• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابوالحسین‌معزالدوله احمد دیلمی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



احمد دیلمی ملقب به معزالدوله و مُکَنّیٰ به ابوالحسین فرزند بویه، از امیران بوییان بود که در سال ۳۲۵ خورشیدی (۳۳۴ قمری) موفق به شکست دادن خلیفه عباسی المستکفی بالله شد.



معزالدوله ابوالحسین احمد بن ابی‌شجاع بویه (ح ۳۰۳-۳۵۶ق/۹۱۵-۹۶۷م) کهترین پسر ابوشجاع بویه، که ظاهراً نخستین بار در وقایع ۳۲۲ق/۹۳۴م، که عمادالدوله به تسخیر شیراز رفت، از ادر ۳۵۷ق/۹۶۸م که اسفار بن کردویه بر صمصام‌الدوله شورید و خواست بهاءالدوله را به نیابت افکند، اما با هجوم شرف‌الدوله، وی را آزاد ساخت و به نزد شرف‌الدوله روانه کرد. در ۳۷۹ق/۹۸۹م شرف‌الدوله در بستر بیماری به خواهش امرای دولت، بهاءالدوله را به نیابت خود برگزید تا در ایّام نقاهتش کار ملک را به سامان رساند. شرف‌الدوله در همان بستر درگذشت و بهاءالدوله از سوی خلیفه الطائع بالله، خلعت و فرمان سلطنت یافت. ۲ سال بعد، عمادالدوله با رایزنی برادرش رکن‌الدوله، ابوالحسین احمد را به تسخیر کرمان فرستاد تا نقطه‌ای برای فرمانروایی خود بجوید. در نبردی که میان وی و علی بن زنگی، معروف به علی گِلویه (در متون عربی، با کاف نوشته می شود) سرکرده قبایل کوفیچ و بلوچ، رخ داد یک دست و چند انگشت احمد بریده شد و او از همین رو به «اقطع» معروف گشت با این همه، علی گلویه به تیمار احمد برخاست تا بهبودی یافت. اما وی به پاداش این کار، پس از درهم شکستن محمد بن الیاس که از سیستان به کرمان تاخته بود، تیغ در میان مردان گلویه نهاد و بسیاری را بکشت و خود چندی بعد به فرمان عمادالدوله که به تحریک ابوعبدالله بریدی طمع در عراق بسته بود، سپاه به خوزستان برد.
[۴] ذهبی، شمس الدین محمد، العبر، ج۲، ص۴۲، به کوشش ابوهاجر محمد، بیروت، دارالکتب، العربیة، ۱۴۰۵ق.



پسر بویه نخست بر اهواز چیره شد، اما میان وی و بریدی اختلاف افتاد و احمد به عَسکَرمُکرَم رفت
[۵] همدانی، محمد بن عبدالملک، تکلمة تاریخ الطبری، ج۱، ص۱۰۷، به کوشش آلبرت یوسف کنعان، بیروت، المطبعة الکاتولیکیة، ۱۹۶۱م.
و بریدی در اهواز مستقر شد. در این میان عمادالدوله لشکر دیگری به نزد ابوالحسین احمد فرستاد و او به مدد آن سپاه، اهواز را تسخیر کرد. اما اختلاف وی با بریدی هنوز برجای بود، چنانکه در ۳۲۸ و ۳۳۱ق/۹۴۴م، واسط را تصرف کرد و مالیات و خراج گرفت، اما توزون امیر واسط که به بغداد رفته بود، بازگشت و او را به سختی درهم شکست و کوشش مجدد او در سال بعد برای چیرگی بر واسط نیز ناکام ماند.
[۱۱] مقریزی، تقی الدین احمد، السلوک، ج۱، ص۲۷، لجنه تألیف والترجمة والنشر، قاهره، ۱۹۴۲م.
با این همه، طی ۵ بار حمله خود به عراق، در فاصله ۳۳۱ تا ۳۳۴ق/۹۴۳ تا ۹۴۶م، هر بار بیش تر در قلمرو خلیفه نفوذ کرد
[۱۲] مینورسکی ولادیمر، «فرمانروایی و قلمرو دیلمیان»، ج۱، ص۱۲۵، بررسی‌های تاریخی، س ۱، شمـ ۴، دی ۱۳۵۳ش.
تا آن که سرانجام از اوضاع پرآشوب بغداد که امیرالامراها و مدعیان حکومت بغداد پدید آورده و خلیفگان را به بازیچه‌ای بدل ساخته بودند، سود جست و به آن سو تاخت.


