• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابد (فرهنگ فلسفی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابد، (فارسی/ جاودان‌-فرانسه/Eternite-انگلیسی/Eternity-لاتین/Aeternitas) در لغت به معنی قدیم و ازلی است



ابد در لغت به معنی دهر، دائم، قدیم و ازلی است و جمع آن، آباد و ابود است.


ابد اصطلاحا به معنی زمانی است که اول و آخر نداشته باشد به عبارت دیگر، مدتی است که نمی‌توان انتهای آن را با فکر و تامل، تصور کرد، و یا شیئی است که نهایت نداشته باشد.


فیلسوفان بین ابد زمانی و ابد غیر زمانی، فرق می‌گذارند.

۳.۱ - ابد زمانی

ابد زمانی، عبارت است از مدتی که در گذشته و آینده، حد معینی نداشته باشد و یا زمانی همیشگی است که اول و آخر ندارد. ابد، به این معنی، یکی از صفات خداوند است. زیرا خداوند دائما بوده است و خواهد بود. اما جهان حادث فناپذیر، ابدی نیست زیرا جهان دائمی نبوده و نخواهد بود.

۳.۱.۱ - اقسام ابد زمانی

فیلسوفان قرون وسطی ابد زمانی را به دو قسمت تقسیم کرده‌اند:
دوام وجود در گذشته را از ازل (aparte ante) و دوام وجود در آینده را ابد (aparte poste) نامیده‌اند.
نسبت به وجود خداوند، فرقی بین ازل و ابد نیست زیرا ابد او عین ازل او و ازل او عین ابد اوست. بلکه ازل و ابد نسبت به خداوند دو صفت‌اند که نسبت زمانی، برای تعقل وجوب وجود خداوند آنها را آشکار می‌سازد. و گرنه، نه ازلی هست و نه ابدی. خداوند بوده و هست و با او چیزی نیست.

۳.۲ - ابد غیر زمانی

ابد غیر زمانی، عبارت است از مطلق یا چیزی که بی‌نهایت باشد. ابد به این معنی، در مقابل زمان است. هر موجود حادث و هر موجود متناهی در زمان قرار دارد. اما موجود ابدی حادث نیست و قبل و بعد ندارد. بلکه حاضر ابدی (Duratio totasimul) است.
این ابد در فوق زمان است. مثلا فیلسوفان ایلیائی بین کون و وجود فرق می‌گذاشتند. اینان می‌گفتند: مطلق را فقط با وجود، و اشیاء متناهی را فقط با کون می‌توان توصیف کرد. برای وجود، گذشته و آینده‌ای نیست بلکه حاضر لایزال است. افلاطون و ارسطو این اصل را از آنان اتخاذ کردند و گفتند موجود کامل، تکون و تغیّر ندارد. بلکه یک واحد ابدی است که حرکت و تغییری در آن راه ندارد. این وجود غیر منقسم است و با زمان‌ پیوندی ندارد. اما موجودات ناقص، تولد و تغییر و تکوّن بی‌وقفه دارند، و این دگرگونی، در زمان واقع می‌شود.


پس فرق بین ابد و زمان، مانند فرق بین عدد متناهی و عدد غیر متناهی، به رتبه و مقدار نیست. بلکه تفاوت در طبیعت آنهاست. زیرا یکی از آنها تقسیم‌ناپذیر، و دیگری تا بی‌نهایت تقسیم‌پذیر است، و بین آنها مقیاس مشترکی نیست.
بنابراین می‌توان جهان و زمان را چنین توصیف کرد که دارای ابتدا و انتها نیستند، با وجود این نمی‌توانند ابدی باشند. زیرا کافی است که وجود این دو، متحوّل و متغیّر باشد، تا ابدی نباشند. افلاطون راجع به این مطلب چنین گفته است: زمان صورت متحرک ابد غیر متحرک است. ارسطو نیز در استدلال به وجود خداوند، به حرکت و تغییر متوسل شده است و با قول به وجود محرک غیر متحرک، این مطلب را تمام کرده است.
ابد زمانی همان معنائی است که توماس آکوئینی، دکارت، مالبرانش، لایب نیتس، بوسوئه، کانت و فنلون نیز متعرض آن شده‌اند.


معنی ابد و امد نزدیک به یکدیگر است، اما ابد تقیّد نمی‌پذیرد. مثلا گفته نمی‌شود ابد چنین و چنان است، اما امد حصرپذیر است و در مورد آن می‌توان گفت چنین و چنان است. چنانکه در مورد زمان نیز می‌توان گفت چنین و چنان است.


لفظ «ابدا» ظرف زمان است و برای تاکید در آینده، به صورت نفی و اثبات به کار می‌رود؛ بنابراین معنی آن مانند "هرگز" و "البته" در تاکید بر زمان ماضی است. چنان که می‌گویند: "هرگز و البته من چنین نکردم و ابدا چنین نمی‌کنم"، یا "ابدا چنین می‌کنم" و نیز گفته می‌شود: "در ابد الآبدین و دهر الداهرین آن را نخواهم داد". اصطلاح "آخر الابد" کنایه از مبالغه در تایید است.


صليبا، جميل، فرهنگ فلسفی، برگرفته از مقاله «ابد».    



جعبه ابزار