• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابابیل

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابابیل: دسته‌هاى پى در پى پرندگان




این واژه، فقط یک بار در سوره فیل که به داستان حمله سپاه فیل به مکه و نابودى آن‌ها به‌وسیله گروهى از پرندگان پرداخته، به کار رفته‌است:«وَ‌أرسَلَ عَلَیهِم طَیراً أبابِیل =(خدا)بر سر آن‌ها دسته دسته پرندگانى را فرستاد».



به نظر گروهى از لغت ‌شناسان،«ابابیل»، مانند کلمات شماطیط، عبابید و شعالیل جمعى است که مفرد ندارد. عدّه‌اى دیگر، کلماتى را مفرد «ابابیل» دانسته‌اند: ۱. اِبَّول مانند عِجَّول (مفرد عجاجیل)
[۲] معانى القرآن، ج‌۳، ص‌۲۹۲.
؛ ۲. اِبِّیل مانند سِکین (مفرد‌سکاکین)
[۳] قرطبى، ج‌۲۰، ص‌۱۳۴.
؛۳. اِیبال مانند دینار (مفرد دنانیر)
[۴] معانى القرآن، ج‌۳، ص‌۲۹۲.
؛ ۴. اِبّال مانند دِنّار (مفرد دنانیر)
[۵] قرطبى، ج‌۲۰، ص‌۱۳۴.
. ۵‌.‌اِبّاله؛
[۶] جامع‌البیان، ج ۱۵، ج‌۳۰، ص‌۳۸۱.
۶‌. اِباله
[۷] قرطبى، ج‌۲۰، ص‌۱۳۴.
؛ ۷. آبله.
[۸] اعلام قرآن، ص‌۱۵۹.




برخلاف آن‌چه مشهور است، ابابیل نام آن پرندگان نیست؛ بلکه معناى وصفى دارد.به نظر ابن سیده، ابابیل به معناى گروه‌ها و دسته‌هایى از پرندگان، اسبان و شتران است.ابن عبّاس آن را به معناىدسته، دسته مى‌داند.
[۱۱] الدرّالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۶۳۰‌.
ابابیل، هم‌چنین به معناى زیاد،
[۱۲] قرطبى، ج‌۲۰، ص‌۱۳۴.
گروه متفرّق،
[۱۳] لسان العرب،ج۱۱،ص۶.    قرطبى، ج‌۲۰، ص‌۱۳۴.
جمعیت‌ها،
[۱۴] سیره ابن هشام، ج‌۱، ص‌۵۵‌.
بعضى به دنبال بعض، جماعت‌هایى متفرّق از این‌جا و آن‌جا
[۱۶] التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۰۰.
و رنگ‌هاى گوناگون
[۱۷] ماوردى، ج‌۶‌، ص‌۳۴۲.
دانسته شده است. به نظر مصطفوى، بعید نیست که اصل در مادّه «أ‌ـ‌ب‌ـ‌ل» به معناى تحمّل سختى، بردبارى و مقاومت، و‌ابل (شتر) نیز یکى از مصادیق این معنا باشد، و‌شاید ابابیل هم وصف پرنده‌اى با همین ویژگى‌ها باشد و «طیراً أبابیل»، یعنى پرندگان گروه گروه، قوى، مقاوم و صبور.
[۱۸] التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۶، «ابل».
آرتور جفرى مى‌گوید: واژه «ابابیل» ربطى به پرندگان ندارد؛ بلکه نام بلایى است؛ گذشته از آن، این کلمه از «ابیله» به معناى «تاول» گرفته شده است. «اشپرنگل» خیلى پیش‌ تر در ۱۹۷۴ میلادى میان این واژه و بیمارى آبله، رابطه‌اى را حدس زده بود و آن را مشتق از «اَب» به معناى پدر و «ابیل» به معناى نوحه و ندبه مى‌پنداشت و مى‌گفت: ایرانیان، واژه «ابیله» را به معناى آبله به کار مى‌برند. این نظریه را روایات موجود که مى‌گوید: لشکریان ابرهه به بیمارى آبله دچار و نابود گشتند، تأیید مى‌کند؛ امّا مشکل، اثبات فارسى بودن آن است؛ زیرا آبله در زبان فارسى، خود دخیل از عربى و بى‌تردید از همین آیه گرفته شده است.
[۱۹] واژه‌هاى دخیل، ص‌۹۸.




