ابو سلمه مخزومی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوسَلَمه مخزومی:عبداللّهبن عبدالاسدبن هلالبن عبدالله،
پسرعمّه و
برادر رضاعی پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میباشد.
ابوسلمه، از
قبیله قریش و
تیره بنیمخزوم، مادرش «برّه»
دختر عبدالمطّلببنهاشم (
عمه رسولخدا ) بود.
او، پیامبر و
حمزه، با هم برادر رضاعی بودند؛ زیرا ثویبه
کنیز ابولهب، آنها را شیر داده بود.
وی را یازدهمین
مسلمان دانستهاند.
گفتهاند:با گروهی خدمت رسولخدا رسید و پیامبر،
اسلام را بر آنها عرضه و آیاتی از
قرآن را بر آنان
قرائت کرد و مسلمان شدند.
ابوسلمه، یکیاز هفده نفر قریشی بود که هنگام
بعثت، نوشتن میدانست.
او و همسرش
امّسلمه که پس از شهادت شوهرش، افتخار همسری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را یافت، از نخستین مسلمانانی بودند که به
حبشه مهاجرت کردند.
در بازگشت، در پناه داییاش
ابوطالب وارد
مکّه شد ،
چون از
آزار و
اذیّت مشرکان
قریش درامان نماند، پس از آنکه فهمید گروهی از مردم
مدینه،
ایمان آوردهاند، به آنجا
هجرت کرد. او را نخستین
صحابی دانستهاند که یک سال پیش از
بیعت عقبه، به مدینه مهاجرت کرد.
دربین راه، مردانی از تیره
بنیمغیره، همسرش امّسلمه را که از آن
قبیله بود و افرادی از
بنیعبدالاسد، فرزندش سَلَمه را که در دامان
مادر بود، از روی
تعصّب قبیلهای، از او جدا کردند و مانع رفتن آنان با ابوسلمه شدند؛ ولی آنان پس از نزدیک یک
سال دوری و تحمّل مشکلات، توانستند خود را به مدینه رسانده، به ابوسلمه ملحق شوند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پس از هجرت، بین او و
سعدبنخیثمه عقد اخوّت بست.
وی افتخار حضور در
جنگ بدر <[ref>http://lib.eshia.ir/۴۰۲۳۷/۳/۱۸۲/بَدْرًا الطبقات، ج۳، ص۱۸۲.]
و جانشینی پیامبر در مدینه در
غزوه ذیالعشیره را داشته است.
در جنگ اُحد، مجروح
و با همان حال، در
غزوه حمراءالاسد نیز با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) همراه شد. پس از یک
ماه که زخم بازوی خود را مداوا کرد و به ظاهر بهبود یافت، پیامبر، وی را به فرماندهی گروهی صد وپنجاه نفری برگزید و ضمن سفارش به
تقوا و
خیر، به سوی قَطَن (سرزمین
بنیاسد ) فرستاد.
هنگام بازگشت از این
سریّه، بر اثر جراحتی که در
جنگ اُحد برداشته بود، در روزهای پایانی ماه
جمادیالآخر چهارم هجری از
دنیا رفت و در مدینه دفن شد.
گفته شده که هنگام مرگش
دعا کرد:خداوند جانشین خوبی برای او در خانوادهاش قرار دهد. و نیز گفتهاند:درواپسین لحظات حیاتش، پیامبر بر بالین وی حاضر شد. برای او دعا کرد و پس از مفارقت
روح از بدنش، چشمان او را برهم نهاد.
طبری مینویسد:پیامبر در نماز بر جنازه او نُه تکبیر گفت، ودر پاسخ کسانیکه پنداشتند برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
سهو یا نسیانی رخ داده، فرمود:اگر بر «ابیسلمه» هزار
تکبیر هم گفته شود، سزاوار آن است.
ذیل چندین
آیه از ابوسلمه یاد شده که
شأن نزولِ آنها بودهاست:
ابوسلمه بنابه گزارش
بلنسی آیه ۱۵
سوره اسراء /۱۷
در شأن ابوسلمه
مؤمن نازل شده است
:«مَنِ اهتَدی فإنَّما یَهتَدی لِنَفسه = هرکس
هدایت شود، نفع آن به خودش میرسد».
قرطبی در سبب نزول آیه ۵۸ و ۵۹
سوره حج /۲۲
مینویسد:با درگذشت
عثمانبنمظعون و ابوسلمه در مدینه، بعضی از مسلمانان،
شهادت در راه خدا را (برای
مهاجران ) برتر از مرگ طبیعی میدانستند که در پی آن، این آیه نازل شد و آنان را برابر قرار داد
:«والّذینَ هاجَروا فی سَبیلِاللّهِ ثُمّ قُتِلوا أو ماتوا لَیَرزُقَنَّهم اللّهُ رِزقاً حَسناً و إنّ اللّهَ لَهو خَیرُ الرزِقینَ • لَیُدخِلنَّهم مُّدخَلا یَرضَونه و إنّ اللّهَ لَعَلیمٌ حَلیمٌ = و آنان که در راه خدا مهاجرت کرده، سپس کشته شدند یا مُردند، قطعاً خداوند به آنان رزقی نیکو میبخشد و به راستی خدا بهترین روزیدهندگان است. آنان را به جایگاهی که میپسندند، در خواهد آورد و بدون
شک،
خداوند دانا و بردبار است».