مستکفی بالله و ابن شیرزاد و امیرالامرای بغداد گریختند و چجون ترکان به موصل عقب نشستند، خلیفه که رهایی از دست ترکان را می‌جست، به بغداد درآمد. اندکی بعد نیز پسر بویه وارد بغداد شد (۱۱ جمادی الاول ۳۳۴ق/۱۹ دسامبر ۹۴۵م) و از سوی خلیفه لقب معزالدوله یافت. برادرانش علی و حسن نیز به ترتیب به عمادالدوله و رکن‌الدوله ملقب شدند و به دستور خلیفه، القاب آن‌ها بر سکه‌ها نقش گردید
[۱۳] ذهبی، شمس الدین محمد، العبر، ج۲، ص۲۶، به کوشش ابوهاجر محمد، بیروت، دارالکتب، العربیة، ۱۴۰۵ق.
و معزالدوله شیعی مذهب، بر خلیفه عباسی، چیرگی تمام یافت. ۱۲ روز بعد، خلیفه المستکفی را کور کرد و به زندان افکند و فضل بن مقتدر را به نام المطیع الله به خلافت نشاند و روزانه ۱۰۰ دینار مقرری برای او تعیین کرد.
[۱۴] ذهبی، شمس الدین محمد، العبر، ج۲، ص۴۷، به کوشش ابوهاجر محمد، بیروت، دارالکتب، العربیة، ۱۴۰۵ق.
از آن پس حشمت خلفای بغداد برفت و «خلیفه به فرمانی قناعت کرد و خلفا را جز لوا و منشور فرستادن و خلعت دادن و پاسخ پادشاهان اطراف کاری نماند».
[۱۷] مجمل التواریخ والقصص، به کوشش محمدتقی بهار، ج۱، ص۳۷۹، تهران، کلاله خاور، ۱۳۱۸ش.



معزالدوله پس از آن به سرکوب امرای اطراف پرداخت. نخست به ناصرالدوله حمدانی هجوم برد و بغداد را به قصد عُکبَرا ترک کرد. ناصرالدوله از این فرصت سود جست و بغداد را اشغال کرد و نام آل بویه را از سکه بینداخت، اما کارش دوام نیافت و معزالدوله با حیله بر بغداد چیره شد (۳۳۵ق/۹۴۶م) و ناصرالدوله را وادار به صلح کرد. در ۳۳۷ق/۹۴۸م، به موصل تاخت و چون رکن‌الدوله از او بر ضدّ خراسانیان یاری خواست، بازگشت و موصل و جزیره و شام را در برابر ۸ میلیون درهم در سال، به ناصرالدوله باز نهاد و مقرر شد که وی در قلمرو خود به نام پسران بویه خطبه بخواند. نیز در همان سال ابوالقاسم بریدی به او پناه برد و معزالدوله املاکی به تیول او داد.
[۱۹] ابوعلی مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۱۱۵، به کوشش آمدروز، طبع افست، ۱۳۳۲ق.



معزالدوله تا آن هنگام به نیابت از برادر مهتر خود عمادالدوله که رسماً امیرالامرای بغداد بود، در عراق حکم می راند. پس از مرگ وی، به اطاعت رکن‌الدوله گردن نهاد و خود را نایب او در عراق دانست. پس از آن که رکن‌الدوله از او بر ضدّ نوح سامانی که بر او هجوم برده بود یاری خواست (۳۳۹ق/۹۵۰م)، معزالدوله سپاهی به سرکردگی سبکتکین به نزد برادر گسیل داشت و او خراسانیان را در قرمیسین و همدان بشکست و رکن‌الدوله به همدان درآمد. در ۳۴۳ق/۹۵۴م پس از چیرگی طرفداران معزالدوله بر هواداران ابن طغج در مکه، به نام رکن‌الدوله و معزالدوله و پسرش عزالدوله بختیار در حجاز خطبه خواندند. در ۳۴۵ق/۹۵۶م، روزبهان بن وَنداد خورشید دیلمی را که بر او شوریده و به اهواز رفته بود، سرکوب کرد و سپس گفت تا وی را بکشتند.
[۲۳] ذهبی، شمس الدین محمد، العبر، ج۲، ص۶۹، به کوشش ابوهاجر محمد، بیروت، دارالکتب، العربیة، ۱۴۰۵ق.



