آلعصفور
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آلِ عُصْفور، خاندانی از علمای روحانی
شیعه در
بحرین ،
قَطیف و نواحی جنوب
ایران در سدۀ ۱۲ و ۱۳ق/۱۸ و ۱۹م بود.
شخصیتهای بنام این خاندان، علاوه بر لقب آل عصفور، به ابن عصفور و یا عصفوری نیز شناخته شدهاند.
نیای این خاندان
عصفور بن احمد بن عبدالحسین بن عطیه بن شیبۀ درّازی شاخوری بَحرانی است که شرح احوال او دانسته نیست.
اینان به دلیل اینکه عمدتاً در درّاز، از روستاهای بحرین در نزدیکی
مَنامه ، یا در شاخوره، از روستاهای همجوار آن، زاده شده و یا زندگی کردهاند به درّازی و شاخوری و بحرانی نیز شهرت یافتهاند.
کسانی از آل عصفور که بیش و کم شناخته شدهاند،عبارتند از:
احمد بن صالح ،
احمد بن ابراهیم ،
یوسف بن احمد ،
عبدعلی بن احمد ،
محمد بن احمد ،
حسین بن محمد ،
خلف بن عبدعلی ،
خلف بن عبعلی بن حسین ،
سلیمان بن عبدالله ،
خلف بن احمد ،محمد بن علی،
محمد بن احمد خطیب ،
عبدعلی بن خلف ؛ که در مورد هر کدام مطالبی را بیان میکنیم.
احمدبن صالح (۱۰۷۵-۱۱۲۴ق/۱۶۶۴-۱۷۱۲م)،
فقیه و نویسنده بود.
او در شاخوره زاده شد و به فراگیری
علوم دینی رایج پرداخت.
سپس به
شیراز آمد و پس از مدتی در جهرم ساکن شد و در آنجا به امور مذهبی مشغول شد.
در کنار کارهای متداول دینی و اجتماعی، به تألیف
کتاب در موضوعات فقهی و تاریخی همت گماشت.
از میان آثار او الطب الاحمدی به صورت نسخۀ خطی در کتابخانۀ
آیت الله مرعشی (در
قم ) موجود است.
فرزندش ابراهیم (د ۱۱۲۵ق/۱۷۱۳م) نیز از عالمان دینی بوده است.
احمد بن ابراهیم (۱۰۸۴-۱۱۳۱ق/۱۶۷۳-۱۷۱۸م)،
فقیه ، متکلم، محقق و نویسنده.
وی در شاخوره به دنیا آمد و در همانجا علوم مقدماتی را فرا گرفت و آنگاه نزد استادان بزرگ آن عصر مراتب عالی
فقه و
اصول را به پایان رساند و به درجۀ
اجتهاد نایل آمد.
احمد از برجستهترین شاگردان
شیخ سلیمان ماحوزی است که نزد وی فقه و اصول و حکمت را آموخت.
ریاضیات را نزد شیخ محمد بن یوسف بحرانی فرا گرفت.
تألیفات او نشان میدهد که در بسیاری از دانشهای روزگار خود مهارت کافی داشته است.
او به رغم دیگر عالمان عصفوری که
اخباری بودند و از اینرو با حکمت و فلسفه سر ناسازگاری داشتند، به تعقل گرایش داشت و کتابهایی نیز در زمینۀ علوم عقلی تألیف کرد.
وی علاوه بر تبحر فراوان در
علوم عقلی و
نقلی ، در
فصاحت زبان و
بلاغت سخن و حاضرجوابی نیز مشهور بود.
در روزگار او جزایر
خلیجفارس آماج تاخت و تاز
اعراب هوله گشت و
بحرین نیز از این تهاجم وسیع بینصیب نماند.
در این آشوب افراد بسیاری کشته شدند و اموال مردم به غارت رفت و آبادیها ویران گردید.
بسیاری از مردم،
شهر و دیار خود را رها کردند و به جاهای دیگر کوچیدند.
احمدبن ابراهیم نیز زادگاهش را ترک گفت و به قطیف رفت.
هر چند فرزندش یوسف در بحرین ماند تا اموال پدر و به خصوص کتابخانهاش را حفظ کند، اما پس از چندی همۀ آنها به تاراج رفت و نابود شد.
او از این حادثۀ دردناک
بیمار شد و در
قطیف درگذشت.