در این که این پرنده به چه شکلى بوده و چگونه مأموریت خود را در نابودى اصحاب فیل انجام داده، آراى گوناگونى وجود دارد: عایشه مى‌گوید: ابابیل شبیه خطاطیف (پرستو ها) هستند
[۲۰] روح‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۱۵‌.
و نیز گفته شده: آن‌ها شبیه وطاویط (خفّاش‌ هاى سرخ و سیاه)بودند.
[۲۱] روح‌المعانى، ج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۳.
ابوسعید خدرى، کبوتران حرم (مکه) را از نسل ابابیل مى‌داند؛ ولى بُروسَوى در درستى کلام او تردید مى‌کند؛ چرا که به گفته برخى، ابابیل، شبیه زرازیر (سار ها) هستند که در اطراف باب ابراهیم مسجدالحرام وجود دارند.
[۲۲] روح‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۱۵‌.
عکرمه مى‌نویسد: آن‌ها سرهایى چون درندگان داشتند که پیش از آن دیده نشده بود و پس از آن نیز دیده نشد.
[۲۳] قرطبى، ج‌۲۰، ص‌۱۳۴.

طبرى به نقل از ابن‌عبّاس مى‌گوید: آن‌ها پرندگانى بودند که از دریا خارج شده یا از سوى دریا آمده بودند. سفید یا سیاه و یا سبز رنگ بودند و منقارى چون پرندگان و چنگال‌هایى همانند سگان داشتند.
[۲۴] جامع‌البیان، ج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۳.
ابوالجوزا عقیده دارد که خداوند در همان وقت، آن‌ها را در آسمان پدید آورد.
[۲۵] عرائس المجالس، ص‌۴۰۰.
و ابن مسعود آن‌ها را پرندگانى مى‌داند که صیحه مى‌کشیدند و بر اصحاب فیل، سنگ مى‌افکندند. خداوند طوفانى فرستاد که آن سنگ‌هارا با شدّت بر آنان مى‌کوبید.
[۲۶] جامع‌البیان، ج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۳۸۳.
ابوالفتوح از ابومسعود نقل مى‌کند: آن مرغان به شکل منج انگبین اند (زنبورعسل) و در منقار هر یکى، سنگى است. هر گروهى را یکى مرغ، در پیش ایستاده، سیاه سر، دراز گردن، سرخ منقار. بیامدند این مرغان و گرد لشکرگاه ابرهه در آمدند. چون ایشان صف بر کشیدند و آهنگ کعبه کردند، هر مرغى از ایشان، آن‌چه در منقار داشت، بینداخت. بر هر سنگى نام صاحب او نوشته شده بود. بر هر یکى که سنگ او، بر او زدند، بر سرش آمد و از زیرش بیرون آمد و اگر بر پشتش افتاد، به سینه‌اش بیرون آمد و اگر بر سینه‌اش آمد، بر پشتش بیرون رفت تا همه بر جاى بمردند.
[۲۷] روض‌الجنان، ج‌۲۰، ص‌۴۱۰.