معزالدوله چند سال بعد را بیش‌تر صرف چیرگی بر حَمدانیان و تصرف عُمان کرد. یک بار هم ناصرالدوله را به حلب واپس راند و تا برادر او سیف‌الدوله، خراجی را که ناصرالدوله بر گردن داشت تضمین نکرد، بازنگشت (۳۴۸ق/۹۵۹م). در ۳۵۴ق/۹۶۵م با ارسال سپاه، بر عُمان چیره شد، ولی پس از بازگشت لشکریانِ وی، قرمطیان، آن دیار را تصرف کردند. این بار معزالدوله خود لشکر به آن سامان برد و در اُبُلّه بماند و سپاه خود را با قوای امدادی عضدالدوله به عسمان فرستاد و خود به واسط رفت تا با عمران بن شاهین که بر بَطیحه چیره شده بود نبرد کند، اما در آن جا بیمار شد و به بغداد رفت (۳۵۶ق/۹۶۷م) و چند روز بعد در ۵۳ سالگی
[۲۴] ذهبی، شمس الدین محمد، العبر، ج۲، ص۹۶، به کوشش ابوهاجر محمد، بیروت، دارالکتب، العربیة، ۱۴۰۵ق.
درگذشت.


۱. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۸، ص۳۲۴، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۲. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۸، ص۳۲۵، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۳. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۱، ص۱۷۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر، ۱۳۹۸ق.    
۴. ذهبی، شمس الدین محمد، العبر، ج۲، ص۴۲، به کوشش ابوهاجر محمد، بیروت، دارالکتب، العربیة، ۱۴۰۵ق.
۵. همدانی، محمد بن عبدالملک، تکلمة تاریخ الطبری، ج۱، ص۱۰۷، به کوشش آلبرت یوسف کنعان، بیروت، المطبعة الکاتولیکیة، ۱۹۶۱م.
۶. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۸، ص۳۴۱، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۷. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۸، ص۳۴۳، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۸. صولی، محمد بن یحیی، اخبار الراضی، ج۱، ص۲۵۸، به کوشش ج هیورث دن، قاهره، مطیعة الصاوی.    
۹. صولی، محمد بن یحیی، اخبار الراضی، ج۱، ص۲۶۲، به کوشش ج هیورث دن، قاهره، مطیعة الصاوی.    
۱۰. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۸، ص۴۰۸، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۱۱. مقریزی، تقی الدین احمد، السلوک، ج۱، ص۲۷، لجنه تألیف والترجمة والنشر، قاهره، ۱۹۴۲م.
۱۲. مینورسکی ولادیمر، «فرمانروایی و قلمرو دیلمیان»، ج۱، ص۱۲۵، بررسی‌های تاریخی، س ۱، شمـ ۴، دی ۱۳۵۳ش.
۱۳. ذهبی، شمس الدین محمد، العبر، ج۲، ص۲۶، به کوشش ابوهاجر محمد، بیروت، دارالکتب، العربیة، ۱۴۰۵ق.
۱۴. ذهبی، شمس الدین محمد، العبر، ج۲، ص۴۷، به کوشش ابوهاجر محمد، بیروت، دارالکتب، العربیة، ۱۴۰۵ق.
۱۵. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۸، ص۴۵۰، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۱۶. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۸، ص۴۵۱، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۱۷. مجمل التواریخ والقصص، به کوشش محمدتقی بهار، ج۱، ص۳۷۹، تهران، کلاله خاور، ۱۳۱۸ش.
۱۸. ابن اثیر عزالدین، الکامل، ج۸، ص۴۷۷، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۱۹. ابوعلی مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۱۱۵، به کوشش آمدروز، طبع افست، ۱۳۳۲ق.
۲۰. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۸، ص۴۸۷، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۲۱. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۸، ص۵۰۹، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۲۲. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۸، ص۵۱۶، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۲۳. ذهبی، شمس الدین محمد، العبر، ج۲، ص۶۹، به کوشش ابوهاجر محمد، بیروت، دارالکتب، العربیة، ۱۴۰۵ق.
۲۴. ذهبی، شمس الدین محمد، العبر، ج۲، ص۹۶، به کوشش ابوهاجر محمد، بیروت، دارالکتب، العربیة، ۱۴۰۵ق.



دانشنامه بزرگ اسلامی مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی برگرفته از مقاله «آل بویه»، ج۱، ص ۳۸۸.    



جعبه ابزار