برای او ۲۳ تألیف معتبر بر شمردهاند که گویا همگی با کتابخانۀ وی در
فتنه بحرین از میان رفته است.
یوسف بن احمد (۱۱۰۷-۱۱۸۶ق/۱۶۹۵-۱۷۷۲م)، فقیه، متکلم، رجالشناس، محدث، محقق و نویسنده بود.
از فرزندان احمدبن ابراهیم و از بنامترین شخصیتهای روحانی و علمی آل عصفور است.
وی از رجالشناسان نامور شیعی در سدههای اخیر دانسته شده است.
زندگی شخصی و اجتماعی و علمی پرماجرای او تا حدود زیادی روشن است.
مستندترین و روشنترین مأخذ احوال او مقدمۀ کتاب
لؤلؤه البحرین است که خود او نوشته است.
براساس این نوشته او در شاخورۀ بحرین زاده شد و در مکتب خانه و نیز نزد پدر خواندن و نوشتن و مقدمات
علوم را آموخت.
هنگامی که پدر یوسف با افراد خانوادهاش به قطیف رفت، او در شاخوره ماند و پس از چندی به پدر و خانوادهاش در قطیف پیوست.
وی در آنجا نزد شیخ حسین ماحوزی و
شیخ احمد بن عبدالله بِلادی و شیخ عبداللـه بن علی به آموختن علوم دینی مشغول شد.
پس از چندی پدرش را از دست داد و ناچار عهدهدار مخارج سنگین عایلۀ وی گردید و این مسئولیت که توأم با تنگدستی بود، مانع ادامۀ تحصیل او شد.
در این زمان به
بحرین بازگشت و پس از چندی به سفر
حج رفت و از آنجا بار دیگر به قطیف آمد تا به تحصیل نزد شیخ حسین ماحوزی ادامه دهد، اما پس از چندی به بحرین رفت.
در آنجا نیز به دلیل بحرانی بودن اوضاع نتوانست بماند و ناگزیر به کرمان سفر کرد و در این شهر ساکن شد.
سپس به
شیراز و پس از مدتی به شهر فسا نقل مکان کرد.
او شهر اخیر را محیط مساعدی برای سکونت خود یافت، بهویژه که میرزا محمدعلی حاکم این شهر با او بر سر مهر بود و وجود او را گرامی میداشت و حتی از او
مالیات نمیستاند.
وی برای تأمین نیازهای زندگیش به کار
کشاورزی پرداخت.
پس از چندی خانوادهاش را به بحرین فرستاد و آسوده خاطر به کار تدریس و تحقیق و تألیف پرداخت.
در چنین شرایط مساعدی او تألیف مشهورترین کتاب فقهی خود
الحدائق الناضره را آغاز کرد و بخشهایی از این کتاب را نوشت، اما از بدِ حادثه آشوب خونینی در این سامان روی داد و اموال مردم به تاراج رفت و حاکم آنجا کشته شد و مردم پراکنده گشتند.
دارایی و کتابهای شیخ یوسف نیز به تاراج رفت و او اندوهگین و افسرده عازم اصطهبانات شد.
سرانجام به
عراق رفت و در
کربلا اقامت گزید.
او در این شهر به آرامش و امنیت و ثروت دست یافت و تا پایان زندگی در آنجا زیست و حیات خود را صرف تدریس و
تعلیم و تحقیق و تألیف کتابهای فقهی، روایی و کلامی و عبادت کرد و سرانجام در همین شهر درگذشت و جنازهاش با شکوه فراوان تشییع شد و در کنار
تربت امام حسین (ع) به
خاک سپردند.
وی از نظر تفکر فقهی، مانند دیگر فقیهان آل عصفور، اخباری بود.
برخی گفتهاند که او در آغاز گرایش تند به مسلک اخباری داشت و سپس به اعتدال گرایید و حتی اخباریان افراطی را نکوهش کرد که به آنچه میگویند رفتار نمیکنند و با اینکه تقلید را منکرند، خود ناآگاهانه تقلید را پیشه میسازند (نک : اخباری).
شیخ یوسف بحرانی شاگردان متعددی داشت که بسیاری از آنان از او اجازۀ نقل روایت گرفتند.
یوسف بن احمد حدود ۳۲ کتاب تألیف کرده که برخی از آنها بدین قرار است:
این کتاب، مشهورترین اثر شیخ یوسف است که مجموعهای از روایات و اخبار رسیده از
امامان شیعی (ع) در ابواب گوناگون فقهی است.