از سوی برخی، مقصود از «مَن یَأتِی ءَامِناً» در آیه ۴۰
سوره فصلت /۴۱
ابوسلمه دانسته شدهاست
:«أفَمَن یُلقی فِیالنّارِ خَیرٌ أم مَنیَأتِی ءَامِنًا یَومَالقیمَةِ= آیا کسیکه درآتشافکنده میشود، بهتر است یا کسیکه درنهایت امن (وامان) در
قیامت (به عرصه
محشر ) میآید؟»
جز این، در ذیل چند آیه از ابو سلمه مؤمن و
برادر کافرش
اسودبنعبدالاسد در مقابل هم یاد شده است. گویا این گروه از مفسّران درصدد برآمدهاند با ذکر نام آن دو در ذیل این آیات که نوعی تقابل میان
کافر و
مؤمن را بیان میکند، نمونهای از این تقابل را در صدراسلام نشان دهند.
فراء در
معانی القرآن میگوید:آیات ۱۹ تا ۲۴
سوره حاقه /۶۹
در شأن ابوسلمه نازل شد:«فَأمَّا مَن أُوتِیَ کِتبَه بِیَمیِنهِ فَیَقولُ هاؤمُ اقرَءُوا کِتبِیَه • إِنّی ظَنَنتُ أَنِّی ملق حِسابِیَه • فَهُوَ فی عیشَة راضیَة • فی جَنّة عالیة • قُطوفُها دانِیةٌ • کُلوا و اشرَبوا هَنیئاً بما أسلَفتُم فیالأیّامِ الخالِیَةِ» و سیزده آیه بعد از آن در شأن اسود برادر وی فرودآمد.
این
شأن نزول را
سمرقندی نیز از
ابنعبّاس و
قرطبی از
ضحّاک و
مقاتل نقل کردهاست.
به نقل از ابنعبّاس، آیات ۷ تا ۱۴
سوره انشقاق /۸۴
نیز در شأن ابوسلمه و برادرش دانسته شده است
«فَأَمّا مَن أُوتیَ کِتبَهُ بِیَمینهِ • فَسَوفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسیراً • و یَنقَلِبُ إلی أهلِهِ مَسروراً • و أَمّا مَن أُوتیَ کِتبَه ورَاءَ ظَهرِهِ•فَسوفَ یَدعوا ثُبوراً •...». در
تفسیرقمی همین شأن نزول به نقل از
امام باقر (علیهالسلام) دیده میشود.
ذیل آیات ۳۲ ۳۴
سوره کهف /۱۸
در کنار چند نظر درباره شأن نزول آن، از ابنعبّاس و
کلبی نقل است که این آیات در شأن ابوسلمه و برادرش اسود نازل شده است
:«واضرِب لَهم مَثلا رَجُلَینِ جَعَلنا لاَِحدِهِما جَنَّتینِ مِن أعنب و حَفَفنهُما بِنَخل و جَعَلنا بَینَهما زَرعاً •...». این آیات که تا آیه ۴۳ یک
سیاق دارد، تمثیلی از حال دو برادر است که یکی از آن دو دارای دو باغ پر ثمر بوده و در حالی که خود را نیرومندتر و ثروتمندتر از رفیقش میدانسته، به این پندار رسیده است که هر آنچه دارد، زوالناپذیر است و همین پندار، سبب انکار
قیامت و کفر وی شده، نصایح برادرش در او بیاثر میماند. آنگاه که خداوند، همه آنچه را به او داده میگیرد، به شدّت پشیمان شده،
آرزو میکند که ای کاش به پروردگارش
شرک نمیورزید!
قرطبی در ذیل آیه پیشین از
سوره کهف [[]]، به نقل از
ثعلبی و
قشیری مینویسد
:«قائل» و «قرین» در آیه ۵۱ صافات/۳۷
نیز همین دو برادرهستند:«قالَ قائلٌ مِنهم إنّی کانَ لِی قَرِینٌ...». وی مینویسد:هر یک از این دو برادر، چهار هزار
دینار به
ارث برده بود. یکی از آن دو همهداراییاش را در راه خدا
انفاق کرد و آنگاه از برادرش خیری خواست و او چنانکه ادامه آیات اشاره دارد در مقابل درخواست برادرش به
توبیخ وی و اینکه چرا از تصدیقکنندگان و ایمان دارندگان به
معاد است، پرداخت.
(۱)الاستيعاب فى معرفة الاصحاب.
(۲)اسدالغابة فى معرفة الصحابه.
(۳)انساب الاشراف.
(۴) تفسير بحرالعلوم، سمرقندى.
(۵) تاريخ الامم والملوك، طبرى.
(۶) تفسير القمى.
(۷) تفسيرمبهمات القرآن.
(۸) الجامع لأحكام القرآن، قرطبى.
(۹) السيرة النبويّه، ابنهشام.
(۱۰) الطبقات الكبرى.
(۱۱) العقد الفريد.
(۱۲) معانى القرآن، فراء.
(۱۳) المغازى.
دایرة المعارف قرآن کریم، برگرفته شده از مقاله ابوسلمه.