آیت الله سعیدی خام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مجاهد شهید آیتالله سید محمدرضا سعیدی در دوم اردیبهشت ۱۳۰۸، چشم به
جهان گشود. پدر بزرگوارش
حجت الاسلام سید احمد سعیدی ، است. در دوران طفولیت، مادرش را از دست داد و تحت نظر پدر مشغول تحصیل شد.
ادبیات عرب را در مشهد آموخت و از دروس
فقه و
اصول ، معارف استادان بزرگی، چون
حاج شیخ کاظم دامغانی ،
حاج شیخ هاشم قزوینی و
حاج شیخ مجتبی قزوینی استفاده کرد. به خاطر استعداد سرشاری که داشت و زحمات فراوانی که تحمل کرد، مدارج و مراحل علمی را با سرعت پیمود. پس از
ازدواج ، عازم حوزه ی علیمه
قم شد و در آن شهر در محضر
آیتالله العظمی بروجردی «قدس سره» و
امام خمینی «قدس سره» حاضر شد و سرانجام با زحمات طاقت فرسا و تلاشهای پیگیر به مرحله ی
استنباط و
اجتهاد رسید.
آیت الله سعیدی ضمن ادامه ی تحصیل و تدریس طلاب، به مسافرتهای تبلیغی نیز میرفت و در
آبادان به خاطر سخنرانی افشاگرانه و ضد رژیم به
زندان افتاد. اما در اثر تلاش آیتالله العظمی برجرودی «قدس سره» از زندان آزاد شد.
پس از آن ماجرا، گروهی از ایرانیان مقیم
کویت برای
تبلیغ اسلام ، خواستار عالم صالح و مبلغ توانایی شدند. این ماموریت و رسالت به آیتالله سعیدی واگذار شد.
با فرارسیدن سال ۱۳۴۱ و شکل گیری
نهضت روحانیت ، ایشان به همراه بسیاری دیگر از روحانیان، به گرد شمع وجود حضرت امام «قدس سره» پروانه وار به گردش در آمدند و در راه نیل به اهداف متعالی آن پیشوای بزرگ، از هیچ کوششی دریغ نورزیدند.
پس از آن که، حرکت روحانیت
رشد یافت و در راس همه، سخنان و اعلامیههای امام خمینی «قدس سره» در همه جا شور و هیجان و
قیام و
انقلاب به وجود آورد، رژیم شاه امام را دستگیر نمود و در پادگان عشرت آباد، زندانی کرد. شاگردان امام، حوزههای درسی را تعطیل. و در منزل مراجع
تقلید تحصّن نمودند. این تحصّن با سخنرانی آیتالله سعیدی، پس از اقامه
نماز جماعت همراه بود. آن سخنرانی و مشورتها منجر به اتخاذ تصمیمی از جانب علما و فضلا و مراجع تقلید
قم و سایر شهرستانها، مبنی بر
هجرت به سوی
تهران و
اعتراض همه جانبه، علیه دستگیری امام «قدس سره» شد و رژیم شاه به هراس افتاد و پس از مدتی امام را آزاد ساخت.
نهضت امام خمینی «قدس سره» راه پر مخاطرهای در پیش داشت و امام مصمم بود که، تا پای جان از اسلام عزیز دفاع کند و از هیچ مانعی
ترس و بیم به خود راه ندهد. آیتالله سعیدی از تصمیم و اراده ی راسخ امام «قدس سره» و قدرت عجیب و عظمت ایشان و توکل آن بزرگوار، نیرویی تازه گرفت و راه سراسر رنج ومبارزه و خطر را با میل و اشتیاق پیمود.
وی درباره دمیده شدن این روح امید و مبارزه در خود، ملاقاتی را که با امام «قدس سره» داشته است را مؤثر دانسته و عامل اصلی معرفی میکند. و چنین میگوید:
«هنگام
نماز مغرب و عشا به منزل امام رفتم، میخواستم با ایشان مذاکره کنم، امام آماده نماز بودند، وقتی منظورم را فهمید، اندکی نماز را به تاخیر انداخت. به عرض رساندم: آقا! طبق برداشتی که من کردهام، از این به بعد شما در مبارزات خود، یاوران کمتری خواهید داشت.»
امام فرمودند:
«سعیدی! چه میگویی؟! به خدا قسم، اگر تمام
جن و انس پشت به پشت هم بدهند و در مقابل من بایستند، من چون این راه را حق یافتهام، از پای نخواهم نشست.»
