) و «نَصَب» (بر وزن حسد) هر دو، به معنى
بلا و شرّ است.
از اين آيه، اولًا مقام والاى
ایوب عليه السلام در پيشگاه خدا، به عنوان «عَبْدَنا» (بنده ما) به خوبى استفاده مىشود، ثانياً اشاره سربستهاى است به گرفتاريهاى شديد و طاقتفرسا و
درد و رنج فراوان ايوب عليه السلام.
شرح اين ماجرا در
قرآن نيامده، ولى در كتب معروف
حدیث و در تفاسير به اين صورت نقل شده است:
كسى از
امام صادق عليه السلام سؤال كرد: بلائى كه دامنگير ايوب شد، براى چه بود؟ (شايد فكر مىكرد، كار خلافى از او سر زده بود كه خداوند او را مبتلا ساخت).
امام عليه السلام در پاسخ او جواب مشروحى فرمود كه خلاصهاش چنين است:
«ايوب به خاطر
کفران نعمت ، گرفتار آن مصائب عظيم نشد، بلكه به عكس به خاطر
شکر نعمت بود، زيرا شيطان به پيشگاه خدا، عرضه داشت: اگر ايوب را شاكر مىبينى به خاطر نعمت فراوانى است كه به او دادهاى، مسلماً اگر اين نعمتها از او گرفته شود، او هرگز بنده شكرگزارى نخواهد بود!
خداوند، براى اين كه
اخلاص ايوب را بر همگان روشن سازد، و او را الگوئى براى جهانيان قرار دهد، كه به هنگام «نعمت» و «رنج»، هر دو «شاكر» و «صابر» باشند، به
شیطان اجازه داد كه بر دنياى او مسلط گردد.»
«و از ظاهر آیات بعدى برمى آید که مرادش از ((نصب و عذاب (( بد حالى و گرفتاریهایى است که در
بدن او و در خاندانش پیدا شد...
و ظاهرا مراد از ((مس شیطان به نصب و عذاب)) این است که : مى خواهد ((نصب)) و ((عذاب)) را به نحوى از سببیت و تأثیر به شیطان نسبت دهد. و بگوید که شیطان در این گرفتاریهاى من مؤ ثر و دخیل بوده است . و همین معنا از
روایات هم برمى آید. و در اینجا این سؤ ال پیش مى آید که یکى از گرفتاریهاى ایوب مرض او بود، و مرض علل و اسباب عادى و طبیعى دارد، پس چگونه آن جناب
مرض خود را هم به شیطان نسبت داد و هم به بعضى از علل طبیعى ؟
جواب این اشکال آن است که : این دو سبب یعنى شیطان و عوامل طبیعى ، دو سبب در عرض هم نیستند، تا در یک مسبب جمع نشوند، و نشود مرض را به هر دو نسبت داد، بلکه دو سبب طولى اند و توضیح آن در تفسیر آیه ((و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء))، در جلد هشتم این
کتاب بیان گردیده ، بدانجا مراجعه شود....»
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «چشمه شفابخش».