در این کتاب گرچه نویسنده کوشیده که فقه استدلالی بنویسد، اما به دلیل اخبارگرایی کتابش از استدلال و استحکام لازم عقلی و اصولی برخوردار نیست.
در این کتاب مؤلف برخی از مباحث فقهی ماندد
جهاد را به خاطر اینکه در زمان
غیبت امام (ع) کاربرد ندارد، حذف کرده است.
این کتاب از ۱۳۱۵ تا ۱۳۸۱ق/۱۸۹۷ تا ۱۹۶۱م در ۱۰ جزء در
تبریز و
نجف به چاپ رسیده است.
این اثر، نقد شرح
نهجالبلاغه ابن ابیالحدید (۵۸۶-۶۵۵ق/۱۱۹۰-۱۲۵۷م) دانشمند معتزلی است.
محمد امین سویدی بر این نقد ردی نوشته و کتاب خود را الصارم الحدید فی عُنُق صاحب سلاسل الحدید نامیده است.
این کتاب در ۱۳۰۷ و ۱۳۱۴ق/۱۸۸۹ و ۱۸۹۶م در
تهران چاپ شده است.
این کتاب به صورت «کشکول» است و در ۱۲۹۱ق/۱۸۷۴م در بمبئی و ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م در
نجف چاپ شده است.
این کتاب در ۱۳۱۸ق/۱۹۰۰م در تهران به چاپ رسیده است.
این کتاب بارها در
هند و
ایران به چاپ رسیده است که از آن میان چاپ ۱۲۹۶ق/۱۸۷۸م تهران را میتوان نام برد.
عبدعلی بن احمد (د ۱۱۷ق/۱۷۶۳م)، عالم، فقیه و محدث بود.
او از برادر خود شیخ یوسف و از شیخ حسین ماحوزی اجازۀ
روایت داشته است.
از
فتوا های شگفت او این بوده است که برخلاف رأی عموم فقهای
شیعه ، معتقد بود
تسبیحات اربعۀ نماز باید با صدای بلند خوانده شود.
کتاب احیاء علومالدین در
فقه از اوست.
محمدبن احمد (۱۱۱۲-۱۱۸۶ق/۱۷۰۰-۱۷۷۲م)، عالم، فقیه و محدث بود.
او در ماحوز از شهرهای بحرین زاده شد.
از احوال او همین اندازه دانسته است که در
بحرین زیسته و در آن سامان عهدهدار امور شرعی و فقهی بوده است و از شیخ حسین ماحوزی اجازۀ روایت داشته است.
او تألیفاتی در موضوعهای گوناگون دارد.
احمدبن محمد (د ۱۲۲۱ق/۱۸۰۶م)، فقیه، محدث، شاعر و نویسنده.
وی از پدر و برادرش حسین و عموهایش عبدعلی و شیخ یوسف اجازۀ روایت داشته است.
شیخ احمد احسایی (ﻫ م) (۱۱۶۶-۱۲۴۱ق/۱۷۵۲-۱۸۲۵م) از وی اجازۀ روایت گرفته است.
از او آثاری فقهی به جای مانده است.
حسین بن محمد (د ۱۲۱۶ق/۱۸۰۱م)، فقیه، محدث، متکلم و شاعر بود.
او علاوه بر پیوستگی به خاندان علمی آل عصفور، از سوی مادر نیز که دختر شیخ حسین ماحوزی بود، به سلسلۀ عالمان
دین و فقیهان پیوسته است.
از زادگاه و حوادث زندگی و چگونگی تحصیلاتش آگاهی چندانی در دست نیست، همین قدر میدانیم که نزد عمویش یوسف درس خوانده و در شاخوره ماندگار بوده و به تدریس و مرجعیت دینی و تحقیق و تألیف اشتغال داشته است.
او در شاخوره درگذشته و گویا توسط یکی از مخالفان عقیدتی خود کشته شده است و از اینرو او را
شهید نیز نامیدهاند.
اینکه در فارسنامه گفته شده است که شیخ حسین در ۱۲۹۰ق/۱۸۷۳م در اصطهبانات فوت کرده و در همانجا مدفون شده است، نادرست مینماید.
او را بزرگترین فقیه
اخباری زمان خود دانستهاند.
