أوثان (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اوثان: (الرِّجْسَ مِنَ الاَوْثانِ) «اوثان» جمع
«وثن» (بر وزن کفن) به معنای سنگهایی است که میتراشیدند و مورد پرستش اقوام جاهلی قرار میگرفت، و در سوره
«حج»، «اوثان» توضیح کلمه
«رجس» است که قبلًا ذکر شده، به این ترتیب، میگوید: از پلیدی اجتناب کنید، بعد میگوید: پلیدی همان بتها هستند.
(ذَلِكَ وَ مَن يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعامُ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ) (مناسك حج اين است؛ و هركس آنچه را
خدا حرمت بخشيده بزرگ دارد، نزد پروردگارش براى او بهتر است. و چهارپايان براى شما حلال شده، مگر آنچه ممنوع بودنش بر شما خوانده مىشود. از پليدى بتها اجتناب كنيد، و از سخن باطل بپرهيزيد.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
(فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ) نهى عامى است از تقرب به بتها و قول باطل كه در مورد خاص حج به كار رفته و به همين جهت بوده كه با فاى تفريع آمده است و اگر حكم اجتناب را نخست معلق بر
رجس كرد، و سپس آن رجس را با جمله من الاوثان بيان نمود، و از اول نفرمود: فاجتنبوا من الاوثان براى اين بود، كه به علت حكم هم اشاره كرده باشد كه علت وجوب اجتناب اين است كه اوثان ، رجس هستند و نيز اگر اجتناب را معلق بر خود اوثان كرد، نه به
عبادت و
تقرب و توجه و يا لمس آنها و يا امثال اين عناوين، با اينكه همه مىدانيم كه اجتناب در حقيقت متعلق به اين گونه عناوين است نه به عين بتها، براى اين بود كه در تعبير از اجتناب مبالغه فرموده باشد.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(إِنَّما تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثانًا وَ تَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ) (شما غير از خدا فقط بتهايى از سنگ و چوب را مىپرستيد و دروغى به هم مىبافيد؛ آنهايى را كه غير از خدا پرستش مىكنيد، مالك هيچ گونه روزى براى شما نيستند؛ روزى را تنها نزد خدا بطلبيد و او را پرستش كنيد و شكر او را به جا آوريد كه به سوى او بازگردانده مىشويد.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه اوثان جمع وثن -به فتحه واو، و ثاء- است، كه به معناى بت است، و كلمه افك به معناى هر چيزى است كه از صورت اصلىاش برگشته باشد، چه قول باشد و چه فعل.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «أوثان»، ص۸۴.