ابن ام مکتوم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابناُمّ مکتوم از نخستین مسلمانان، به عنوان
مؤذن و جانشین
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
مدینه در برخی
غزوهها، برای اقامه نماز بوده است. در خصوص شخصیت وی که از اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شمرده شده است، دیدگاههای گوناگونی بین علمای شیعه و سنی طرح گردیده، که در این نوشتار مورد تبیین و بررسی قرار میگیرند.
عمرو، عبدالله بن قیس بن زائدة بن اصم از تیره بنیعامر بن لؤی قریش، از عرب عدنانی است.
که با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جدّ هشتم (لؤی) به هم میرسند.
مادرش
اممکتوم عاتکه، دختر عبدالله بن عنکثة بن عامر از تیره
بنیمخزوم قریش است.
از این رو، عمرو به «ابنام مکتوم» شهرت یافت. وی پسر دایی
حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) محسوب میشد، زیرا مادر حضرت خدیجه، خواهر
قیس بن زائده بود.
در منابع، از زمان تولد وی تا مسلمان شدنش، جز اشاره به نابینایی او در کودکی، گزارشی در دست نیست. برخی
حدیث قدسی «پاداش بهشت از آنِ کسی است که خداوند چیز با ارزشی را از او بگیرد.» را درباره وی دانستهاند.
مردم مدینه او را عبدالله، و اهل
شام و
عراق او را عمرو میخواندند.
ابنام مکتوم از نخستین مسلمانان بود؛ اما دانسته نیست که چندمین نفر است. از حضور او در رویدادهای دوران مکی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اطلاع چندانی در دست نیست. مفسران ذیل آیات ۱-۱۰،
سوره عبس: «عَبَس و تَوَلّی• اَنَ جاءَهُ الاعمی ...»؛
شان نزول آن را رفتار نامناسب فردی دانستهاند که با دیدن ابنام مکتوم چهره ترش کرد و از او روی برگرداند.
برخی مفسران
اهل سنت، این رفتار را به پیامبر نسبت داده و آیات یاد شده را در شان ایشان دانستهاند. به نقلی، روزی نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در پیاندرز دادن به
عتبة بن ربیعه،
ابوجهل و
عباس بن عبدالمطلب بود که ابنام مکتوم نابینا، به سوی ایشان آمد و بیتوجه به گفتوگوی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خواست تا ایشان آیهای از
قرآن را بدو بیاموزد. رسول خدا از وی روی برگرداند، و به گفتوگوی خود با افراد یاد شده ادامه داد. در پی آن، آیات آغازین سوره عبس نازل شد. از آن پس، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را گرامی میداشت و نیاز وی را برمیآورد.
بر پایه اعتقاد
بزرگان شیعه، چنین سخنی درباره پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پذیرفتنی نیست.
طبرسی پس از بیان داستان پیشین، به نقل از
سید مرتضی یادآور شده است که ظاهر این آیات هیچ دلالتی ندارد که مخاطب آن، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باشد.
؛ بلکه قراینی میتوان یافت که مقصود فردی غیر از رسول خداست. زیرا ترشرویی حتی در رویارویی با دشمنان سرسخت، از صفات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیست، چه رسد با مؤمنان. مؤید این سخن، آیات
سوره قلم: «وَاِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ»
و
سوره آل عمران: «وَلَو کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِکَ»
است. از
امام صادق (علیهالسّلام) نیز نقل شده است که آیه درباره مردی از
بنیامیه است.
علامه طباطبایی و
جعفر مرتضی عاملی،
به تحلیل تاریخی، کلامی و اخلاقی درباره شان نزول این آیات پرداخته و نتیجه گرفتهاند که آنها ارتباطی با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ندارند.
ابنام مکتوم از نخستین مهاجران به
یثرب بود که در ماموریت
مُصعب بن عمیر، به
سال دوازدهم بعثت برای تبلیغ اسلام و آشنا ساختن مردم با قرآن به آن شهر هجرت کرد.
اما در گزارشی دیگر، او اندکی پس از
غزوه بدر در
سال دوم قمری، به آن شهر رفته،
و در خانه
مخرمة بن نوفل که به
دار القراء معروف بود، فرود آمده است.
ابنام مکتوم در کنار
بلال از مؤذنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مدینه بود و هر یک زودتر به جماعت میرسید،
اذان و دیگری
اقامه میگفت.
بر پایه روایتی،
امساک روزهداران در
ماه رمضان با ندای ابن ام مکتوم آغاز میشد.
اما به روایتی از امام صادق (علیهالسّلام)، ابنام مکتوم پیش از صبح اذان میگفت و مردم با اذان بلال،
روزه خود را آغاز میکردند.
برخی گزارشها حکایت دارند که ابن ام مکتوم تنها در غیاب دیگر مؤذنان همانند بلال، اذان میگفت.
ابنام مکتوم در غزوههای بسیاری جانشین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مدینه بود.
که برخی شمار آن را ۱۳ غزوه دانستهاند.
بر پایه گزارشی، او نخستین کسی بود که به جانشینی ایشان گماشته شد.