اینکه برخی او را مجدّدِ دین در آغاز سدۀ ۱۳ق/پایان سدۀ ۱۸م دانستهاند گویای موقعیت علمی و فقهی و نقش وی در ترویج دیانت است.
وی بر بیشتر دانشهای متداول روزگار خود احاطۀ کافی داشته است و تألیفات متنوع او بر این حقیقت گواهی میدهد.
حوزۀ درس او بسیار وسیع بوده است.
طالبان
علوم دینی از همهجا بهویژه از قطیف و احساء به حوزۀ درس او روی میآوردند و از اینرو شاگردان بسیاری در این حوزه پرورش یافتند و خود از عالمان بنام دین شدند.
از ویژگیهای برجستۀ او داشتن
حافظه ای بس نیرومند بود چنانکه میتوانست آثار و کتابهای گوناگون را از آغاز تا انجام بیکم و کاست از بر کند.
بارها او را آزمودند و دیدند که حرف یا کلمهای را از یاد نمیبرد.
او در پارسایی شهره بود و بهویژه در ابراز اخلاص به
امام حسین (ع) و
شهیدان کربلا کوشش بسیار داشت و بیشتر اوقات در خانهاش مجلس سوگواری برگزار میکرد و از خود اشعار بسیاری در رثای امام حسین (ع) میخواند.
شیخ حسین کتابهای بسیاری در موضوعات مختلف روایی، کلامی و فقهی نوشته است که خود در اجازهای که به شاگردانش، از جمله به
شیخ فرزدق شویکی ، نوشته از اکثر آنها نام برده است.
تألیفات او را بیش از ۵۰ دانستهاند که جز معدودی از آنها در دست نیست.
شیخ حسین دارای ۷ فرزند بوده است که ۵ تن آنان از عالمان دین و دارای مناصب فقهی، قضایی و امامت جمعه و جماعت بودند، از جمله عبداللـه پس از پدر در بحرین امامت جمعه و جماعت و دیگر امور مذهبی را عهدهدار بود و حسن پس از
مرگ پدر به بوشهر مهاجرت کرد و در این شهر ساکن شد و به امور مذهبی مانند
قضاوت و امامت جماعت پرداخت و در ۱۲۶۱ق/۱۸۴۵م در همین شهر درگذشت.
او در میان فرزندان شیخ حسین از چهرههای درخشان است و دارای تألیفاتی است.
خلف بن عبدعلی (د ۱۲۰۸ق/۱۷۹۳م)، فقیه، محدث، متکلم، نویسنده و از عالمان اخباری بود.
در بحرین زاده شد و پس از فراگیری علوم به
قطیف مهاجرت کرد و در آنجا ساکن شد سپس به دورق رفت و پس از چندی از آنجا به
بوشهر آمد و تا زمان مرگ در این شهر بود.
او نزد عمویش یوسف درس خواند.
خلف به پیروی از اندیشههای اخباریان، تنها سنت (
حدیث ) را قابل استناد میدانست و معتقد بود که قرآن به دلیل اینکه فقط
معصومان (ع) میتوانند آن را دریابند، نمیتواند مورد استناد باشد.
او شرحی مفصل بر
بحارالانوار دارد.
خلف بن عبعلی بن حسین ، از فقیهان و محدثان و عالمان آل عصفور است.
چگونگی احوال او روشن نیست.
همین اندازه گفته شده است که ساکن بوشهر بوده و حدود ۸۰ سال زیسته و در این شهر امامت جمعه و جماعت و نیز منصب قضا را به عهده داشته است.
او تألیفاتی در
فقه و
اصول دارد.
سلیمان بن عبدالله ، عالم دینی، شاعر، محدث و متکلم بود.
او مدتی ساکن بحرین بود و پس از آن به
شیراز آمد و به امور دینی پرداخت.
وی آثاری در اصول عقاید و اشعاری در مرثیه دارد.
خلف بن احمد (ز ۱۲۸۵ق/۱۸۶۸م)، عالم، نویسنده، فقیه و محدث بود.
در
بوشهر زاده شد و پس از آموزشهای مقدماتی در ۱۳۰۶ق/۱۸۸۸م به
نجف مهاجرت کرد و در حوزۀ علمیۀ آنجا به آموختن سطوح عالی دانشهای متداول آن روزگار پرداخت.
او در درس عالمان و فقیهان بلندپایۀ حوزۀ نجف از جمله
آخوند ملا محمد کاظم خراسانی شرکت کرد و در ۱۳۱۴ق/۱۸۹۶م به بوشهر بازگشت.
