آیه مباهله
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آیه مباهله به آیه ۶۱
سوره آل عمران اطلاق میشود که به
مباهله میان
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مسیحیان نجران اشاره دارد.
این آیه در جریان مناظره پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مسیحیان نجران و ایمان نیاوردن آنان نازل شده و آنها را به مباهله دعوت کرد که در ابتدا مسیحیان حاضر به مباهله شدند ولی در روز موعود از مباهله خودداری کردند. بنا به نقل فریقین این آیه در شان
امام علی (علیهالسلام)،
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) و فرزندانش نازل شده و بیانگر فضیلت بسیار بزرگی از سوی
خداوند متعال برای آنها است. در این آیه امام علی (علیهالسلام) به عنوان نفس و جان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و فرزندان ایشان به عنوان فرزندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خوانده شده است.
مباهله در اصل از ماده «بهل» بر وزن «اهل» به معنای رها کردن است. به همین جهت هنگامی که حیوان را، به حال خود واگذارند، و پستان آن را برای جلوگیری از نوشیدن نوزادش در کیسه قرار ندهند به آن حیوان «باهل» میگویند و «ابتهال» در
دعا به معنای تضرع و واگذاری کار بر خدا است و گاه این واژه را به معنای «هلاکت و
لعن و دوری از خدا» معنی کردهاند، آن نیز به خاطر رها کردن و واگذار نمودن بنده به جای خویش و خروج از سایه لطف خدا است.
مباهله به معنی نفرین کردن دو نفر به همدیگر است، به این ترتیب که وقتی استدلالات منطقی در مسئلة دینی سودی نداشت، در یکجا جمع میشوند، و به درگاه خدا تضرع و از او میخواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند.
«فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ؛
هر گاه بعد از
علم و دانش که درباره
مسیح به تو رسیده، کسانی با تو به بحث و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت میکنیم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را فرا میخوانیم شما هم، زنان خویش را، ما از نفوس خویش دعوت میکنیم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله میکنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار میدهیم.»
آیه «فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ ...
» بر جواز گرفتن
خمس از سوى کسانى که از طرف مادر به جناب
هاشم (جد پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)) انتساب پیدا مىکنند، استدلال شده است.
زیرا مراد از «أبنائنا»
امام حسن و
امام حسین (علیهماالسّلام) هستند که به نص آیه شریفه، از سوى مادرشان، فرزندان رسول خدا به شمار رفتهاند.
بعد از بیان مقدمه، به این مطلب اشاره میشود که مباهله چه ارتباطی با امام علی (علیهالسّلام) و فرزندان او دارد؟
ابوالفرج اصفهانی، میگوید، که گروهی از نصارای نجران که در میانشان اسقف آنان و
عاقب و ابوحبش و سید و قیس، و عبدالمرح و... بودند به
مدینه آمدند، ابتداء به بیتالمدارس یهود. و بعد همراه یهودیان به نزد
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمدند، و سئوالاتی از حضرت نمودند، و بعد از شنیدن پاسخ دست از لجاجت برنداشتند، تا اینکه آیه مباهله نازل شد و بعد از خواندن آیه و پیشنهاد مباهله، اسقف نجرانیان گفت: این منصفانه است. پیامبر فرمودند: فردا با یکدیگر مباهله میکنیم.
یهودیان از مباهله منصرف شدند، و
مسیحیان هم بین خود گفتگوهای زیادی نمودند. عدهای گفتند: ما میدانیم حق با اوست مباهله نکنیم و الا هلاک میشویم. «
عاقب» و «سید» که اسقف نجرانیان بودند، گفتند: اگر محمد با اصحابش برای مباهله آمدند، یقیناً
پیامبر نیست ولی اگر با خانوادهاش آمد، تحقیقاً پیامبر است. فردای آن روز بعد از اذان صبح حضرت برای مباهله آماده شد. حضرت علی (علیهالسّلام) را در سمت راست خود، امام حسن (علیهالسّلام) را در سمت چپ خود، و امام حسین (علیهالسّلام) را در سمت راست، علی و حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) را در
عقب سر خود قرار داد،
عاقب وقتی چنین دید به سید گفت:
با محمد مباهله نکن. چون اگر این کار را انجام بدهی نه ما نجات مییابیم و نه
اعقاب ما.
زمخشری اضافه میکند که حضرت خود و همراهان (علی و حسنین و فاطمه (علیهمالسلام)) زیر کسایی قرار گرفتند. سپس فرمود: «یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت» خداوند اراده فرموده است تا پلیدی را از شما اهل بیت ببرد.
اولاً فرزندان حضرت علی (علیهالسّلام) به عنوان فرزند پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و خود حضرت علی (علیهالسّلام) بمنزله جان پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خوانده شده است.
در روایات عامه معنی شده که یعنی اطاعت حضرت علی (علیهالسّلام) اطاعت از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است جدایی از حضرت علی (علیهالسّلام) جدایی از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میباشد و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: تو از منی، و من از تو، و علی بمنزله سر من میباشد، نسبت به تنم.
آیا این عظمت کمی است؟ آنهم با لفظ جمع «ابنائنا» و «انفسنا» که دلالت بر عظمت آنها دارد. و ثانیاً در مقابل یهودیت و مسیحیت از مردان، سه نفر انتخاب شد، که نشان میدهد، بهترین انسانها و عزیزترین افراد در نزد پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باید باشند. چون پای مکتب و آبروی
اسلام در بین بود آیا این فضیلت نیست؟
زمخشری میگوید: آیه، دلالت بر بلند مرتبگی و قرب منزلت
اصحاب کساء دارد. در پایان میگوید: «وفیه دلیل لاشیء اقوی منه علی فضل اصحاب الکساء علیهم اسلام» در ترتیب آیه و بیان آن دلیلی بر برتری اصحاب کسا وجود دارد، که چیزی قویتر و بالاتر از آن نداریم.
مدارک زیادی برای حدیث فوق نقل شده است که به بعضی از آنها اشاره میشود:
گذشته از این کسانی که در مباهله شرکت میکنند، باید به حقانیت راه خود یقین کامل داشته باشند و استجابت دعای خود را یقینی بدانند و این مستجاب الدعوة بودن، مقام بلندی است که جز مقربان درگاه خداوند بدان نمیرسند و
فخر رازی از
محمود حمصی از علمای
شیعه چنین نقل میکند که او با استفاده از این آیه اثبات میکرد که حضرت علی (علیهالسّلام) بعد از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از همه انبیاء وحی، افضل است. چون آیه میگوید: حضرت علی (علیهالسّلام) به منزله نفس و شخص حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است به یقین عین او نیست ولی در تمام جهات (بجز مقام نبوت) در جهات دیگر همانند او است. از سوی دیگر میدانیم پیامبر از همه
انبیاء افضل بود، پس حضرت علی(علیهالسّلام) نیز میباید افضل باشد، و سپس اضافه میکرد که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: هر کس میخواهد
آدم را در مقام علمیش و
نوح را در طاعتش، و
ابراهیم را در دوستی و مقام خلیل اللهیاش، و
موسی را در هیبتش و
عیسی را در صفوتش ببیند، به حضرت علی (علیهالسّلام) نگاه کند. در حقیقت این حدیث میگوید: آنچه خوبان به طور جداگانه داشتهاند او تنها و یکجا دارد.
نتیجه اینکه، آیه شریفه مباهله بنا به نقل فریقین در شان امام علی (علیهالسّلام)،
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) و فرزندانش نازل شده و بیانگر فضیلت بسیار بزرگی از سوی خداوند متعال برای آنها است.
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «آیه مباهله»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۵/۱۱. •
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۲۰۴.