مرحوم سعیدی پس از این دیدار و
استماع سخنان جانبخش امام «قدس سره» میگوید:
«با شنیدن سخنان امام، چنان دلگرم شدم، که
روح تازهای در وجودم دمیده شد و
ایمان بیشتری به قیام و حرکت امام پیدا کردم.»
پس از مراجعت از
نجف با صلاحدید امام رحمةاللهعلیه به امامت جماعت
مسجد موسی بن جعفر «علیه السلام» در تهران برگزیده شد و این مسجد بود که، به صورت سنگری برای مبارزه آن شهید سعید در آمد. جوانان به گرد او جمع شدند و در سایه فعالیتهای علمی وی، از چشمههای معارف اسلامی، جرعهها برگرفتند. تلاشهای وی در این پایگاه هدایت و مبارزه، عبارت بود از: تفسیر
قرآن کریم ، سخنرانیهای متعدد، که بیشتر آن توسط خود او صورت میگرفت، ایجاد کتابخانه، دعوت سخنران از قم و...
افزون بر فعالیتهایی که در مسجد داشت، برای گروهی از بانوان در منزل خویش، جلساتی تشکیل داد و به تدریس جامع المقدمات، سیوطی، مغنی و نیز، عروة الوثقی پرداخت که این تلاشها سبب شد، شاگردان او پس از مدتی با طی دورههای معارف اسلامی، به عنوان مبلّغه اسلامی، جلسات زنانه تشکیل دهند و به معرفی اسلام همّت گمارند.
از فعالیتهای چشمگیر مرحوم سعیدی، ترجمه رساله
امر به معروف و نهی از منکر امام «قدس سره» از کتاب
تحریر الوسیله و چاپ و نشر آن در میان جوانان بود.
همچنین نوارهای امام «قدس سره» را با زحمت فراوان تهیه و تکثیر میکرد و هم او بود که جزوههای درسی امام را در نجف، تحت عنوان «ولایت فقیه» چاپ و تکثیر کرد.
ساواک، او را ممنوع المنبر نمود، اما آیتالله سعیدی دست از فعالیت نکشید و دور از چشم
ساواک به محلهای دوردست و روستاهای اطراف تهران میرفت و به کار خویش ادامه میداد.
شهید در سال ۱۳۴۵، درباره ی جنایات
اسراییل سخنرانی مهمی کرد و همین سخنرانی موجب دستگیری و زندانی شدن ۶۱ روزه وی شد.
در اردیبهشت ۱۳۴۹، رژیم از سرمایه گذاران امریکایی دعوت به عمل آورد تا «به اصطلاح» در
ایران سرمایه گذاری کنند و در واقع در یک حرکت استعماری اقتصاد ایران را کاملاً در اختیار امریکاییها قرار دهد. به دنبال این اقدام، علمای
حوزه علمیه قم ، در ۱۱ اردیبهشت همان سال، با انتشار اطلاعیهای، مردم را از این خطر بزرگ آگاه ساختند.
در این میان آیتالله سعیدی دست به فعالیتهای شدید زد و با انتشار اعلامیهای به
زبان عربی ، خطاب به علمای کشورهای اسلامی، آنها را دعوت به اعتراض و مخالفت نمود.
مجدداً او را دستگیر و در قزل قلعه زندانی، و تحت شدیدترین شکنجهها، در روز چهارشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۴۹، آن عالم مجاهد را به
شهادت رساندند.
پیکر آن مرد بزرگ، فردای شهادتش تحویل فرزند ارشدش شد و به طور مخفیانه در وادی السلام قم به خاک سپرده شد.
پیام شهید در باره ی حضرت امام خمینی قدس سره
آیت الله سعیدی علاقه و ارادت خاصی نسبت به حضرت امام خمینی «قدس سره» داشت و در باره امام گفته بود:
«به خدا سوگند، اگر مرا بکشید و خونم را بر
زمین بریزید، در هر قطره ی خونم، نام مقدس خمینی را خواهید یافت.»
«حضرت امام شبیهترین عالمان نسبت به ولی الله،
امام زمان عجّلاللهفرجهالشریف و آباء طاهرینش میباشد.»
«مرا بگیرید و به بند و حبس کشید، تا آن وقت از من سلب مسؤولیت شود، چه اگر آزاد باشم، فریاد میزنم، حقایق را میگویم و افشاگری میکنم. من این لباس را پوشیدهام و از
بیت المال امرار معاش میکنم، که پاسدار
اسلام و وفادار به رهبرم، امام خمینی باشم.... بنابراین باید فریاد بزنم و جز این چارهای ندارم.»
سایت تبیان، بر گرفته از مقاله«آیت الله سید محمد رضا سعیدی».