در ۱۳۱۵ق/۱۸۹۷م پس از درگذشت پدرش به جای وی به امامت جمعه و جماعت و دیگر امور شرعی پرداخت.
او آثاری در
فقه و
کلام دارد.
محمدبن علی از دیگر عالمان آل عصفور است.
او در شاخوره دارای منصب
قضاوت و امامت جمعه و جماعات بود و سپس به منامه آمد و در آنجا ساکن شد.
او تألیفاتی در فقه و کلام دارد.
محمدبن احمد خطیب، عالم، فقیه و محدث.
وی مؤلف کتاب استقلال الاب بالولایه علی الباکره البالغه فی تزویجها است.
عبدعلی بن خلف (د ۱۳۰۳ق/۱۸۸۵م)، عالم و محدث بود.
وی ساکن بوشهر بود و در همین شهر درگذشت.
کتاب نحفه الاریب فی ابطال العول و التعصیب تألیف اوست.
آقابزرگ در
الذریعه گوید که نسخه خطی آن را در کتابخانۀ
محمدعلی خوانساری دیده است.
(۱) آقابزرگ، الذریعه، ۱/۱۸۸، ۲/۱۰۲، ۳/۴۱۸، ۶/۲۸۹.
(۲) آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه فی القرن الثالث عشر، مشهد، ۱۴۰۴ق، صص ۸۶، ۱۰۶، ۱۰۷.
(۳) آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه فی القرن الرابع عشر)، ص ۷۰۱،.
(۴) آقابزرگ، مصفی المقال فی علم الرجال، تهران، ۱۳۷۸ق، ص ۵۰۵.
(۵) امین، حسن، اعیان الشیعه، بیروت، ۱۴۰۳ق، ۶/۱۴۰-۱۴۲.
(۶) امینی، عبدالحسین، شهداء الفضیله، قم، صص ۳۱۲-۳۱۸.
(۷) بحرانی، علی، انوار البدرین، نجف، ۱۳۷۷ق، صص ۱۹۲، ۲۱۶.
(۸) بحرانی، یوسف، لؤلؤه البحرین، به کوشش سیدمحمد صادق بحرالعلوم، قم، صص ۱-۶، ۴۵۱-۴۶۴.
(۹) بغدادی، اسماعیل پاشا، ایضاح المکنون، استانبول، ۱۳۶۴ق، ۱/۱۰۳، ۱۴۶.
(۱۰) بغدادی، هدیه العارفین، تهران، ۱۳۸۷ق، ۱/۳۳۰، ۲/۵۶۹.
(۱۱) خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، تهران، ۱۳۸۷ق، ۱/۳۳۰، ۲/۵۶۹.
(۱۲) خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، تهران، ۱۳۹۰ق، ۸/۲۰۲-۲۰۸.
(۱۳) زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، ۱۳۸۹ق، ۹/۲۸۶.
(۱۴) سرکیس، معجم المطبوعات؛ قمی، عباس، فوائد الرضویه، تهران، ۱۳۲۷ش، صص ۷۱۳-۷۱۶؛
(۱۵) کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین، بیروت، ۱۳۷۶ق، ۲/۶۳، ۴/۱۰۴، ۵/۲۶۵، ۱۳/۲۶۸-۲۹۶.
(۱۶) مامقانی، محمدحسن، تنقیح المقال، نجف، ۱۳۵۲ق، ۳/۳۳۴-۳۳۵.
(۱۷) مدرس، محمدعلی، ریحانه الادب، تبریز، ۱۳۴۶ش، ۸/۴۷۰-۴۷۲.
(۱۸) مشار، چاپی عربی، صص ۱۰۳، ۳۰۵، ۳۱۴، ۳۴۲، ۳۶۱، ۴۲۵، ۷۴۵، ۷۶۵.
(۱۹) معلم حبیبآبادی، محمدعلی، مکارم الآثار، اصفهان، ۱۳۶۲ش، ۱/۵۶۹-۵۷۳.
(۲۰) نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، تهران، ۱۳۱۸-۱۳۲۱ق، ۳/۲۸۷-۲۹۰، ۳۹۵.
سایت دانشنامه بزرگ اسلامی بر گرفته از مقاله «آل عصفور» شماره«۴۳۸»