به گفته ابن‌هشام، خداوند پرندگانى همانند پرستو را از دریا بر آن‌ها فرستاد که هر یک سه سنگ با خود حمل مى‌کردند: یک سنگ در منقار و دو سنگ در پاهایشان بود. سنگ‌ها به اندازه نخود و عدس بود و به محض برخورد به اصحاب فیل، آن‌ها را نابود مى‌کرد.
[۲۸] سیره ابن هشام، ج‌۱، ص‌۵۳‌.
فخر رازى پس از نقل صفات متعدّدى که براى پرندگان بیان شده، مى‌گوید: از آن جا که این پرندگان دسته دسته بودند، شاید هر دسته شکلى داشته و هر کسى آن‌چه را که دیده وصف کرده است.
[۲۹] التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۰۰.
از رسول‌خدا(ص) در وصف این پرنده روایت شده: مرغى بین آسمان و زمین است که لانه دارد و تخم مى‌گذارد.
[۳۰] ماوردى، ج‌۶‌، ص‌۳۴۲.
ابومریم از امام‌باقر(ع) روایت مى‌کند: هر پرنده سه سنگ در چنگال و منقار خود داشت. سنگ‌ها را بر روى لشکریان ریختند که بر اثر آن در میان آن‌ها، مرض آبله پدید آمد؛ پس خداوند نیز به وسیله آن‌ها، نابودشان ساخت و پیش از آن «آبله» در آن‌جا دیده نشده بود.
امام‌صادق(ع) فرمود: از اصحاب فیل، یک نفر بیش‌ تر باقى نماند که فرار کرد. او در حالى که مشغول نقل واقعه براى مردم بود، سرش را بالا‌برد و گفت: این از همان پرندگان است؛ آن‌گاه آن پرنده(که مأمور تعقیب او بود)بالاى سر او قرار گرفت و سنگى را رها کرد که از زیر او خارج‌شد.
بعضى این شخص را خود ابرهه دانسته‌اند که هنگام نقل واقعه براى پادشاه حبشه با آن عذاب نابود شد.
[۳۳] روان جاوید، ج‌۵‌، ص‌۴۳۷.




 
۱. سوره فیل(۱۰۵)،آیه۳    
۲. معانى القرآن، ج‌۳، ص‌۲۹۲.
۳. قرطبى، ج‌۲۰، ص‌۱۳۴.
۴. معانى القرآن، ج‌۳، ص‌۲۹۲.
۵. قرطبى، ج‌۲۰، ص‌۱۳۴.
۶. جامع‌البیان، ج ۱۵، ج‌۳۰، ص‌۳۸۱.
۷. قرطبى، ج‌۲۰، ص‌۱۳۴.
۸. اعلام قرآن، ص‌۱۵۹.
۹. تفسیر نمونه، ج‌۲۷، ص‌۳۳۶.    
۱۰. لسان العرب،ج۱۱،ص۶.    
۱۱. الدرّالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۶۳۰‌.
۱۲. قرطبى، ج‌۲۰، ص‌۱۳۴.
۱۳. لسان العرب،ج۱۱،ص۶.    قرطبى، ج‌۲۰، ص‌۱۳۴.
۱۴. سیره ابن هشام، ج‌۱، ص‌۵۵‌.
۱۵. تفسیر قمى، ج‌۲، ص‌۴۴۳    
۱۶. التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۰۰.
۱۷. ماوردى، ج‌۶‌، ص‌۳۴۲.
۱۸. التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۶، «ابل».
۱۹. واژه‌هاى دخیل، ص‌۹۸.
۲۰. روح‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۱۵‌.
۲۱. روح‌المعانى، ج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۳.
۲۲. روح‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۱۵‌.
۲۳. قرطبى، ج‌۲۰، ص‌۱۳۴.
۲۴. جامع‌البیان، ج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۳.
۲۵. عرائس المجالس، ص‌۴۰۰.
۲۶. جامع‌البیان، ج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۳۸۳.
۲۷. روض‌الجنان، ج‌۲۰، ص‌۴۱۰.
۲۸. سیره ابن هشام، ج‌۱، ص‌۵۳‌.
۲۹. التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۰۰.
۳۰. ماوردى، ج‌۶‌، ص‌۳۴۲.
۳۱. ثقة الاسلام کلینی،اصول کافی، ج ۸، ص ۸۴.    
۳۲. ثقة الاسلام کلینی،اصول کافی،ج‌۴، ص‌۲۱۶    
۳۳. روان جاوید، ج‌۵‌، ص‌۴۳۷.



دانشنامه موضوعی قرآن    



جعبه ابزار