غزوههای
قرقرة الکدر، بَدر،
بَواط،
بنیسلَیم،
سویق،
ذوالعُشَیره،
اَبواء در سال دوم قمری،
اُحُد،
حَمراء الاَسد،
غَطْفان،
بَحْران در
سال سوم قمری،
ذات الرِقاع در
سال چهارم قمری،
بنیقرَیظه در
سال پنجم قمری،
ذوقَرَد در
سال ششم قمری،
فتح مکه به
سال هشتم قمری، و
حجة الوداع در
سال دهم قمری، از غزوهها و سفرهایی هستند که از جانشینی ابنام مکتوم در آنها سخن به میان آمده است.
به تصریح برخی، جانشینی او تنها در نماز بود. زیرا فرد نابینا مجاز به حکمکردن میان مردم نیست، چرا که نمیتواند طرفین را ببیند.
بر پایه گزارشی، وی پیش از نبرد بدر به سال دوم قمری. همراه
ابواحمد بن جحش اسدی که وی نیز نابینا بود، به حضور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسید و نظر ایشان را درباره شرکت در
جنگ جویا شد. در این هنگام، آیه ۹۵
سوره نساء: «لایَستَوِی الْقاعِدُونَ مِن المُؤمنینَ غَیرُ اُولِی الضَّـررِ و الْمُجاهِدُونَ فِی سَبیلِ اللهِ باَمْوالِهِم و انفسِهِم.»
نازل شد و آن دو را از نبرد معاف نمود.
در این آیه، خداوند جهادگران را با فرونشستگان، جز ناتوانان، نابرابر دانسته است.
طبرسی نزول این آیه را درباره متخلفان از
جنگ تبوک، در
سال نهم قمری، دانسته که با نزول «غَیرُ اُولِی الضّـَررِ» ابنام مکتوم از آن استثنا شده است.
در غزوه بدر، نخست رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ابنام مکتوم را جانشین خود قرار داد؛ اما در میان راه
ابولبابه اوسی را بدین منظور به آن شهر بازگرداند.
پیامبر از
غنایم بدر برای ابنام مکتوم سهمی در نظر گرفت.
وی در
غزوه اُحد به
سال سوم قمری، هنگامی که شایعه کشته شدن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را شنید، با سرزنش فراریان از نبرد، از مردم خواست تا او را به اُحد ببرند. در میان راه، به هرکسی که میرسید، از حال پیامبر جویا میشد و آنگاه که از سلامتی پیامبر آگاهی یافت، به مدینه بازگشت.
از زندگی ابنام مکتوم پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گزارشی در دست نیست، جز حضور او در
نبرد قادسیه به
سال ۱۶ قمری. که با ایرانیان انجام شد. بر پایه گزارشی، وی در این نبرد، پرچمی سیاه،
در دست داشت و طبق نقلی، در همین جنگ به
شهادت رسید.
اما برخی دیگر از بازگشت وی از قادسیه به مدینه و درگذشت وی در این شهر در زمان خلافت
عمر سخن گفتهاند.
ابن شبّه از خانه او میان
آل زمعة بن اسود و شرق دار القمقم در مدینه منوره یاد کرده است.
(۱) الادارة فی عصر الرسول: احمد عجام کرمی، قاهره، دار السلام، ۱۴۲۷ق.
(۲) الاستیعاب: ابن عبدالبر(م. ۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
(۳) اسد الغابه: ابن اثیر علی بن محمد الجزری(م. ۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
(۴) الاصابه: ابن حجر العسقلانی(م. ۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۵) اقضیة رسول الله: ابن طلاّع قرطبی(م. ۴۹۷ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۲۶ق.
(۶) انساب الاشراف: البلاذری(م. ۲۷۹ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
(۷) تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط(م. ۲۴۰ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
(۸) تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّة النمیر(م. ۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
(۹) تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب(م. ۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۱۰) جامع البیان: الطبری(م. ۳۱۰ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۱۱) جمهرة انساب العرب: ابن حزم(م. ۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۱۲) الدر المنثور: السیوطی(م. ۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
(۱۳) سیر اعلام النبلاء: الذهبی(م. ۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
(۱۴) السیرة النبویه: ابن هشام(م. ۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه.
(۱۵) الصحیح من سیرة النبی(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جعفر مرتضی العاملی، قم، دار الحدیث، ۱۴۲۶ق.
(۱۶) الطبقات الکبری: ابن سعد(م. ۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۱۷) الکافی: الکلینی(م. ۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
(۱۸) کشف الاسرار: میبدی(م. ۵۲۰ق.)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ش.
(۱۹) مجمع البیان: الطبرسی(م. ۵۴۸ق.)، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ق.
(۲۰) المعارف: ابن قتیبه(م. ۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش.
(۲۱) المغازی: الواقدی(م. ۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
(۲۲) من لایحضره الفقیه: الصدوق(م. ۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق.
(۲۳) المیزان: الطباطبایی(م. ۱۴۰۲ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
•
دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «ابن ام مکتوم»، تاریخ بازیابی:۱۴۰۰/۰۳/۰۳.